سویههای گوناگون یک نیاز اجتماعی
شهلا کاظمیپور/ جامعهشناس
گرچه موضوع اعتماد اجتماعی یک بحث نسبتا جدید در مباحث جامعهشناسی و یک مقوله نسبتا تازه در موضوعات اجتماعی است ولی ریشههای دیرینه دارد. سوابق تاریخی نشان از این دارد که بسیاری از افراد مسئول و مؤثر در جامعه برای ایجاد و تقویت آن تلاش کردهاند.
اعتماد اجتماعی یک پیشزمینه ذهنی و عامل رفتارهای متقابل است که از نشانههای سلامت و اعتدال در ارتباطات انسانی به شمار میآید و مطالعات اجتماعی وجود آن را در جوامع حتی جمعیتهای بدوی تأیید میکند. گستردگی این عنصر و جنبههای مختلف آن سبب شده است، اعتماد اجتماعی از 3 منظر قابل بررسی و پژوهش باشد؛ اعتماد فردی، اعتماد در سطح خانواده و محله و اعتماد به دولت و سازمانها.
در برخی جوامع از جمله جامعه ما، اعتماد اجتماعی از جزء به کل سیر افولی دارد و سطح آن با حرکت از جمعیتهای بزرگ و کلانشهرها به سمت جمعیتهای کوچکتر و روستاها گسترش مییابد. درواقع نوعی ارتباط معکوس میان سطح اعتماد اجتماعی و میزان جمعیت برقرار است. در جوامع کوچک، ارتباط چهرهبهچهره بر میزان این عنصر اجتماعی میافزاید و آن را تقویت میکند. در کلانشهرها و نقاط پرجمعیت که در مواردی حتی همسایههای یک مجتمع مسکونی بهخوبی همدیگر را نمیشناسند این عنصر کاستی میگیرد و ضعیف میشود.
از این رو در وضع فعلی جامعه اعتماد فردی و خانوادگی سطح حداکثری دارد و به تدریج با وسعتیافتن سطح مورد مطالعه از میزان آن کاسته میشود.
اعتماد اجتماعی برای هر جامعهای داشتهای ارزشمند به حساب میآید. ایجاد و تقویت آن نیاز به زمان دارد ولی میتواند در مدت کوتاهی با یک شایعه یا اظهارنظر نابجا دچار خدشه و آسیب شود. به خاطر مزایا و محاسن این عنصر اجتماعی در همه جوامع برای تقویت آن کوشش میشود؛ تلاشی که در رسانهها، وسایل ارتباط جمعی و مراکز علمی و اجتماعی بیشتر از سایر جاها دیده میشود.