• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
شنبه 24 آذر 1397
کد مطلب : 40853
+
-

اهمیت تشکیل صنف داستان‌نویسان تهران در گفته‌ها و نوشته‌های داستان‌نویسان

چرا انجمن و نه کانون‌های دیگر

گفت‌و‌گو
چرا انجمن و نه کانون‌های دیگر

محمد هاشم اکبریانی/نویسنده و روزنامه‌نگار

خلأ وجود تشکل‌های صنفی در حوزه ادبیات همواره یکی از اصلی‌ترین مسائل نویسندگان و اهالی ادبیات بوده است. بسیاری از نویسندگان هنگام مواجهه با مشکلات روزمره‌ با ناشران یا وزارت ارشاد نمی‌دانند که چه باید بکنند و به کجا مراجعه کنند تا صدایشان شنیده شود. در مسائلی که میان نویسندگان و طرف‌های دیگر در حوزه نشر پیش می‌آید اغلب به همین دلیل نویسندگان بازنده ماجرا بوده‌اند. انجمن صنفی داستان‌نویسان تهران یکی از تازه‌ترین تشکل‌های صنفی مستقل داستان‌نویسان ایران است که 2 سال بیشتر از تأسیس آن نمی‌گذرد. با این حال، در همین زمان محدود انجمن گام‌هایی هم برای حل مشکلات صنفی داستان‌نویسان و هم برای حل مسائل ادبیات داستانی در ایران برداشته است. احمد پوری، رئیس هیأت‌مدیره  انجمن صنفی داستان‌نویسان، محمدهاشم اکبریانی عضو انجمن،  ضحی کاظمی دبیر انجمن، بهاره ارشد ریاحی مدیر کمیته عضوگیری، کاوه فولادی نسب دبیر کمیته آموزش و پژوهش و سینا دادخواه دبیر همایش مالکیت ادبی، از فعالیت‌های انجمن به همشهری گفته‌اند.

از نهادها و مراکز و کانون‌های همراه قدرت موجودکه بگذریم، چه شده که بخشی قابل‌توجه و تأثیرگذار از نویسندگان رو به کانون نویسندگان ایران نیاورده و به جای عضویت در آن، انجمنی جدید راه انداخته‌اند؟ کانون نویسندگان، از سابقه‌ای تاریخی و طولانی برخوردار است و نام آن هم در گستره وسیعی شنیده می‌شود. همچنین مبارزه آن با سانسور که از دغدغه‌های اصلی نویسندگان است زبانزد خاص و عام است، پس بخشی از نویسندگان چه می‌خواستند که در کانون ندیدند و در پی تأسیس نهادی دیگر برآمدند؟ البته می‌توان به‌گونه‌ای دیگر هم طرح مسئله کرد؛ کانون نویسندگان ایران، چه داشت که نویسندگانی که عضو هیچ نهاد ادبی طرفدار قدرت حاکم نبودند، آن را هم نمی‌خواستند؟
در وهله اول باید تکلیف یک موضوع را روشن کرد. ممکن است برخی طرح این مسائل را باعث تنش و ظهور چالش‌های غیرضروری بدانند که نباید در شرایط کنونی به آن دامن زد، اما به‌نظر من، ضروری است و باید به این مسئله پرداخته شود. اگر قرار است نویسندگان حرکت خود را منطقی نمایند و راه به بیراه نبرند، لازم است به این پرسش‌ها پرداخت و تحلیلش کرد.
در جامعه‌ای چون جامعه ما هر حرکت، خصوصاً در وادی ادبیات و هنر، به سیاست گره می‌خورد. سیاست، چتر خود را چنان می‌گستراند که نمی‌توان خود را از زیر آن کنار کشید. در عین‌حال آنچه اهمیت دارد میزان ارتباط با سیاست است. گاه جریانی سعی را بر آن قرار می‌دهد که در حاشیه سیاست قرار گیرد و گاه حرکتی، خود دست به عمل سیاسی می‌زند. در شکل اول، منافع و مصالح و مطالبات یک جریان رابطه حداقلی با سیاست پیدا می‌کند و در صورت دوم همه‌چیز تحت‌الشعاع سیاست قرار می‌گیرد.
عملکرد کانون نویسندگان از همان ابتدای تأسیس بر سیاسی شدن مبتنی بود. جلال آل‌احمد که مرکز و موتور محرک این نهاد بود، تمام خواست‌های کانون را با زبانی سیاسی بیان می‌کرد. جمله او در همان ابتدا که با عده‌ای از نویسندگان پیش هویدا (نخست‌وزیر وقت) رفتند، آوازه فراوانی به‌دست آورد؛ «شما شمشیرتان در مقابل قلم ما شکست می‌خورد.» ساعدی می‌گوید: «آل‌احمد بدجوری به هویدا حمله کرد.»
از آنچه از آن جلسه بر می‌آید سیاسی بودن فضاست. آل‌احمد همه مسائل نویسندگان را در موضوع اساسی سانسور خلاصه می‌کند و آن را هم نه در چارچوب منافع صنفی که در قالب مسئله‌ای سیاسی می‌بیند و به همین جهت مواجهه او با هویدا و گفت‌وگویی که انجام می‌گیرد با واژگانی سیاسی و مبارزه‌جویانه ارائه می‌شود.
از سوی دیگر حکومت وقت هم، برخوردی امنیتی و سیاسی با اعضای کانون می‌کند. به این ترتیب دو طرف ماجرا بر سیاسی شدن رفتار خود تأکید می‌ورزند و بدبینی‌شان به هم بیشتر و بیشتر می‌شود.
اینکه چرا کانون نویسندگان، حرکت خود را سیاسی کرد، به‌زعم  عده‌ای، به‌دلیل جایگاه روشنفکرانه آن بود. اما این توجیه، نمی‌تواند چندان درست باشد. طبیعتاً روشنفکر قبل از آنکه عمل سیاسی از خود نشان دهد به آگاهی‌بخشی رو می‌آورد. با این نگاه استادان و نویسندگان زیادی چون خانلری، فروزانفر، حمید عنایت و... بودند که به علمی کردن جامعه و عمیق ساختن نگاه علمی پرداختند تا به سیاست‌زده کردن جامعه از طریق تزریق مفاهیمی چون «شکست شمشیر در برابر قلم».
علاوه بر این سینماگران، نقاشان، عکاسان و... در عین‌حال که سعی داشتند هنر خود را در جامعه ترویج دهند، رنگ و روی سیاسی به اثر خود ندادند. باز هم جای تکرار دارد که سیاست به‌دلیل وسیع بودن گستره نفوذش، همین فیلم و نقاشی و عکس را هم سیاسی می‌دید اما مهم این‌جاست که هنرمند حاضر نبود با پلاکارد سیاسی خود را به حکومت نشان دهد.
سیاسی شدن کانون باتوجه به رفتار و عملکرد آن، روز به روز عمیق‌تر شد و مطالبات صنفی نویسندگان چندان موردتوجه قرار نگرفت.
گرچه سانسور از مهم‌ترین مطالبات اهل قلم بود اما کانون، مقابله با آن را در بستری سیاسی جست‌وجو می‌کرد نه صنفی. این نگاه کانون نویسندگان را می‌شود با نهادهای صنفی دیگر مقایسه کرد تا فرق ماجرا مشخص شود. یکی از نزدیک‌ترین صنوف به صنف نویسندگان، اتحادیه ناشران و کتابفروشان است که بی‌تردید سانسور کتاب، نه به اندازه نویسندگان،  به منافع آنها هم صدمه می‌زد اما آنها دو نکته را لحاظ کردند؛ اول آنکه خواستشان را سیاسی نکنند و دیگر آن که همه خواسته‌هایشان را در سانسور نبینند و نیازهای دیگر صنف را هم مدنظر قرار دهند. این اتحادیه در سال 1337 آغاز به‌کار کرد (قبل از تأسیس کانون نویسندگان) و به اموری چون معافیت مالیاتی پرداخت. اما مهم‌تر از همه آن بود که اتحادیه سعی داشت در درون حکومت وقت هم عناصر خود را داشته باشد تا بتواند راه رسیدن به منافعش را هموار کند. نخستین رئیس این اتحادیه نصرالله صبوحی، مدیر کتابفروشی مرکز بودکه اتحادیه سعی کرد او را به‌عنوان نماینده صنف خود به مجلس بفرستد که موفق هم شد. این رفتار را مقایسه کنید با عمل کانون که منافع خود را صرفاً از طریق مقابله جست‌وجو می‌کرد.
ماهیت سیاسی کانون هیچ‌گاه به زمین نیفتاد و با شدت ادامه پیدا کرد. در موارد عدیده این ماهیت سیاسی، رنگ و روی ایدئولوژیک هم به خود گرفت که عملکرد آن در ابتدای انقلاب، نشان از همین ایدئولوژیزه شدن حرکت کانون داشت.
اما زمان که به دهه‌های هفتاد و هشتاد شمسی رسید، نویسندگان جوان زیادی به این نتیجه رسیدندکه برای برآوردن منافع نویسندگان نباید به شمشیر پرداخت و به راه‌های دیگر هم می‌توان اندیشید. این طیف با آن که می‌دانستند چتر سیاست سعی دارد آنها را به اشکال مختلف به زیر سایه خود بیاورد اما سعی کردند آن را به شکل حداقلی درآورند. گرچه نهادهای رسمی با نگاهی سیاسی به این جریان پرداختند اما اهل قلم تلاش‌شان بر آن قرار گرفت که عمل خود را سیاسی نکنند. آنها دست‌ آشتی پیش آوردند تا بتوانند مسیری مسالمت‌آمیز برای برآوردن اهداف خود، خلق کنند. این جریان به این امر واقف بود که گرچه سانسور و ممیزی مردود است و نباید باشد اما حل این موضوع  نه محدود به روش‌های سیاسی است و نه یک‌روزه و یک‌ساله امکان‌پذیر است و باید سال‌ها کار آشتی‌جویانه کرد تا به آن رسید. علاوه بر این به نظر اینان مطالبات نویسندگان جنبه‌های مختلفی را دربرمی‌گیرد که ممیزی یکی از آنهاست نه همه آن. با همین تحلیل است که اعضای انجمن با نهادهای دولتی چون خانه کتاب به گفت‌وگو می‌نشینند تا بخشی، هرچند کوچک، از خواسته‌های نویسندگان را برآورده سازند.
اینکه انجمن صنفی نویسندگان استان تهران تا چه حد می‌تواند موفق باشد به عوامل مختلفی بستگی داردکه از مهم‌ترین آنها عملکرد خود انجمن و اعضای آن است اما استقلال آن‌ها از جریانات سیاسی و ایدئولوژیک، پایه‌ای است که می‌تواند آنها را در دستیابی به اهدافشان کمک کند. این انجمن تاکنون زیر سقف حکومت و یا مخالفان آن ننشسته و سعی دارد استقلال خود را حفظ کند و منافع خود را در چارچوب ادبیات و نفع نویسندگان ببیند و نه سیاست. این همان چیزی است که اهل قلم در نهادهایی چون کانون نویسندگان ندیدند.گرچه اعضای انجمن، کانون را در برابر خود و خود را در برابر آن نمی‌بینند.
حال باید دید این انجمن قادر خواهد بود جایگزین مناسبی باشد تا نویسندگان، خود را در آیینه آن ببینند یا نه. 
نکته مهم دیگر هم به قدرت موجود برمی‌گردد. باید پرسید آیا حرکت مسالمت‌جویانه انجمن را تاب خواهد آورد یا آن را با اهرم زور، به سمت سیاسی شدن هل خواهد داد؟ دادن مجوز به انجمن نویسندگان، نشان دادکه بخشی از قدرت، رفتار صنفی نویسندگان را به رسمیت شناخته و با آن همراه هستند اما طبیعتاً این طیف از قدرت، همه قدرت نیست. شک نباید داشت صنفی ماندن حرکت نویسندگان به‌عمل طیف‌های گوناگون قدرت هم مربوط می‌شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید