باورهایی درباره زاغهای مکتبرو
عروسی کلاغها در برف
کلاغ در فرهنگهای مختلف نمادهای متفاوتی دارد؛ از خبرچینی گرفته تا نشانه عشق خانوادگی. در باورهای عامیانه ایران هم در موقعیتهای مختلف، باورهای متعددی درباره این پرنده وجود دارد؛ یعنی بسته به زمان و مکان از صدای غارغار کلاغ یا مدل پروازکردنش و اصلا دیدن این پرنده برداشتهای مختلفی داشتهاند. هنوز هم پدر و مادرها بعضی از این باورها را بهعنوان جملات فانتزی به کودکان خود میگویند یا از یادآوری این باور در زمان کودکی خود، لبخندی به لبشان میآید؛ مثلا پرواز دستجمعی کلاغها در غروب آفتاب که گفته میشد، در حال بازگشت از مدرسه هستند. اینجا به برخی از این باورها میپردازیم.
در تعبیر روانشناختی، کلاغ در رؤیا علامتی است از نحسی و ترس از بیچارگی. هرچند که در باور عوام مردم چین و ژاپن نماد حقشناسی از والدین است و ژاپنیها آن را نشانه عشق خانوادگی میدانند. این پرنده معانی نمادین متفاوتی در ادبیات جهان دارد اما اغلب نگاهی منفی به آن دارند؛ با مفاهیمی چون پیشآگاهی و علم غیب، حیلهگری، سخنچینی، بدجنسی، بیماری، پیشگویی، حرصوطمع، شیطان، مرگ، ناپاکی و شایعات بیاساس. در ادبیات عامیانه ایران کلاغ اغلب به خبرچینی شهره است. ضربالمثل «یک کلاغ، چل کلاغ» هم همین صفت این پرنده را میگوید. کلاغ به دزدیدن اشیای درخشنده ، براق و صابون هم شهره است. بیرون آوردن چشم از اجساد هم از دیگر ویژگیهایی است که به کلاغ نسبت دادهاند.
اما صدای کلاغ همیشه مرکز توجه مردم بوده است و برای آن دلایل خرافاتی مختلفی ذکر کردهاند. میگویند اگر کلاغ سیاه قارقار کند حتما هوا بارانی میشود. البته اگر زیاد قارقار کند، برف میآید. هر وقت هم با آب بازی کند باید در انتظار برف و باران بود! اصلا علت باریدن برف کلاغها هستند! چون برف را دوست دارند و هنگام ریزش برف عروسی میکنند. اگر کلاغ ابلقی روی سنگی بنشیند و قارقار کند باران خواهد بارید.
در کل، مردم بر این باور بودند که قارقار کلاغ از چیزی خبر میدهد. برای همین امید داشتند که خبری خوش داشته باشد و برای همین مقداری گندم یا جو جلوی کلاغ میریختند و این شعر را زمزمه میکردند:« خوش خبری یکبار دیگه، بدخبری یه جای دیگه...». میگفتند اگر کلاغی که نوک قرمز دارد از بالای خانهای عبور و قارقار کند، حامل خبر خوش است. اگر روی دیوار کسی آواز بخواند هم برای صاحبخانه خبر خوشی میرسد. در سیرجان خطاب به کلاغ میگویند: «خیر خبر، بالت رنگین، چنگت شیرین». بعضی میگویند: «نوکت طلا، دمت نقره، اگر خیر است یه بار دیگه...». در کاشمر هنگامی که صدای کلاغ را میشنوند، این شعر را میخوانند: «کلاغج زومبد کج، اگر خبر خوش داری یک غر دیگه...» و بر این باورند اگر زاغ جواب آنها را دهد در آن روز خبر خوشی به آنها میرسد. در گیلان قارقار کلاغ را ناخوشایند میدانند و در پاسخش میگویند: «خبر خوش». بعد هم به کلاغ میگویند:« اگر خبر بد داری به دریا بزن و شومی خبرت را به آب بده» و یا به تعبیری برو بمیر! یزدیها هم قارقار کلاغ را بدیمن میدانند و با صدای بلند میگویند: «آ کلاغ خیلی خوش خبر قر و قر و قر خیلی خوش خبر...».
بعضیها هم میگویند اگر کلاغی قارقار کند مهمان میآید. اگر کلاغی نیمهشب قارقار کند زلزله میشود! مردم درباره کلاغ و مسافر در راه هم باورهایی داشتند. میگفتند اگر کسی در سفر باشد و زاغی روی دیوار منزلی که در آن سکونت دارد قارقار کند میتواند مطمئن باشد سالم به خانه بازمیگردد. اگر هم سفرکردهای داشته باشد، سفرکرده برمیگردد. زن صاحبخانه میگوید: «چنگت طلا، پات حنا، امشب سفر کرده ما میاد...». در برخی مناطق میترسند و صدقه میدهند و اگر خود مسافرتی داشته باشند به تعویق میاندازند.
از آبوهوا و مهمان که بگذریم، میگویند اگر یک دسته کلاغ نوکقرمز در آسمان روستا دستهجمعی قارقار کنند در آن روستا عروسی به پا میشود و البته برخی معتقدند پرواز دستهجمعی نشانه عروسی خود کلاغها هم هست. اما همه هم کلاغ را نشانه شگون نمیدانند و میگویند دیدن کلاغ و کبک بد است.کسی هم که دندان میکشید آن را در کاغذ میپیچید و در سوراخ میگذاشت که کلاغ آن را نبرد. همچنین میگفتند شکارچی که صبح کلاغ بزند دستش بسته میشود و دیگر تا شب نمیزند. کشتن کلاغ را هم گناه میدانستند و تبریزیها میگویند لانه کلاغ را خراب نکن که خانه خراب میشوی و به کلاغ هم سنگ نینداز که نفرینت میکند.
و در آخر اینکه مردم میگفتند پرستوها و کلاغها صبح به مکتب میروند و عصرها برمیگردند. برای همین صبحها و عصرها، دستهدسته در آسمان دیده میشوند.
با نگاهی به باورهای عامیانه مردم از دکتر حسن ذوالفقاری