گفتوگو با خواهرشهید تندگویان درباره فعالیتهای بنیاد خیریه محله بیمه
رایحه خوش نیکوکاری
راحله عبدالحسینی|خبرنگار
34سال پیش رایحه خوش نیکوکاری با مشارکت چند نفر از خیّران در محله «بیمه» پیچید و سنگ بنای بنیاد «رایحه» گذاشته شد. «فاطمه تندگویان» که بیشتر او را به واسطه برادر شهیدش «محمدجواد تندگویان» میشناسیم، بنیانگذار خیریه معتقد است کار خیر شکل نمیگیرد مگر اینکه جمعی برای هدفی مشترک آستین همت بالا بزنند. او میگوید: «ما به دیگران خدمت نمیکنیم؛ ما از آنها شوق زندگی میگیریم.» بنیاد نیکوکاری رایحه در منطقه5 دایر شد و دامنه فعالیتش را به کل تهران و بعد از آن به شهرستانها تعمیم داد و حالا دانشآموزان مستعد و زنان سرپرست خانوار در قلعه گنج کرمان، بیجار، ایلام، سنندج، خرمشهر و کرمانشاه تحت پوشش این خیریه هستند. با تندگویان، مؤسس بنیاد نیکوکاری رایحه و مشاور وزیر نفت در امور زنان و خانواده درباره این خیریه و فعالیتهای اخیرش در قلعه گنج کرمان گفتوگو کردهایم.
بنیان اولیه بنیاد نیکوکاری رایحه در محله بیمه به سال1363 برمیگردد؛ بنیادی که بیشتر فعالیتهایش فرهنگی بود. چه شد که از دل بنیاد فرهنگی یک مرکز خیریه متولد شد؟
خانه پدری ما در خانیآباد بود. بعد از اسارت جواد، من بیشتر در منزل پدرم میماندم. از سال 1363 در محله بیمه ساکن شدم. دفاع شخصی و کمکهای اولیه را در قالب جلسات خانگی به هممحلهایها در بیمه، آپادانا و اکباتان آموزش میدادم. آموزشها از یک اتاق شروع شد و کمکم وسعت پیدا کرد و به تدریج مؤسسه فرهنگی رایحه فاطمه(س) شکل گرفت که در واقع بنیاد نیکوکاری رایحه بود. بنیاد رایحه از دهه70 با حضور 40نفر از بانوان محلههای بیمه، اکباتان و آپادانا مشغول فعالیت است. رایحه نخستین بنیادی بود که محور فعالیتها و تمرکزش را زنان سرپرست خانوار قرار داد. در آن زمان هیچکدام از بنیادهای فعال در این زمینه بهطور متمرکز و مشخص جامعه زنان سرپرست خانواده را مدنظر قرار نمیدادند. هدف رایحه ارتقای توانمندی زنان سرپرست خانوار و بعد از آن تأمین بورسیه تحصیلی برای فرزندان مستعد آنان است.
ایجاد انگیزه برای اهالی یک محله در استمرار فعالیت خیرخواهانه مهمتر از ایجاد آن است؛ آیا بنیاد رایحه توانسته این انگیزه را برای هممحلهایها ایجاد کند؟
همینطور است. ما در رایحه افرادی را داریم که حدود 3دهه است داوطلبانه کار میکنند. برخی همسایهها به محلههای شرق تهران رفتهاند اما هنوز هم به رایحه سر میزنند و پیگیر فعالیتها هستند. وقتی افراد در یک محله کار را برای خود و همشهریانشان بدانند انگیزه پیدا میکنند. کار خیر شکل نمیگیرد مگر اینکه جمعی برای هدفی مشترک همکاری کنند. اینجا رایحه بهشت به مشام میرسد. چون ما به دیگران خدمت نمیکنیم؛ آنها به ما زندگی میدهند؛ خدمت را ما دریافت میکنیم؛ وقتی رضایت و شادی مردم را میبینیم دلشاد میشویم و مدام با لذت این شادی همراه هستیم.
گویا همکاری جامعه محلهای را حالا بعد از گذشت 11سال در قلعه گنج کرمان شاهد هستید؟
سال 1386 که من به واسطه دوستانم که در روستای مارز مجتمع آموزشی شبانهروزی ساخته بودند، با قلعه گنج آشنا شدم؛ روستایی که هنوز خیّران به آنجا نرفته بودند. علت همکاری ما هم محرومیت خیلی زیاد در قلعه گنج بود. اول شروع کردیم کارگاه کارآفرینی زنان عشایر در زمینه سوزندوزی، دوخت لباس محلی، گلیمبافی و جمعآوری گیاهان دارویی را راه انداختیم. آنان نمیدانستند عسل و آویشن هم قابل عرضه است. الان در تولید و عرضه این دو محصول کارآمد شدهاند. اوایل، مردم قلعه گنج و توابع اطرافش هیچ درخواست و مطالبهای نداشتند. حالا این حس مطالبهگری در آنها شکل گرفته است. ضمن اینکه حس مسئولیت اجتماعی دارند. خودشان را سهیم میدانند و انگیزه دارند. از خود قلعه گنج الان افرادی داوطلب هستند. مهمترین کار ما شاید همین ایجاد انگیزه برای کار خیر در مردم آن روستا باشد.
منظورتان از اینکه آنها مطالبهای از یک بنیاد خیریه نداشتند چیست؟
وقتی میپرسیدیم چه میخواهید، در فاصله زیاد از ما میایستادند و فقط ما را نگاه میکردند. خوراکشان نان و کشک بود. وقتی ظرف برنج دستشان دادیم فقط نگاه میکردند. به قدری مهماننواز بودند که دامشان را برای مهمان ذبح و کباب میکردند ولی هرگز فکرش را نمیکردند که خودشان میتوانند کباب بخورند. الان که سطح مطالباتشان شکل گرفته و در حوزه بهداشت و درمان و آموزش خواسته دارند من لذت میبرم. بهعنوان مثال مدام پیگیر گازوئیل هستند تا موتورآب روشن باشد و آب تمیز داشته باشند. هر روستا را تعدادی کپر تصور کنید که یک حمام هم نداشت و برای شستوشو باید منتظر باران میماندند یا به روستای دیگر میرفتند.
با این حساب نیاز به آموزش دراولویت بود و بعد از آن هم بهداشت و درمان و اشتغال.
با وجود ریگهای سخت و تیز و برنده زمین، بچههای روستا اکثراً بدون کفش و دمپایی بودند. خوراکشان هم نانی بود که از آرد سهمیهای میپختند. به لطف برق هم تلویزیون داشتند. طی 11سال حدود 42 حمام و سرویس بهداشتی از سوی بنیاد رایحه، ساخته و 2 چاه عمیق حفر شد. 2مجتمع شبانهروزی آموزشی، ساخته و 2مرکز شبانهروزی دیگر بازسازی و تجهیز شد. 7 دبستان و متوسطه اول ساخته شد. تیم آموزشی مجتمع رهیار تهران هم در همکاری با ما آموزش معلمان ابتدایی و متوسطه اول و دوم را برعهده دارد. در حوزه بهداشت هم با شبکه بهداشت قلعه گنج مرتبط شدیم. خانه پزشک ساخته شد و الان ساخت مرکز دیالیز و بیماریهای تالاسمی ماژور را در دست داریم که مجبور نباشند برای دیالیز به بندرعباس و کرمان بروند. به خیّران گفتیم قربانی گوسفند نذر نکنید؛ دام زنده نذر کنید. 750 رأس دام در اختیار کپرنشینان گذاشتیم. در روستای مارز و شهرهای کهنوج و قلعه گنج هم کرگاههای خیاطی فعال است که روپوش و ملحفههای مجتمع شبانهروزی و لباسهای محلی میدوزند. به یکی از خانمها شیرینیپزی آموزش دادیم تا به دیگران هم یاد بدهد. سوزندوزی و حصیربافی را هم برایشان احیا کردیم.
350 خانواده زن سرپرست خانوار یا بدسرپرست در تهران با هدف ایجاد اشتغال آنان و بورسیه تحصیلی فرزندان آنان تحت حمایت بنیاد رایحه هستند.
100 داوطلب شامل مددکار و عوامل پشتیبانی و دفتری در این بنیاد فعالیت میکنند که فقط 18نفر حقوق بگیر هستند و حامیان حقوق آنها را تأمین میکنند.
200 دانشآموز و 120 خانواده در بیجار، 50 دانشآموز در سنندج، 60دانشآموز در خرمشهر، 50دانشآموز در دهدشت کهکیلویه و بویراحمد تحت حمایت بنیاد رایحه هستند.