• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
شنبه 28 مهر 1397
کد مطلب : 34720
+
-

گردشگری در روستاها چه تبعات و مزایایی دارد؟

سفر های نجات بخش

نیما آذری| مدیر مؤسسه آوای طبیعت پایدار 


حدود سال‌های 86و 87، سازمان میراث فرهنگی استان تهران طرحی داشت تا به 3روستای هدف گردشگری آن سال‌ها به نام‌های مراء، ‌مرانک و سنگان آموزش گردشگری روستایی دهد. این برنامه صرفا آموزش بود و ما به‌عنوان مدرس تنها در این روستاها آموزش می‌دادیم. در آن سال‌ها وقتی به روستاهای مختلف استان تهران از واریش و امامه و آهار گرفته تا لالون و عشق‌آباد و ملارد سفر می‌کردیم (چه به‌عنوان مدرس و چه به‌عنوان راهنما یا گردشگر) آنچه شاهدش بودیم این بود که به‌دلیل نزدیکی این روستاها به کلانشهر تهران، همان مشکلات ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی- با تأکید بیشتر بر مشکلات اجتماعی- که در تهران وجود داشت، در این روستا‌ها نیز ایجاد شده‌بود و به واسطه وجود این مشکلات، روستاها وجوه فرهنگی خود را به‌عنوان منبع گردشگری از دست داده‌بودند.

پوچ شدن منابع گردشگری

بخش‌های مهم یک منبع گردشگری، طبیعت، ‌وجوه فرهنگی، ویژگی‌های فولکلور منطقه و سنت‌ها و آداب و رسوم منطقه هستند که تقریبا تمامی این موارد در روستا‌های اطراف تهران تا حد بسیار زیادی از دست رفته‌اند؛ برای مثال وقتی به روستاهای مراء و مرانک می‌رفتیم شاهد آن بودیم که دیگر مفهومی به نام «روستایی» به معنی خاص آن وجود ندارد. در طول روزهای هفته روستاها کاملا کم‌جمعیت بودند و اواخر هفته شاهد هجوم ماشین‌های مدل بالای افرادی بودیم که برای اقامت در زمین‌ها و ویلاهایی که از بومیان خریداری کرده بودند می‌آمدند؛ درواقع این روستاها به پاتوقی برای گردشگری آخر هفته تهرانی‌ها و یا اقامت شهروندانی که روستاها را به‌دلیل نزدیکی به تهران به‌عنوان اقامتگاه دائمی خود برگزیده بودند، تبدیل شده‌بودند. به این شکل، ساختارهای سنتی به‌عنوان منبع گردشگری در روستاها از بین رفته‌‌است و این یکی از عوارض گردشگری در روستاهاست.

زمانی که صحبت از برنامه‌ریزی برای گردشگری روستایی می‌شود، این برنامه‌ریزی باید طبق تعاریف سنتی گردشگری روستایی، براساس کشاورزی، وجه فرهنگی، منابع فولکلوریک و بوم‌گردی منطقه شامل معماری، فرهنگ، غذا، نوع پوشاک و آداب و رسوم انجام شود. وقتی این عوامل وجود خارجی ندارند، ‌تمامی ساختارهای روستایی از دست می‌رود. از سوی دیگر، گردشگری در روستاهای اطراف تهران درحال حاضر گردشگری روستایی به معنی لمس روستا نیست؛ زیرا روستا مفهوم خود را از دست داده‌ و تنها طبیعت اطراف روستاست که جاذبه گردشگری دارد. مشکل اینجاست که علاوه بر از دست رفتن گردشگری روستایی، کارکرد‌های جدید گردشگری نیز برای روستاها تعریف نشده‌است و از همه بدتر اینکه وقتی گردشگر برای مشاهده طبیعت اطراف روستا می‌رود- از آنجا که نه گردشگر و نه افراد محلی آموزش درست ندیده‌اند- بدون توجه به محلی‌ها، فرهنگ و اخلاقیات آنها، به دیدن جاذبه‌های طبیعت می‌رود و این نوع رفتار تعارضاتی ایجاد می‌کند؛ برای مثال ممکن است گردشگران از میان زمین‌های بومیان رد ‌شوند، به باغ‌ها دست‌اندازی کنند، ‌رفتارهایی که خارج از عرف روستاست انجام ‌دهند، پوشش نامناسبی داشته باشند و یا محیط را آلوده کنند که تمامی این عوامل منجر به ایجاد بدبینی و تعارض می‌شود. به این شکل دورنمای گردشگری روستایی در روستاهای اطراف تهران به‌دلیل از بین رفتن کارکرد سنتی این نوع گردشگری، نابود شده‌است.

کشف، ‌احیا و برنامه‌ریزی

با توجه به آنچه گفته شد، شاید این‌طور به‌نظر برسد که گردشگری روستایی ویژگی مثبتی برای روستاها ندارد. اما گاه می‌توان همین لایه‌های طبیعت اطراف یا لایه‌های درونی روستاها را کشف و احیا کرد. شاید روستاییانی در روستاها باقی مانده‌باشند که صنایع‌دستی یا آوازهای فولکلور آنجا را هنوز به یاد داشته باشند. می‌توان این افراد یا ویژگی‌ها را در قالب تک‌خانه‌های بومگردی احیا کرد؛ کافی است که یک خانه در یک روستا تجهیز شود تا آداب و رسوم یا صنایع‌دستی قدیمی را ارائه کند. مردم برای دیدن طبیعت بروند اما با رعایت کد‌های رفتاری؛ یعنی مشخص باشد گردشگر براساس کدام دستورالعمل رفتاری باید رفتار کند. متأسفانه در این زمینه نه آموزشی داده شده و نه گردشگران ما در سطح کلان آموزش دیده‌اند. لازم است این نوع آموزش‌ها  ارائه شود و یک یا دو خانه این‌چنینی تجهیز شود. ما نمونه‌های مشابه را حتی در روستاهای متروک داشته‌ایم. این کار باعث شده به‌تدریج مهاجرت معکوس شکل بگیرد و روستایی‌ها تشویق شده‌اند تا آداب و رسوب و فولکلور گذشته‌شان را احیا و از طریق آن درآمدزایی کنند. 

برنامه‌ریزی نباشد «گردشگری روستایی» به تعارض بدل می‌شود

گردشگری و «گردشگری روستایی» به‌صورت خاص، پدیده‌ای فرایندی است که به‌دلیل حضور جوامع انسانی در روستاها، طبعا تمامی پیچیدگی‌های روحی و روانی آن جوامع را دارد. موضوع این است که نمی‌توان با گردشگری روستایی بدون برنامه‌ریزی طرف شویم؛ از این‌رو این ایده‌ها و باورها که ادعا دارند نباید کاری به روستا‌ها داشت درست نیستند؛ برعکس ما باید به این حوزه ورود کنیم. ورودنکردن ما تبدیل می‌شود- شده‌است- به تعارض‌های اجتماعی، فرهنگی و آسیب‌های زیست‌محیطی. بنابراین باید به‌صورت فرایندی به این موضوع ورود کنیم. در رویکرد فرایندی، اثرات مثبت و منفی یک پدیده در کنار هم بررسی می‌شوند تا مشخص شود چه راهکاری برای افزایش اثرات مثبت یا بهره‌وری‌ها و کاهش اثرات منفی یا تعارضات و چالش‌ها وجود دارد. براین اساس برنامه‌ریزی‌هایی خواهد‌شد و آموزش یکی از حلقه‌های این برنامه‌ریزی است؛ نکات دیگری مانند تشکیل شورای دست‌اندرکاران، شورای نظارتی، ایجاد قوانین، ایجاد صندوق و تدوین قوانین فرادستی دیگر حلقه‌های این برنامه هستند. وقتی هیچ‌یک از این موارد نباشد، امکان ایجاد آسیب و تعارض میان جامعه محلی و گردشگر بسیار بالا می‌رود.

این خبر را به اشتراک بگذارید