• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
دو شنبه 2 بهمن 1396
کد مطلب : 4915
+
-

زیر آسمان شهر

کارناوال نقاب‌ها

یادداشت
کارناوال نقاب‌ها

 

دکتر اسماعیل امینی| شاعر، طنزپرداز و مدرس دانشگاه:

مدتی است که تلویزیون، کارناوال پخش می‌کند. حتی جدی‌ترین برنامه‌های علمی و تحلیلی‌اش، تبدیل شده به کارناوال. کارناوال، فضایی است که در آن هیچ‌چیز جدی و واقعی نیست و همه‌‌چیز برای تفریح و سرگرمی و وقت‌گذرانی است. در برخی کشورها، رسم است که به مناسبت‌های مختلف، کارناوال راه می‌اندازند؛ هیچ‌کس با لباس و هویت خودش، به کارناوال نمی‌آید. بنابراین در فضای کارناوالی، آنکه لباس فرشته مهربان به تن دارد، با آنکه لباس دیو پوشیده، فرق چندانی ندارد؛ چون همگی برای جلب توجه و سرگرمی آمده‌اند.

این یکی با لباس کمدین‌های سینماست و آن دیگری با لباس فیلسوفان بزرگ، اما تماشاگران می‌دانند که نه این یکی هنرمند است و نه آن دیگری دانشمند؛ آنها فقط برای سرگرم کردن تماشاگران، این لباس‌ها را پوشیده‌اند.

پس اگر تلویزیون، مخترع بزرگ و نابغه‌ای را نشان می‌دهد که در سن کودکی استاد دانشگاه است، موضوع را جدی نگیرید، همانطوری که وقتی استاد سالخورده‌ای را نشان می‌دهد که دارد از میان سطرهای رمان‌ها و سکانس‌های فیلم‌ها، توطئه فرهنگی کشف می‌کند، نباید موضوع را چندان جدی تلقی کنید. این خواننده فریاد می‌زند: این نه منم من نه من منم من! به خیال آنکه دارد شعر عرفانی می‌خواند و خلفِ صالح جلال‌الدین مولوی است و آن یکی خواننده می‌گوید که تمام کتاب‌های باباطاهر را خوانده‌است!

و در پی آن ترانه عرفانی از خود به در کرده‌ است و هر چه بر زبان و قلم آورده، برای سخن گفتن با خداست.

پس اگر ناگهان وسط ترانه عرفانی و نیایش با خدا، می‌فرماید: شوخیه مگه بذاری بری نمونی؟

شما اگر یادتان باشد که دارید تلویزیون تماشا می‌کنید، می‌دانید که نباید موضوع را جدی بگیرید. با همین فرمان پیش برانید تا برسید به آن جایی که تلویزیون، گزارشی تهیه می‌کند از فواید فرهنگی و سیاسی و اخلاقی و اقتصادی و بهداشتی و رفاهی فیلتر شدن تلگرام و ابراز رضایت اقشار مختلف مردم از بسته شدن این لانه شیطان!

اگر بپذیرید که آنچه در تلویزیون می‌بینید، گوشه‌هایی از یک کارناوال عظیم است که در آن همگان با لباس مبدل و نقاب‌های رنگارنگ، آمده‌اند تا خودشان را و شما را سرگرم کنند، آن وقت به‌جای عصبانی‌شدن، لبخند می‌زنید و زیر لب می‌گویید: چه جالب! چقدر قشنگ نقش‌شان را بازی می‌کنند.

مثلا: این یکی اخبار می‌گوید، آن یکی همان خبرها را تفسیر می‌کند. این یکی با یک نابغه خردسال مصاحبه می‌کند، آن یکی مشاعره برگزار می‌کند و آن دیگری دارد فوت و فن تست‌زدن در سه‌سوت را یاد می‌دهد و یکی دیگر در خیابان‌های شهر با مردم مصاحبه می‌کند تا ثابت کند که مردم هم همان چیزی را می‌گویند که مورد علاقه گردانندگان کارناوال‌های تلویزیون است.

در تلویزیون همه‌‌چیز، فانتزی است؛ سرگرم‌کننده و جالب و لایک خور است اما جدی نیست و نسبتی با واقعیت ندارد. مانند آگهی‌های بازرگانی که اتفاقا تکیه‌گاه اصلی تلویزیون است.

در آگهی بازرگانی، همه شاد و خندان و خوشبخت و راضی هستند. همه شیک‌پوش هستند و همه‌‌چیز در کمتر از یک دقیقه درست می‌شود.

در آگهی بازرگانی، اگر سقراط را نشان بدهد برای آن است که آن حکیم بزرگ از مردم بخواهد که فلان شربت تقویتی را بخرند. در آگهی بازرگانی، اگر ابن‌سینا را ببینی او آمده است که به بینندگان بگوید شامپو گیاهی فلان خیلی عالی است.

تلویزیون، کارناوال بزرگ بازیگرانی است با لباس‌های مبدل و نقاب‌های جالب و سرگرم کننده.

این خبر را به اشتراک بگذارید