• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
شنبه 11 اسفند 1397
کد مطلب : 49442
+
-

کابوس تویوتای سفید

حمید حاجی‌پور
 روزنامه‌نگار



بدون حاشیه امن شغلی، با پایین‌ترین دستمزد در کنار استرس مدام مشغول کاری؛ مشغول کار در شغلی که ساعت ندارد و درگیری با آن بر هر لحظه زندگی‌ات تأثیر خواهد گذاشت. در کنار همه اینها باید همواره مراقب روحیه‌ات باشی تا بیش از پیش تضعیف نشود.

من معمولا در همه‌جا، بدون آنکه بتوانم ارزیابی درستی از شرایط و خطرات داشته باشم، حاضر بوده‌ام؛ از زلزله اخیر کرمانشاه، سیل خوزستان، سیل آذربایجان‌شرقی و معدن زمستان یورت گرفته تا حادثه پلاسکو که یادگار آن یک آسیب 70درصدی به ریه‌ام است. هنوز که هنوز است من تحت مداوای پزشکی قرار دارم.

سخت و زیان‌آوری این شغل تنها گریبانگیر خبرنگار نمی‌شود، ‌خانواده‌های ما هم پا به پای ما در تنش‌های مختلف گرفتار می‌شوند و در نهایت این عشق تو به خبرنگاری است که تو را در این شرایط اقتصادی، زنده نگه می‌دارد.

اگر بخواهم از خطراتی که پشت سر گذاشته‌ام روایتی بنویسم، یک مثنوی هفتادمن پیش روی‌تان قرار می‌گیرد. بارها و بارها قاچاقچی،  دزد و معتاد شده‌ام تا بتوانم از روایت‌های دوستانه با خلافکاران، یک گزارش میدانی واقعی خارج کنم. از گیرکردن با قاچاقچی‌های انسان در برف تا کمر گرفته تا نشست و برخاست با قاچاقچی‌های سوخت و عتیقه و کاشفان گنج.

حتی 2سال پیش برای گرفتن گزارشی به میان درگیری طایفه‌ای رامهرمز رفتم. چند ساعتی بازداشت شدم تا اینکه نوشتم و امضا کردم که من خودم مسئول جان خودم هستم.

اما اگر از من بپرسید کجا واقعا ترس را با گوشت و پوست و استخوانم حس کرده‌ام می‌گویم سفر به موصل در زمان آزادسازی. به‌خوبی می‌دانستم که به ماموریت خطرناکی آمده‌ام. با 2نفر از همکارانم پا را فراتر گذاشتیم و به منطقه تل عسر رفتیم. گم شدیم! جایی بین مقر داعش و کردهای پیشمرگ. تا چشم کار می‌کرد دشت بود و جی‌پی اس گوشی‌هایمان هم جوابگو نبود. لحظات سختی بود. یک تویوتای سفید که بعدها فهمیدم در اختیار داعش است، ما را دنبال می‌کرد. با دردسر بسیار از آنجا فرار کردیم؛ درحالی‌که من بارها و بارها صحنه مرگ خودم را  با گلوله‌های آنها در ذهن تصور می‌کردم و تا روزها بعد هم کابوس آن منطقه و آن لحظه را می‌دیدم.

این خبر را به اشتراک بگذارید