• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
یکشنبه 18 آذر 1397
کد مطلب : 40215
+
-

چطور گاری، دوبار جایزه عالی ادبی فرانسه را برد؟

تمامی نام‌های دروغین آقای نویسنده

درباره رومن گاری؛ مشهورترین نام مستعار جهان

داستان
تمامی نام‌های دروغین آقای نویسنده


سمیرا مصطفی‌نژاد

همینگوی یک شکارچی خرس دوست‌داشتنی بود که جنگ‌ها را دنبال می‌کرد و هواپیماها را به زمین می‌کوبید. هانتر اس. تامپسون یک معتاد عشق اسلحه بود که درخواست کرد خاکستر جسدش را از لوله توپ شلیک کنند و ویلیام باروز یک معتاد هروئینی بود که به‌صورت تصادفی همسر دومش را در یک بازی و از سر مستی به ضرب گلوله کشت. اما تمامی ویژگی‌های عجیب و غریب این نویسندگان بزرگ در برابر یک‌نفر، یک کارگردان سینما، قهرمان جنگ و قهرمان جنبش مقاومت فرانسه، بسیار ساده و کودکانه می‌نماید. رومن گاری، در میان تمامی مشاهیر بدرفتار قرن بیستم، نابغه‌ترین و آزاردهنده‌ترین‌شان است. او که در سال 1914 در لیتوانی متولد شد، به 6زبان جهان مسلط بود، استاد ادبیات چند پرسونایی بود و توانست دوبار جایزه ادبی گنکور را از آن خود کند. او بعد‌ها به سرکنسول سفارت فرانسه در لس‌آنجلس تبدیل شد، یک‌بار کلینت ایستوود را به دوئل دعوت کرد و در نهایت در عصر یکی از روزهای دسامبر سال1980، از جراحت ناشی از شلیک گلوله به‌خودش، جانش را از دست داد.

گاری که در خانواده‌ای یهودی و فقیر در شرق اروپا متولد شده‌بود، با مبارزه برای فرانسه و نوشتن رمان‌های شگفت‌انگیز خود را به یک اسطوره ادبی و قهرمان ملی تبدیل کرد؛ زمانی که یکی از رمان‌ها (ریشه‌های آسمان) با نام و شخصیتی ساختگی جایزه برتر ادبی فرانسه، گنکور را به‌دست آورد، او نام و شخصیتی دیگر ساخت و با آن نام و شخصیت جدید به رمان‌نویسی با لحنی جدید ادامه داد تا دوباره توانست جایزه گنکور را به‌دست آورد. درواقع گاری تنها نویسنده‌ در جهان است که توانسته این جایزه را دوبار از آن خود سازد، زیرا براساس مقررات جایزه، هر نویسنده تنها یک‌بار امکان دریافت آن را دارد. ماجرا از چه قرار بود؟ رومن‌گاری یک نویسنده بزرگ بود، و دروغگویی بزرگ‌تر بود، همین.

می‌گویند او همواره درحال دروغ‌گفتن درباره همه‌چیز بود؛ درباره گذشته‌اش، درباره مادر و پدرش و حتی نام آنها، درباره تحصیلاتش و عشق‌های‌ زندگی‌اش. گاری به اندازه‌ای درباره زندگی‌اش دروغ گفته‌بود که دیوید بلوز، بیوگرافی‌نویس مشهور نام پژوهشی که درباره او انجام داده بود را «یک داستان بلند» نامید. همچنین آدام گوپنیک در مقاله‌ای درباره گاری در نشریه نیویورکر نوشت: هیچ‌یک از دروغ‌های رومن گاری بزرگ‌تر از آن نبود که می‌گفت رومن گاری است.

او نام پدر و مادر و به‌کلی داستان دوران زندگی‌اش را نیز بازسازی کرده‌بود و در کتاب بیوگرافی که در سال2004 توسط میریام آنیسیموف، یکی از معشوقه‌های گاری در سال2004 منتشر شد، جزئیات دقیق‌تری از زندگی گذشته این نویسنده آشکار شد که اختلافات زیادی با بیوگرافی‌ای که به قلم خود گاری نوشته شده بود، داشت. نام اصلی او، رومان، در سال1935 به رومن تبدیل شد و 5سال پس از آن نام خانوادگی کاسو نیز به گاری تغییر پیدا کرد. گاری همواره خود را از خون تاتار و کازاک معرفی می‌کرد، درحالی‌که پدر و مادرش روس و یهودی بودند. گاری مادرش را نینا و پدرش را هنرپیشه‌ای به نام ایوان موسژوکین معرفی می‌کرد، درحالی‌که نام‌های واقعی آنها مینا و لبجا کاسو بود.

علاوه بر نام‌های کاسو و گاری، او با نام‌های فوسکو سینیبالدی و شاتان بوگات نیز کار می‌کرد. اما در نهایت در سال1973، پس از آنکه یک‌بار جایزه گنکور را برده بود، 2طلاق در زندگی‌اش ثبت شده‌ و 22کتاب منتشر  ‌کرده بود، مشهورترین نام مستعارش، امیل آژار را اختراع کرد.

در زمستان 1974، طی یک نشست کاملا محرمانه در رستوران مجلل دورانت در پاریس، گروهی از داوران نویسنده‌ای نسبتا ناشناس به نام امیل آژار را به‌خاطر رمانی به نام «زندگی پیش رو» برنده جایزه گنکور آن سال اعلام کردند. اطلاعات زیادی درباره آژار وجود نداشت، ظاهرا او به‌خاطر فرار از مشکلات قضایی، خارج از فرانسه و در برزیل سکونت داشت و یک سال پیش‌تر نخستین کتابش به نام گروس-کالین را منتشر ساخته‌بود. گروهی از اهالی رسانه به‌خاطر موفقیت ناگهانی‌اش به او مظنون بودند و احتمال می‌دادند آژار نام مستعار یک نویسنده معتبر است؛ شاید لوئیس آراگون یا ریموند کونو. چند‌نفری نیز به گاری مظنون شدند، اما تا  6سال پس از آن رویداد، و پس از خودکشی گاری، کمتر کسی خبر داشت که این رمان برنده جایزه به قلم او نوشته شده‌است.

واقعیت این بود که گاری با اختراع هر نام، شخصیتی نیز خلق می‌کرد؛ آژار یک الجزایری 34ساله بود که در دوران دانشجویی‌اش در رشته پزشکی یک سقط جنین غیرقانونی روی یک شهروند پاریسی انجام داده بود و در نتیجه برای به زندان نیفتادن به برزیل فرار کرده  و در آنجا فعالیت در زمینه ادبیات را آغاز کرده بود و یکی از دوستانش در ریو به ارسال دست‌نوشته‌هایش کمک می‌کرد. اینجای داستان بود که پای پل پاولوویتچ به بازی باز شد و او پس از دریافت جایزه مسئولیت مصاحبه‌های تلفنی و مراسم عکاسی را به‌عهده می‌گرفت.

گاری نمی‌خواست این شوخی پایانی داشته باشد، از این‌رو برای اینکه کسی متوجه هویت واقعی آژار نشود، یکی از اقوام دورش به نام پل پاولوویتچ را استخدام کرد تا نقش امیل آژار را بازی کرده و جایزه‌اش را دریافت کند؛ پس از آن براساس همین ماجرا، رمانی طنز به سبک راوی شخص‌اول به‌نام «دروغین» نوشت که داستان آن درباره پاولوویتچ بود که تظاهر می‌کند شخصی است به نام آژار. این کتاب نیز که با نام مستعار گاری- آژار- منتشر شد، از زبان پل پاولوویتچ نوشته شده‌بود و داستانش روایت‌های پاولوویتچ درباره موفقیت اخیر کتاب «زندگی پیش رو» بود، و همچنین حدس و گمانه‌زنی‌هایی درباره اینکه ممکن است نویسنده این کتاب گاری باشد؛ و در ادامه به توضیح علت انزوایش پس از آشکارشدن ابتلای او- پاولوویتچ- به شیزوفرنی پرداخته‌است.

این خبر را به اشتراک بگذارید