• دو شنبه 28 اسفند 1402
  • الإثْنَيْن 8 رمضان 1445
  • 2024 Mar 18
دو شنبه 13 اسفند 1397
کد مطلب : 49690
+
-

چگونه یک گروه مستقل می‌تواند به حیات اقتصادی خود ادامه دهد؟

دنبال مخاطبان واقعی تئاترم

روایت حسن معجونی از راه‌اندازی گروه لیو، استقلال مالی‌اش و جذب مخاطب

دنبال مخاطبان واقعی تئاترم

خدیجه نوروزی

«چرا خودمان کار را شروع نکنیم؟». اواخر دهه 70 بود که شرایط، ادامه کار را برای او و همگروهی‌هایش سخت و سخت‌تر می‌کرد. دیگر تحمل این را نداشت که یک سال در انتظار برگزاری جشنواره بنشیند تا بعد از کلی زحمت و وقت صرف کردن شاهد این باشد که اجرایش پذیرفته می‌شود یا نه. بعدش هم چند اجرای محدود در یک یا 2سالن بگیرد و در آخر کار، مرکز هنرهای نمایشی اندک دستمزدی کف دستش بگذارد و بگوید شما را به‌خیر و ما را به سلامت تا سال آینده. به دردسرش نمی‌ارزید. این بود که به ذهنش خطور کرد چرا خودمان کار را به‌دست نگیریم و شروع نکنیم و همین سرآغاز شروع اجراهای گروه تئاتر مستقل «لیو» به سرپرستی محمدحسن معجونی در سال 80 بود؛ گروهی که در ابتدا کارش با اجراهای مونولوگ که نیاز به هزینه کمتری داشت شروع کرد. کاری دشوار، آن‌هم در فضایی که بیشتر فعالیت‌های تئاتری در ایران دولتی بود. اما با وجود این معجونی و گروهش توانستند با قدرت پیش بروند و در دل مخاطبانشان جا باز کنند و این روزها به‌عنوان یکی از مطرح‌ترین گروه‌های خصوصی فعالیت کنند و روزبه‌روز حیطه حوزه کار را افزایش دهند. حسن معجونی را بسیاری با بازی در فیلم‌ها و سریال‌هایی مثل «خوک»، «همیشه پای یک زن در میان است»، «پاداش»، «مسافران» و «شمعدونی» می‌شناسند و البته تئاترهای بسیاری مانند «فلیک»، «آشپزخانه»، «ستوان اینشمور»، «دائی وانیا»، «مرغ دریایی» و... . گفت‌وگوی همشهری درنگ با معجونی- بازیگر و کارگردان تئاتر و سرپرست گروه لیو- در زیر می‌آید.

زمزمه‌های مستقل شدن گروه لیو تحت چه شرایطی بود؟

به جرأت می‌توانم بگویم حرکت استقلال مالی تئاتر را ما شروع کردیم. اما اینکه ماجرا از کجا شروع شد مربوط به گذشته و شرایط سخت تئاترهای دولتی می‌شد. در گذشته اگر گروهی تصمیم به اجرا می‌گرفت در وهله اول باید در جشنواره شرکت می‌کرد و زمانی که پذیرفته می‌شد به آن گروه اجازه اجرای محدود در یک یا 2 سالن را می‌دادند. مرکز هنرهای نمایشی نیز به هر گروهی مبلغی به‌عنوان هزینه می‌داد. با این شکل و شمایل کار، تمام گروه‌ها به نوعی کارمند مرکز هنرهای نمایشی می‌شدند البته نه به‌صورت اداری اما در واقع از این مرکز حقوق می‌گرفتند. از همه بدتر این بود که کسی نمی‌توانست بیش از یک کار انجام دهد. من با این قضیه مشکل داشتم؛ اینکه چرا باید در سال فقط یک کار روی صحنه ببرم؟ از طرفی احتمال داشت کارگروه در جشنواره پذیرفته نشود که در نتیجه از همان یک سهمیه هم محروم می‌شدیم. بنابراین با چنین شرایطی تصمیم گرفتیم که خودمان کار را شروع کنیم بی‌آنکه از نهادی پولی بگیریم و اینگونه بود که گروه تئاتر مستقل لیو با هدف تمرکز بر اجرا، کارش را به‌طور جدی آغاز کرد.

در ابتدای کار چگونه هزینه‌ها را تأمین می‌کردید؟

در ابتدای کار فستیوال راه انداختیم و نمایش‌هایی مونولوگ تولید می‌کردیم که جمع و جور باشد. چون مستقل بودیم مرکز هنرهای نمایشی به ما سالن برای اجرا نمی‌داد. در دهه 80 و ماقبل آن ما حتی امکاناتی مانند پلاتو نداشتیم و سعی می‌کردیم کارهایی را با فضاهای موجودمان با هزینه پایین تولید کنیم تا بتوانیم از عهده اجرایی که انجام می‌دهیم بربیاییم. معمولا هم با هزینه شخصی من بود.

پس در ابتدای کار بحث درآمدزایی مدنظر نبود؟

خیر. ما اصلا به بحث درآمد فکر نمی‌کردیم و تمام دغدغه ما کارمان و تداوم گروه بود. اینکه من بتوانم در تمام سال گروهم را با کار کردن نگه‌دارم.

رفته رفته بحث اقتصادی برایتان پررنگ‌تر نشد؟

خیر. بعد از این همه کار کردن هنوز هم بحث درآمد برای ما خیلی پررنگ نیست. شرایط کاری آنقدر رضایت‌بخش نیست که بگویم دوستانم کاملا از لحاظ مالی تأمین هستند. چون واقعیت این است که هیچ‌کس در تئاتر - حتی کسی که بهترین درآمد را هم دارد- از شرایط موجود راضی نیست. اما وجه مشترکی که ما را کنار هم نگه‌می‌دارد این است که این فضای دورهمی موجب شده تا بیشتر به تئاتر فکر ‌کنیم و دغدغه‌مند باشیم. در عین حال هم آن اندازه از این کار درآمد داشته باشیم که بتوانیم به هیچ کار دیگری فکر نکنیم.

این نظریه شما کمی با اقداماتی که در حوزه اقتصادی انجام می‌دهید متناقض است.

خب برگزاری کارگاه‌های تخصصی، فستیوال و کلاس‌های آموزشی تا حدودی هزینه‌ها را تأمین می‌کند. اجراهایی که در شهرستان با بازیگران شهرستانی می‌رویم نسبت به تهران، بازیگران با دستمزد کمتری حضور دارند. اما بیش از آنکه چرخه مالی مدنظر باشد به تداوم گروه می‌اندیشیم.

بحث هنرجویان و به‌کارگیری استعدادهایشان چقدر برای شما اهمیت دارد؟

یکی از مسائلی که ما روی آن تمرکز داشتیم مقوله آموزش بود. الان مد شده که علاقه‌مندان را با این شرط که با آنها کار ببندند، در آموزشگاه‌ها جذب می‌کنند اما قصد من این نیست و رویکردم آموزش تئاتر است و در این بین استعدادیابی می‌کنم چون بعضی از هنرجویان واقعا مستعد هستند و اکثرشان در کارهایم حضور دارند. بحث آموزش آنقدر مهم است که حتی در زمان‌هایی که فستیوال برگزار می‌کنیم، ورکشاپ می‌گذاریم ، بولتن چاپ و مطلب تولید می‌کنیم. نمایش فیلم هم داریم و کارهای آموزشی زیادی انجام می‌دهیم. ما حتی یک چهارم آموزشگاه‌هایی که تئاتر درس می‌دهند نیز هزینه دریافت نمی‌کنیم. من اکثر نمایش‌هایم را با هزینه شخصی به‌عنوان تهیه‌کننده روی صحنه برده‌ام.

پس با این اوصاف، اساسا تئاتر نمی‌تواند سودآور باشد.

اگر به‌دنبال سود هستیم اصلا به تئاتر فکر نکنیم.

اما این روزها تئاترهای سودآور کم نیستند.

درست است اما تئاتر نمی‌تواند یک زندگی ایده‌آل فراهم کند و می‌تواند به‌صورت مقطعی سودآور باشد.

یکی از موضوعاتی که در بحث ماندگاری تئاتر مستقل باید مورد توجه قرار داد مخاطب است. چرا شما مانند بسیاری از گروه‌ها از بازیگران چهره استفاده نمی‌کنید؟

چون من به‌دنبال مخاطبان واقعی تئاترم.

یعنی کسانی که به دیدن تئاترهای لاکچری می‌روند مخاطبان واقعی نیستند؟

تماشاچی تئاتر زیادشده اما من اعتقاد ندارم که همه آنها تماشاچی واقعی تئاتر باشند. عده‌ای تماشاچی کاذب داریم که دلشان می‌خواهد چهره ببینند اما ممکن است با دیدن نمایش‌ها آرام آرام تئاتررو شوند. چون تئاتر این جادو را دارد که آدم‌ها را به‌خود جذب کند اما نمی‌دانم چه زمانی اقناع می‌شوند که تئاتر رفتن و چهره دیدن نیازی به پرداخت این همه هزینه ندارد و کار خوب دیدن مهم است.

چگونه است که کارهای شما که بازیگران چهره ندارد این‌قدر مورد توجه قرار می‌گیرد؟

چون ما به‌دنبال یافتن مخاطبانمان رفتیم و این اتفاقی نبوده. روی آنها کار کردیم. شرایط آماری به‌وجود آوردیم و از تماشاگران اطلاعات گرفتیم. آرام آرام به این فکر کردیم که مخاطبان ما چه کسانی هستند. کجا می‌توانیم سرمایه‌گذاری کنیم و کجا می‌توانیم پیدایشان کنیم. بر مبنای این آمار دنبالشان گشتیم و به مرور مخاطبان خودمان را نشانه‌گذاری و پیدا و مطابق سلایق مشترک بین ما و آنها برایشان کار تولید کردیم.

نمایش« آشپزخانه»، مهر تأییدی بر صحبت‌هایتان است.

بله این کار نه‌تنها چهره نداشت بلکه هیچ پرسوناژ مطرحی هم نداشت. 35بازیگر در این نمایش حضور داشتند که 5نفر آنها از شاگردان من بودند که خیلی هم معروف نبودند و مابقی نیز هنرجویانی بودند که برای نخستین بار بود نمایش روی صحنه را تجربه می‌کردند. در مدت زمان اجرای این نمایش سالن پر بود و تمام بلیت‌ها فروش می‌رفت. همین کار را مجددا با یک گروه بومی در رشت اجرا کردم و در بهار 98 نیز قرار است این کار را با بچه‌های شیراز شروع کنم و روی صحنه ببرم.

اینکه این کار به زبان گیلکی در رشت اجرا شد چقدر در دیده شدن آن مؤثر بود؟

اعتقاد دارم یک کار مانند یک موجود زنده است. از همین رو باید با شرایط خود تعامل داشته باشد و زبان برای ایجاد چنین تعاملی با مخاطب بسیار اهمیت دارد که می‌تواند تأثیر‌گذار باشد. زمانی که در شهری مانند رشت کار می‌کنم نمی‌توانم شرایط محیطی را مثلا با تهران یکی کنم. فرهنگ بومی آن منطقه برای من مسئله است و حتما به آن توجه می‌کنم. بنابراین در حد ضرورت به آن می‌پردازم اما اصرار ندارم که مدعی شوم که کار بومی انجام می‌دهم.

چقدر در نمایش‌ها دغدغه مردم مطرح می‌شود؟

من دنبال دغدغه‌های خودم هستم اما چون در بین مردم و شرایط حاکم بر جامعه زندگی می‌کنم نسبت به برخی از ماجراها واکنش نشان می‌دهم. قطعا عده‌ای دلشان می‌خواهد که آن واکنش مرا ببینند که به واکنش خودشان شباهت داشته باشد. نه‌تنها ببینید شاید مواجه شوند با سؤال‌هایی که من قرار نیست جواب دهم اما می‌توانم در قالب نمایش مطرح کنم. این موجب می‌شود من و مخاطبانم همدیگر را پیدا کنیم.

چرا تمام کارهایتان طنز است؟ 

 اعتقادی به کارهای تراژیک  ندارم. چون فکر می‌کنم جهان تراژیک اصلا برای زمانه ما وجود ندارد. کمدی خیلی بلدم کار کنم اما همیشه یک طنزی در کارهای من هست که برای تفریح و خوشایند مخاطبان نیست. در واقع آن طنز جزو کاراکتر و باور من است. چون مطابق با حال و هوای خودم است.

کدام سالن را خودتان به شخصه برای اجرای کارهایتان دوست دارید؟

سالن «موج نو» خیلی از نظر من ایده‌آل بود که آن هم تعطیل شد . سیاست درستی داشت. این سالن برنامه و هویت داشت و مخاطبان هر سری با کارهایی نو مواجه بودند. هر چند فضا خیلی کوچک بود اما مخاطبان خودش را داشت. در بحث سالن خوب 2 مقوله مورد توجه است: یکی بنا و امکانات و دیگری مدیریت. یک‌سری سالن‌ها که دکان بوده و هستند (باخنده) که من با آنها کاری ندارم. چون خیلی از مدیران آنها هیچ سیاستی ندارند و هر گروهی را برای اجرا می‌پذیرند و اساسا به‌دنبال کارهایی هستند که چهره داشته باشد. اما اگر سالنی دغدغه‌اش بحث حمایت از گروه‌ها باشد حتما مورد توجه من خواهد بود. زمانی شنیدم ایرانشهر هزینه‌ای از گروه‌ها برای کرایه نمی‌گیرد که اتفاق خوشایندی بود که با استقبال زیادی هم مواجه شد. متأسفانه خیلی از سالن‌ها برنامه ندارند. ایرادی ندارد که آدم‌ها سیاست خودشان را اجرا کنند ولی سالنی را که وضعیت فرهنگی‌اش گلبارانی است را دوست ندارم. سالن‌هایی که صرفا فقط به پول فکر می‌کنند و کارهایی را گلچین می‌کنند که این هدفشان را تأمین کند. نبود برنامه، مخاطبان را نیز با سردرگمی مواجه می‌کند. اگر هدف این سالن‌ها فقط پول است بهتر است مانند لاله‌زار قدیم عمل کنند. چون وضعیتش مشخص است و مخاطب کاملا می‌داند که چه کاری قرار است ببیند. مسئله من این است که وضعیت سالن‌های ما مشخص نیست. هر جا صاحب هویت باشد و از یک سری آثار حمایت کند من نیز از آن سالن با بردن نمایش‌هایم حمایت می‌کنم.

در سالن مولوی خیلی کار کردم اما فکر می‌کنم که الان نباید در آن کار کنم چون مختص دانشجوها و جوانان است و حق آنهاست که در آن کار کنند ولی من عاشق سالن مولوی هستم.

در شرایط موجود اجراهایتان کمتر نشده؟

من به حد توانم اگر بخواهم کار می‌کنم. هر زمانی که بخواهم اجرا دارم و اصلا کمتر نشده.

قرار بود «شهر ما» در اسفند‌ماه اجرا شود اما تاکنون روی صحنه نرفته. علت چیست؟

قرار بود این نمایش بهمن در سالن ایرانشهر اجرا شود اما مدیریت زمان آن را به اسفند موکول کردند به شرطی که اجرا را فشرده کنیم. من هم نپذیرفتم و کلا آن را کنسل کردم. گفتند اگر اجرا را در این سالن کنسل کنید جریمه خواهید شد اما گفتم من شما را جریمه می‌کنم و تا 10سال در این سالن هیچ اجرایی نخواهم داشت. چون همیشه از زمان تاسیس ایرانشهر ‌ماه اسفند این سالن را در اختیار داشتم چون می‌دانستند که می‌توانم آن را پر کنم آن‌هم در هیاهوی این‌ماه که مخاطبان کمتر به تئاتر می‌روند.

شهر ما را بالاخره کی روی صحنه می‌برید؟

به‌احتمال زیاد فروردین.

 در کدام سالن؟

فکر کنم در نهایت با پردیس تئاتر شهرزاد به توافق برسم.

چرا برای کارهایتان اسپانسر ندارید؟

داشتن اسپانسر هیچ ایرادی ندارد اما سرمایه‌گذاری که می‌خواهد از این طریق درآمد به جیب بزند مورد خوشایند من نیست.

خب اساسا هدف آنها از حضورشان در یک پروژه همین است.

اگر سرمایه‌گذاری برند خود را تبلیغ کند هیچ ایرادی ندارد و من نیز بدون درنظرداشتن آن برند کار خودم را انجام می‌دهم، اما سرمایه‌گذاری که می‌خواهد 3برابر آن پولی که هزینه کرده را برداشت کند، برای من می‌شود مسئله. چون اینجاست که در کار کارگردان برای جذب بیشتر مخاطبان دخالت می‌کند و به‌دنبال حضور چهره‌های معروف است و در تمام امور مداخله می‌کند.

مهاجرت به رشت چه تغییری در کارتان گذاشته؟

قطعا تأثیر مثبتی گذاشته به‌دلیل اینکه به‌خاطر نوع آب و هوایش اکسیژن وجود دارد و یقینا حسن معجونی را از دیروزش بهتر کرده. چیزهایی که در تهران مرا عصبی می‌کرد در اینجا نیست و در آرامشم. شرایط راحت‌تری برای فکر کردن دارم و این بسیار مهم است.

گروه لیو به هدفش که تئاتر مستقل بود، رسیده؟

به صورت کامل خیر. معتقدم رضایت نسبی است و شاید بهترین حالت آن این است که سالنی متعلق به‌خودم داشته باشم که علاوه بر کارهای خودم از گروه‌هایی که کارهای باکیفیتی دارند هم برای همکاری دعوت کنم. جایی که بتوانم با گروهم صبح تا شب درگیر کار شوم.

چرا لیو ماند و خیلی‌ها رفتند؟

گروه داشتن فرمول خاصی ندارد و هر گروه با اهداف خاص خودش شکل می‌گیرد. در واقع آن نسخه‌ای که برای یک‌گروه پیچیده می‌شود شاید به نفع گروه دیگری نباشد. ماندگاری یک گروه به شخصیت اعضا و روحیه و هدفی که دارند بستگی دارد. به‌عنوان مثال گروه‌هایی هستند که مبنایشان فقط کار مداوم در طول سال بود و زمانی کنار هم جمع می‌شدند که قرار بود نمایشی اجرا کنند. باید دید تعریف ما از گروه چیست و به‌دنبال چه هستیم. گروه ما استایل دارد و هویت خاص خودش را گرفته و اهدافش را دنبال می‌کند. ما همه در کنار هم زندگی می‌کنیم حتی در فضای آموزشی نیز همینطور است.مسائل اقتصادی نمی‌گذارد وگرنه همه با هم می‌توانستیم در جنگلی 
زندگی کنیم. (باخنده).
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :