• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
چهار شنبه 9 آبان 1397
کد مطلب : 35976
+
-

اعتیاد به اینترنت چه دردسرهایی ایجاد می‌کند؟

مصایب زندگی مطلق در جهان مجازی

روایت یک مادر از نجات فرزند نوجوانش از فضای مجازی

سمیرا مصطفی‌نژاد

وقتی پسرم 17ساله بود، روزی برای گفت‌و‌گویی خیلی جدی به اتاقم آمد: مامان! من می‌خواهم تمامش کنم. باید تمامش کنم. اما می‌ترسم دیگران را از خودم برنجانم. از اعتیاد چند ساله کانر به اینترنت و بازی‌های اینترنتی که در حال نابود کردن زندگی‌اش بود مطلع بودم. اما تا 4سال پیش که خودش تصمیم به تغییر گرفت، به‌نظر نمی‌آمد از هیچ‌یک از اعضای خانواده کمکی برآید. وسواس او برای زندگی در جهان مجازی داشت زندگی‌اش را نابود می‌کرد و به درس‌هایش لطمه زده‌بود. این سبک زندگی باعث شده‌بود که در جهان واقعی دوستان حقیقی نداشته باشد و مهارت مورد نیاز برای یافتن دوستان حقیقی را نیز از دست داده بود. این رفتار او، من و پدرش را عاجز کرده‌بود. ما داروها و درمان‌های معمول را امتحان کرده بودیم؛ ضد‌افسردگی‌ها، جلسات روانشناسی، مربی‌های ورزشی و رژیم‌های غذایی خاص. اما به تازگی در جایی درباره خانواده‌هایی خوانده بودم که هفته‌ای 7500دلار صرف کلینیک‌های ترک اعتیاد اینترنتی نوجوانانشان می‌کنند و در پایان تنها کاری که از ما برمی‌آمد صبر، عشق‌ورزیدن و ایجاد مرزهایی برای کانر بود.

افسردگی قطعا یکی از عواملی بود که کانر به واسطه آن 7 سال پیش جذب بازی‌های آنلاین شد. دوران سختی را پشت سر گذاشته بود؛ در 12سالگی تصادف کرده بود که نتیجه‌اش لنگ شدن تا آخر عمر بود. او شاهد طلاق من و پدرش بود و مجبور شد با من از لندن به سوری بیاید. مهم‌تر از همه اینها، کانر داشت مدارکش را برای آزمون‌های پیش‌دانشگاهی‌ آماده می‌کرد، به همین دلیل ابتدا متوجه نشدم کامپیوتر تا چه اندازه برایش اهمیت پیدا کرده است. برای من، مشکل در مدرسه بود؛ کانر از مدرسه فرار می‌کرد. او خسته و مضطرب بود. از این‌رو کارم به‌عنوان مشاور رسانه‌ای را کمتر کردم تا بیشتر در کنارش باشم. اما او راه‌های جدید‌تری برای فرار از مدرسه و استفاده از رایانه‌اش در خانه پیدا می‌کرد، با این تفاوت که چون من خانه بودم، برای اینکه با من مواجه نشود باید محتاطانه‌تر عمل می‌کرد. پس از آن بود که در یک جلسه اولیا و معلمان، 2 نفر از معلم‌های کانر از دیدن من بهت‌زده شدند زیرا تصور می‌کردند کانر مدرسه را برای همیشه ترک کرده‌است.

کریسمس همان‌سال، پدر کانر خواهر و برادران دیگرش را با خود برد تا من و او با هم تنها بمانیم و حرف بزنیم. من خوش‌بین بودم. اما کمی پس از آن، یعنی چند روز بعد، متوجه شدم کانر پس از فرار از مدرسه، در توالت پنهان شده‌است. در واقع در طول آن هفته چندین بار از مدرسه به خانه آمد، یک‌بار آنقدر طولانی‌مدت ناپدید شد که مجبور شدم به پلیس زنگ بزنم، اما بعد فهمیدم که خود را درون یک کابینت پنهان کرده‌است.

از او پرسیدم چه چیز در مدرسه تا این حد وحشتناک است؟ کانر اعتراف کرد مشکل اصلی‌اش مدرسه نیست، مشکل اصلی ترسش از جهان بود. زندگی برای یک نوجوان به‌شدت پیچیده و پراسترس شده‌است؛ باید خوب به‌نظر بیایی، تجهیزات کافی داشته باشی، نمرات خوب بگیری، و کانر نمی‌خواست با این مسائل درگیر باشد. در عوض به جهان مجازی پناه برده بود؛ جایی که می‌توانست در آن پنهان شود. او آرامش‌اش را در قالب بازی‌های آنلاین یافته بود؛ نوعی بازی تحت وب با سناریویی فانتزی و علمی- تخیلی که تعداد زیادی بازیکن در جهان مجازی در این بازی با هم تعامل دارند.
او زندگی دوگانه داشت، که یکی از آنها انتخاب خودش بود، جایی که می‌توانست حقیقت و پیچیدگی‌هایش را انکار کند، زندگی که صلح‌آمیز و متقاعد‌کننده بود. می‌دانستم که کانر تا دیروقت به بازی ادامه می‌دهد، اما تصور می‌کردم یک حواس‌پرتی بی‌ضرر است، نمی‌دانستم از جهان مجازی به‌عنوان پناهگاه استفاده می‌کند، و نمی‌دانستم که هرچه بیشتر در جهان مجازی بماند، جهان واقعی برایش ترسناک‌تر می‌شود.

تازه دارم می‌فهم‌ام که در جهان مجازی، نیازی نیست احساسات حقیقی‌ات را سرمایه‌گذاری کنی، پس شکست‌ها به اندازه‌ای که در زندگی واقعی دردناکند، درد ندارند. اما همچنین به این معنی است که رشد حسی افراد متوقف می‌شود و فرد، ریسک کردن را یاد نمی‌گیرد. تو تنها ارتباطات را تسهیل می‌کنی، اما هیچ رابطه‌ای نمی‌سازی. تعجبی ندارد که بچه‌ها برای ساعت‌های پی‌در‌پی پای بازی می‌نشینند؛ نمی‌توان وارد بازی شد و  یک ساعت بعد آن را رها کرد. درباره جهان بازی‌های آنلاین تحقیق کردم و فهمیدم یک جوان 20ساله روزی 17ساعت مدام پای رایانه می‌نشیند و به جای اینکه توالت برود، مشکلش را با یک بطری شیر حل می‌کند. کانر معتاد بود؟ زندگی در این جهان قطعا برایش ضروری بود. وقتی کانر آنلاین بود، شخصیتی متخصص در به‌دست آوردن مهارت‌ها برای خود ایجاد کرده بود که مورد تأیید هم‌بازی‌هایش بود؛ احساس اعتبار و خواسته شدن می‌کرد. هنوز فکر می‌کردم با حرف زدن می‌توانم مانع بازی کردنش شوم، و دائم به او می‌گفتم. اما او نمی‌توانست خود را متوقف کند. فست‌فود و پیتزا را با خود به اتاقش می‌برد تا مجبور نباشد برای خوردن غذا، رایانه‌اش را ترک کند. آشپزخانه خانه را 3 بار آب گرفت، وقتی که کانر به حمام رفته بود و فراموش کرده بود آب را ببندد و آب ازسقف به آشپزخانه جاری شده بود.

در آن دوران من هم استرس داشتم، پشت چراغ قرمز، گریه می‌کردم. کانر را پیش روانشناس بردیم و او روانشناسی دیگر را معرفی کرد که به او داروی ضدافسردگی داد، اگرچه که کانر داروها را نمی‌خورد و ما هم مجبورش نکردیم. بعد ناگهان شانس در خانه ما را زد. یک متخصص اعتیاد بازی از آمستردام به ملاقات کانر آمد و به ما گفت تنها زمانی بهبود آغاز خواهد شد که کانر آمادگی‌اش را داشته باشد. او به ما توصیه کرد به صحبت کردن درباره هرچیز و همه‌چیز ادامه دهیم، حتی اگر شده برای چند دقیقه در روز، تا مسیر تعامل و ارتباط باز باقی بماند. در همان دوران، کانر چندبار در آزمون‌های پیش‌دانشگاهی‌اش رد شده بود و ما او را به کلاس‌های آموزشی فرستادیم تا از درس‌هایش عقب‌نماند. بعد آن شبی فرارسید که کانر به اشتیاقش برای ترک کردن جهان مجازی و بازگشت به جهان حقیقی اعتراف کرد. نمی‌دانم عاملش چه بود، اما با هم بر سر یک استراتژی به توافق رسیدیم. ابتدا او شخصیت آنلاینش را به قیمت 800دلار فروخت، جالب است که این حیات‌های مجازی را می‌توان در حراجی‌های مجازی به هزاران دلار فروخت. از آنجا که نگران آن بود که دوستان مجازی‌اش از او دلخور شوند، از آنها خواست از طریق ای‌میل با هم در تماس بمانند، و تنها چند نفر از آنها دوستان حقیقی بودند که هنوز هم با هم در تماسند.

متخصصان هشدار داده‌اند که توقف بازی می‌تواند عوارضی برای بچه‌ها داشته باشد، زیرا بدن آنها به هجوم سیلی از هورمون‌های دوپامین و آدرنالین عادت کرده‌است. خوشبختانه کانر هیچ عوارضی را تجربه نکرد. در عوض بزرگ‌ترین نگرانی ما بازگرداندن او به مدرسه بود، کانر تنها از بخش بزرگی از درس‌هایش عقب نمانده بود، بلکه مهارت‌هایش برای درس‌خواندن را نیز از دست داده‌بود. اما مصمم بود تا زمان‌های از دست رفته را جبران کند. وقتی می‌خواست درس بخواند به خانه پدرش می‌رفت تا از رایانه‌اش دور باشد و در نهایت نیز توانست در دانشگاهی عالی در رشته اقتصاد تحصیلاتش را آغاز کند. نکته جالب این بود که شبکه‌های اجتماعی دیگر هرگز برایش جذابیت نداشتند. او در فیسبوک فعال بود، اما بسیار عادی، فکر کنم به اندازه‌ای در جهان مجازی زندگی کرده بود که دیگرنخواهد به آن بازگردد.

این خبر را به اشتراک بگذارید