• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
شنبه 11 اسفند 1397
کد مطلب : 49427
+
-

متهم تصور می‌کرد در جریان تیراندازی او در اصفهان مردی کشته شده است

پایان 4‌ماه کابوس مردی که قاتل نبود

داخلی
پایان 4‌ماه کابوس مردی که قاتل نبود

4‌ماه قبل مردی در درگیری با همسایه‌اش اقدام به تیراندازی کرد و با تصور اینکه دست به جنایت زده و او را کشته است، شبانه از اصفهان فرار کرد و به تهران گریخت. او در این مدت با هویت جعلی در پایتخت زندگی می‌کرد و مدام کابوس می‌دید تا اینکه دستگیر شد و پی برد که همسایه‌اش زنده است.
به گزارش همشهری، ‌شامگاه نهم آبان‌ماه امسال مأموران پلیس اصفهان درجریان یک درگیری مسلحانه در ساختمانی مسکونی قرار گرفتند و برای بررسی ماجرا راهی محل حادثه شدند. آنطور که مشخص بود درگیری میان دو همسایه دیوار به دیوار رخ داده و 3نفر زخمی شده بودند. یکی از آنها گلوله خورده و به‌شدت حالش وخیم بود اما بقیه وضعیت بهتری داشتند و همگی به بیمارستان منتقل شدند.
ماموران همزمان به تحقیق از همسایه‌ها پرداختند و عامل حادثه را شناسایی کردند.
یکی از شاهدان گفت: مردی که گلوله خورده ساکن یکی از واحدهای این ساختمان است که شب حادثه دوستانش مهمان خانه‌اش بودند. آنها سر و صدای زیادی داشتند به حدی که همسایه دیوار به دیوارشان به نام بهرام به آنها اعتراض کرد و همین آغاز درگیری شد. وقتی من از خانه‌ام بیرون آمد بهرام را دیدم که با اسلحه همسایه‌اش و مهمان‌های او را زخمی کرده است.
با این اطلاعات مأموران برای دستگیری بهرام وارد عمل شدند اما او شبانه همراه همسرش گریخته بود. به این ترتیب مشخصات وی در اختیار پلیس قرار گرفت و 4ماه بعد مشخص شد که متهم فراری در تهران مخفی شده است. همین کافی بود تا با دستور قاضی دادسرای ویژه سرقت تهران، متهم و همسرش که در جنوب تهران زندگی مخفیانه‌ای داشتند دستگیر شوند. بهرام وقتی پیش روی قاضی علی وسیله ایرد موسی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت قرار گرفت چنین گفت: من قاتلم. من با شلیک گلوله مرد همسایه را کشتم. اما نمی‌خواستم جان او را بگیرم. در این مدت هم یک شب خواب راحت نداشتم و مدام کابوس می‌دیدم اما حالا همه اتهامم را گردن می‌گیرم.
او درحالی به جنایت اقرار کرد که قاضی پرونده برایش توضیح داد که مصدوم حادثه به طرز معجزه آسایی زنده مانده است. به این ترتیب برای بهرام به اتهام تیراندازی و مصدوم کردن 3نفر قرار قانونی صادر شد و وی برای محاکمه در اختیار پلیس اصفهان قرار خواهد گرفت.


زندگی عجیب مرد تیرانداز
متهم که مردی 40ساله است، زندگی عجیبی داشته است. او 4سال قبل با پرداخت پول به قاچاقچیان راهی کشور هلند و مجبور شد حدود 100کیلومتر را پیاده طی کند اما پس از رسیدن به مقصد نتوانست شرایط سخت زندگی در کمپ هلند را تحمل کند و به زادگاهش در اصفهان بازگشت. او اما یک هفته پس از بازگشتش حادثه‌ای را رقم زد که خودش تصور می‌کرد مردی را در جریان آن به قتل رسانده است. گفت‌وگو با وی را بخوانید.

حالا که فهمیده‌ای همسایه‌ات زنده است چه حسی داری؟
از خوشحالی نمی‌دانم چه بگویم. در این مدت مدام کابوس قصاص می‌دیدم. از سایه خودم می‌ترسیدم. اما نمی‌دانستم چه باید بکنم. اسم فرار از کشور که می‌آمد تن و بدنم می‌لرزید. چون 4سال قبل غیرقانونی راهی اروپا شدم اما به‌شدت عذاب کشیدم به حدی که هرگز حاضر نیستم دوباره آن روزها را تجربه کنم و ترجیح می‌دهم در وطنم باشم و مجازات شوم.
 چرا غیرقانونی رفتی؟
فکر می‌کردم اگر به اروپا بروم می‌توانم زندگی خوبی را شروع کنم اما همه تصوراتم اشتباه بود.
چه اتفاقی برایت افتاد توضیح بده؟
4سال قبل 4هزار دلار به یک قاچاقچی انسان دادم تا مرا به هلند ببرد. شاید باور نکنید اما مجبور شدم حدود 100کیلومتر پیاده بروم و در نهایت 9ماه بعد به هلند رسیدم. در این مدت همراه مهاجران دیگر از جنگل و کوهستان عبور کردیم و هر لحظه خطر در کمین‌مان بود. شب که می‌خوابیدم مطمئن نبودم که صبح بیدار می‌شوم. گاهی صدای حیوانات خطرناک را می‌شنیدم اما جرأت نمی‌کردم چشمم را باز کنیم. در این 9‌ماه از 11کشور گذشتیم تا به هلند رسیدیم.
بعد چه شد؟
وقتی رسیدیم هلند اول بدبختی‌هایمان بود. من و چند مهاجری که همراهم بودند را بردند به کمپ مهاجران. هفته‌ای 58دلار به من می‌دادند با این حال شب‌ها مخفیانه از کمپ خارج می‌شدم و در رستوران کار می‌کردم یا ماشین می‌شستم تا پول دربیاورم. من 4سال عذاب کشیدم و دور از خانواده‌ام بودم تا اینکه 8‌ماه آخر همسرم هم پیش من آمد. مدتی بعد متوجه شدیم باردار است اما به‌دلیل شرایط سخت آنجا فرزندمان سقط شد. به همین دلیل بی‌خیال زندگی در اروپا شدیم و به ایران بازگشتیم که متأسفانه درگیری مسلحانه رخ داد و من به تصور اینکه قاتلم باز زندگی سختم شروع شد و مجبور بودم با هویت جعلی مخفیانه زندگی کنم.
از درگیری بگو؟
مرد همسایه خانه‌اش را پاتوق کرده بود. هرشب صدای خنده هایشان، حرف زدن‌هایشان و صدای بلند موسیقی آرامش را از ما گرفته بود. بارها به او تذکر دادم اما اصلا رعایت نمی‌کردند. تا اینکه شب حادثه به مقابل خانه‌اش رفتم و فریاد زدم که فرهنگ آپارتمان‌نشینی را رعایت کنند. او هم اسلحه‌ای برداشت و مرا تهدید کرد. من که به‌شدت عصبانی بودم اسلحه را از دستش گرفتم. با آنها درگیر شدم و یک گلوله به سمت مرد همسایه شلیک کردم. وقتی به‌خودم آمدم دیدم مرد همسایه و دوستانش غرق در خون هستند و از ترس شبانه با همسرم فرار کردم و به تهران آمدم. در این مدت هم در کار خرید و فروش خودرو و کارهای دیگر بودم که در نهایت گیر افتادم اما از وقتی شنیدم که مردهمسایه زنده است نمی‌دانید چقدر خوشحال شدم و انگار خدا می‌خواهد بعد از این همه سختی، زندگی دوباره به من بدهد.

این خبر را به اشتراک بگذارید