• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
شنبه 15 دی 1397
کد مطلب : 43455
+
-

اینستاگرام دست سارقان را رو کرد

اینستاگرام دست سارقان را رو کرد


طراح نقشه سرقت پاهایش را گچ گرفت و یک عصا خرید تا برای سرقت مشتی طلا، نقش مصدوم را بازی کند. او و همدستش موفق شدند نقشه سرقت را عملی کنند اما فکرش را نمی‌کردند با انتشار عکسی در اینستاگرام رازشان فاش خواهد شد.

به‌گزارش همشهری، ٢٦شهریور‌ماه امسال زنی خود را به اداره پلیس رساند و خبر از سرقت طلاهایش داد. وی در توضیح ماجرا گفت: مدتی قبل به بازار رفتم و یک ماشین لباسشویی خریدم. مرد مغازه‌دار فردی به نام محسن را به من معرفی کرد و گفت که خودروی وانت دارد و ماشین لباسشویی را به خانه‌ات می‌برد. من هم با او تماس گرفتم و از آن روز به بعد قرار شد هروقت وسیله‌ای برای جابه‌جایی داشتم با او تماس بگیرم. پس از آن دو سه بار دیگر از او کمک خواستم و کم‌کم به او اعتماد کردم تا اینکه محسن چندروز قبل زنگ زد و گفت دوستش مقداری برنج از شمال با قیمت پایین آورده است. قرار شد همراه محسن به مغازه دوستش برویم و من چند کیسه برنج بخرم. او با خودرواش آمد و من سوار شدم اما در بین راه مردی که پاهایش در گچ بود و عصا به‌دست داشت برای محسن دست تکان داد. ما دلمان به حال مرد مصدوم سوخت و او را سوار کردیم اما هنوز مسافت زیادی طی نکرده بودیم که ناگهان مرد مصدوم چاقویی از جیبش بیرون آورد و به سمت ما نشانه گرفت. او تهدید کرد که اگر اموال قیمتی‌مان را در اختیارش قرار ندهیم جان‌مان را می‌گیرد.

این مرد می‌گفت پاهایش سالم است و برای فریب ما نقش مصدوم را بازی کرده است. شاکی ادامه داد: آن مرد چاقویش را زیر گلویم گذاشت و فریاد زد هرچه طلا دارم به او بدهم. تعداد زیادی النگو در دست داشتم به همراه انگشتر و زنجیر طلا که از ترس جانم همه را به او دادم. علاوه بر این کارت عابربانکم که حدود 10میلیون تومان موجودی داشت به همراه رمزش سرقت کرد و با تهدید از راننده خواست توقف کند. مرد سارق سپس مرا به بیرون از ماشین پرتاب کرد و راننده را با خودش برد و گفت اگر شکایت کنم، راننده را به قتل می‌رساند. با این شکایت، کارآگاهان به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران تحقیقات را برای شناسایی سارق آغاز کردند. هنوز یک هفته از این حادثه نگذشته بود که شاکی خود را به اداره آگاهی رساند و گفت: من رودست خوردم و محسن، همان مرد راننده که به او اعتماد داشتم با سارق همدست بوده‌ است. وی ادامه داد: پس از آن حادثه، مدام به موبایل محسن(مرد راننده) زنگ می‌زدم که مطمئن شوم بلایی سرش نیامده است اما موبایلش خاموش بود. به‌شدت نگرانش بودم و حتی دوبار برای پیگیری به اداره پلیس رفتم تا ردی از او پیدا کنند. گمان می‌کردم سارقی که طلاهای مرا سرقت کرد، بلایی سرش آورده است اما دیروز به‌صورت کاملا اتفاقی عکسی در اینستاگرام دیدم که حسابی شوکه شدم. در صفحه محسن که مربوط به تبلیغ باربری بود عکسی قدیمی از او دیدم به همراه همان سارقی که با تهدید اموالم را سرقت کرده بود. آنجا بود که متوجه شدم محسن و دوستش مرا بازی داده‌اند.


دستگیری
اظهارات این زن کافی بود تا دستور بازداشت محسن صادر شود. این مرد پس از دستگیری لب به اعتراف گشود و گفت: روزی که با شاکی آشنا شدم برق طلاهایش وسوسه‌ام کرد. دستانش پر از النگو بود و وقتی موضوع را با رفیقم حجت در میان گذاشتم او نقشه سرقت را طراحی کرد. قرار شد برای گمراه کردن نرگس او نقش مصدوم را بازی کند و با این شگرد طلاهای وی را سرقت کردیم اما اصلا یادم نبود که دو سال قبل در اینستاگرام عکسی با حجت منتشر کرده‌ام و همین باعث لو رفتنم خواهد شد. با اعترافات این مرد، همدست وی نیز دستگیر شد و آنها اقرار کردند که طلاهای شاکی را به طلافروشی در شهرستان فروخته‌اند. به این ترتیب برای هر دوی آنها قرار قانونی صادر شد و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد.

این خبر را به اشتراک بگذارید