• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
پنج شنبه 1 آذر 1397
کد مطلب : 38468
+
-

تسلیم شدن، آخرین درخواست مقتول از قاتل

تسلیم شدن، آخرین درخواست مقتول از قاتل

«مقتول به خوابم آمد و از من خواست به تهران بروم و از خانواده‌اش رضایت بگیرم و خودم را تسلیم کنم.» این اعتراف قاتلی 27ساله است که پس از 5سال فرار و زندگی مخفیانه در شهرهای مختلف آن هم با هویت جعلی، بامداد دیروز در پایتخت به دام افتاد.
به گزارش همشهری، چهارم مهرماه سال 92، جوانی 20ساله در یک درگیری در تهران به قتل رسید و عامل جنایت پا به فرار گذاشت. این درگیری در یک قهوه‌خانه شروع شده و در بیرون از آنجا ادامه یافته و در نهایت باعث مرگ پسر جوان شده بود. با ورود پلیس به ماجرا معلوم شد که عامل جنایت جوانی به نام جواد است. کارآگاهان راهی محل سکونت وی شدند اما او ساعتی پس از جنایت وسایلش را جمع کرده و متواری شده بود.

پایان 5سال زندگی مخفیانه
جست‌و‌جو برای شناسایی مخفیگاه متهم فراری ادامه داشت اما ردی از وی به‌دست نیامد تا اینکه چند روز پیش به پلیس پایتخت خبر رسید که متهم به قتل به تهران بازگشته و در خانه اجاره‌ای حوالی بزرگراه محلاتی زندگی می‌کند. همین کافی بود تا بامداد چهارشنبه مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران با دستور قاضی محسن مدیرروستا بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران راهی محل زندگی متهم تحت تعقیب شوند و او را به دام بیندازند. جواد پس از دستگیری به جنایت اقرار کرد و گفت در این مدت اسم جعلی حجت را برای خودش انتخاب کرده و در شهرهای مختلف کشور با هویت جعلی کار می‌کرده و زندگی مخفیانه‌ای در پیش گرفته بود.
به گفته سرهنگ علی ولی‌پور گودرزی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران، ‌متهم با قرار بازداشت موقت با دستور قاضی پرونده جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.

متهم ظهر دیروز و در جریان تحقیقات تکمیلی جزئیات بیشتری درباره حادثه گفت. او مدعی شد: روز حادثه دوستانم به قهوه‌خانه‌ای رفته بودند که مقتول و دوستانش آنجا بودند. گویا برای یکدیگر کری می‌خوانند و همین موضوع باعث درگیری‌شان می‌شود. آنها در قهوه‌خانه بگومگو کردند اما صاحب آنجا هردو گروه را بیرون کرد. ولی همچنان دعوای آنها در بیرون از قهوه‌خانه ادامه داشت. من همان موقع سوار بر موتور بودم تا به قهوه‌خانه و نزد دوستانم بروم. مقابل قهوه‌خانه که رسیدم متوجه دعوای دوستانم با مقتول و دوستانش شدم. برای فیصله دادن به دعوای آنها میانجیگری کردم اما این موضوع باعث عصبانیت مقتول و دوستانش شد. دعوا ادامه یافت و هر دو گروه چاقو داشتیم. در این دعوا من خودم چاقو خوردم و چند ضربه هم به مقتول زدم. سپس از ترسم فرار کردم. وی ادامه داد: در این مدت با هویت جعلی به شهرهای مختلف کشور رفتم تا اینکه در یکی از شهرهای جنوبی ماندگار شدم. خانه‌ای اجاره کردم و در لوسترفروشی کار می‌کردم. اما در این 5سال لحظه‌ای آرامش نداشتم. بیشتر شب‌ها کابوس می‌دیدم و وحشت‌زده از خواب می‌پریدم. مدام مقتول را با سر و صورت خون‌آلود در خواب می‌دیدم تا اینکه چند وقت پیش به خوابم آمد و گفت برو به تهران و از خانواده‌ام حلالیت بطلب. او از من خواست که سراغ خانواده‌اش بروم و از آنها رضایت بگیرم و پس از آن به اداره پلیس بروم و خودم را معرفی کنم. بعد از دیدن این خواب تصمیم گرفتم به تهران برگردم و هرچه مقتول از من خواسته را انجام بدهم اما قبل از آن دستگیر شدم. 

این خبر را به اشتراک بگذارید