• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
دو شنبه 23 مهر 1397
کد مطلب : 34137
+
-

سینمای آمریکا چه تاثیری بر فیلم‌ها و فیلمسازان ایران گذاشته است؟

هالیوود فارسی

ورود نسل تازه‌ای از کارگردانان که به فیلم‌ها و سریال‌های آمریکایی علاقه‌مند هستند داستان تاثیرپذیری سینمای ایران از هالیوود را وارد فصل تازه‌ای کرد

هالیوود فارسی

سعید مروتی

در سینمای قبـل از انقلاب، فیلم‌ هالیوودی برای بازسازی، کپی و تاثیرپذیری باید در انتهای صفی می‌ایستاد که ملودرام مصری، فیلم هندی و بعدها کمدی ایتالیایی پیشقراولانش بودند؛ سینمای فارسی علاقه زیادی به هالیوود نشان نمی‌داد. 

همان‌طور که مخاطبان فیلمفارسی اگر می‌خواستند فیلم خارجی ببینند به‌ندرت سراغ فیلم آمریکایی می‌رفتند و انتخاب اولشان احتمالا محصولی از سینمای هند بود. فیلم آمریکایی معمولا در سینماهای بالای شهر اکران می‌شد و اغلب تماشاگرانش کسانی بودند که مخاطب سینمای فارسی محسوب نمی‌شدند. اگر هم قرار بود اقتباسی از فیلم آمریکایی صورت گیرد، همه‌چیز در دل مناسبات سینمای فارسی و براساس قواعد فیلمفارسی رخ می‌داد و نتیجه این می‌شد که بازسازی «معجزه سیب» (فرانک کاپرا) فیلمی چون «گدایان تهران» (محمدعلی فردین) از کار درآمد. 

از انتهای دهه40 و با شکل‌گرفتن موج نوی سینمای ایران، اقتباس و تاثیرپذیری از سینمای آمریکا در فیلم‌های متفاوت آن سال‌ها نمود یافت. فیلمساز موج نو یا منسوب به این موج، سراغ گرایش‌های هنری‌تر هالیوود می‌رفت و مثلا جلال مقدم براساس «مکانی در آفتاب» (جورج استیونس) فیلم «پنجره» را می‌ساخت. تاثیرپذیری از سینمای کلاسیک آمریکا هم در بهره از خط داستانی، محدود نمی‌شد و در دیالوگ‌نویسی و میزانسن می‌شد نشانه‌های تاثیر از سینمای آمریکا را مشاهده کرد. 

در فیلمی چون «بلوچ» (مسعود کیمیایی) در نوع نمایش قهرمان تک‌افتاده اثر در خیابان‌های پایتخت می‌شد تاثیرپذیری از «کابوی نیمه‌شب» (جان شل‌‌زینگر) را حس کرد. در سطحی کلان‌تر در برخی فیلم‌های کیمیایی می‌شد حس احترام عمیق و تاثیر فیلمساز از ژانر وسترن را دید. 

کیمیایی مثل خیلی از هم‌نسلانش در تهران بعد از جنگ جهانی دوم، دوران کودکی و نوجوانی‌اش را با شیفتگی به سینمای آمریکا گذراند. تعدادی از بچه‌هایی که در دهه30 شیفته برت لنکستر و گری‌کوپر شدند و با فیلم‌هایی چون «مشعل و کمان» (ژاک تورنر) خاطره داشتند، در دهه40 منتقدان مهمی شدند؛ مثل پرویز دوایی، بهرام ری‌پور، پرویز نوری و یا کارگردان شدند؛ مثل کیمیایی و فریدون گله.

در اوج ترکتازی سینمای فارسی با فیلم‌های موسوم به گنج قارونی در نشریات سینمایی، نه فیلمفارسی که این سینمای آمریکا و فیلمسازی چون هیچکاک بود که مورد ستایش قرار می‌گرفت. وقتی نویسندگان جوان کایه‌دو سینما، سینمای آمریکا را کشف کردند و سرگرمی‌سازان هالیوودی را به‌مثابه هنرمندانی صاحب‌سبک در جایگاهی مرتفع قرار دادند، منتقدان «ستاره سینما» هم برای ستایش از فیلم‌ها و فیلمسازان محبوب دوران نوجوانی‌شان اعتمادبه‌نفس یافتند.

در بستری طبیعی، فیلم آمریکایی در سینماها به نمایش درمی‌آمد و منتقدان هم درباره‌شان می‌نوشتند گرچه از دل این نوشته‌ها، بیشتر منتقد بیرون آمد تا فیلمساز ولی هالیوود به عنوان مهم‌ترین، بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین صنعت فیلمسازی دنیا، روی نسل‌های بعدی فیلمسازان تاثیر گذاشت و سلیقه ساخت. 
پس از پیروزی انقلاب، ورود فیلم آمریکایی و کلا فیلم خارجی به ایران بسیار محدود و کنترل شد. در دهه60، مدیران سینمایی با گرایش روشنفکری چپ، آثار بلوک شرق را به هالیوود ترجیح می‌دادند. انتقاد از «محصولات مسموم هالیوود» در ادبیات برخی مدیران فرهنگی دهه60 رخدادی طبیعی برای جامعه‌ای انقلابی محسوب می‌شد. 

در دهه60 و در غیاب سینمای آمریکا، فیلم‌های اروپای شرقی در ایران اکران می‌شدند و آثار تارکوفسکی و پاراجانف به عنوان الگویی مناسب برای فیلمسازان ایرانی از سوی نهادهای رسمی تبلیغ می‌شدند. از دل فیلمسازان نسل انقلاب، فیلمساز موجه و مورد تایید مدیران فرهنگی دهه60 چون مسعود جعفری‌جوزانی ظهور کرد که با 2 فیلم «شیر سنگی» و «در مسیر تندباد» تاثیرپذیری‌اش از وسترن آمریکایی را نمایان می‌کرد. همان‌طور که مجید جوانمرد در فیلم «دستمزد» متاثر از «سر آلفرد‌و گارسیا را برایم بیاور» (سام پکین‌پا) نشان می‌داد. مهرزاد مینویی -تدوینگر شاخص سینمای ایران- در دهه‌های 60 و 70 در تنها تجربه کارگردانی‌اش گرایش به سینمای آمریکا را نمایان کرد. 

در فیلم «دستنوشته‌ها» و به‌خصوص در فصل معروف تعقیب و گریزش، تاثیرپذیری از هالیوود کاملا آشکار بود. به‌نظر می‌رسید بخشی از فیلمسازان می‌خواهند مضامین ایدئولوژیک را با تکنیک هالیوودی بیان کنند. این رویکرد بیشتر در فیلم‌های حماسی جنگی مثل «حمله به3 H» (شهریار بحرانی) دیده می‌شد. اتفاق مهم در سال‌های پس از جنگ و با فیلم «عروس» (بهروز افخمی) رخ داد. افخمی در شیوه داستان‌گویی و تکنیک نشان می‌داد که کاملا دانش‌آموخته سینمای آمریکاست. 

از دکوپاژ و تدوین، سکانس تصادف فیلم عروس به عنوان فصلی خوش‌ساخت و نشانه‌ای از تسلط بر تکنیک یاد شد؛ سکانسی که منتقدان آن سال‌ها می‌گفتند نشانه‌ای آشکار از علاقه افخمی به سینمای آمریکا بود. همان‌طور که در استفاده از کادر عریض اسکوپ هم به تاثیرپذیری از سینمای آمریکا اشاره می‌شد.

 اگر در عروس تاثیرپذیری از سینمای آمریکا در تکنیک و شیوه روایت نمود می‌یافت کمی بعد نوبت به بازسازی اکشن‌های موفق هالیوودی رسید. فیلم «افعی» (محمدرضا اعلامی) بازسازی سری فیلم‌های رمبو بود. جمشید هاشم‌پور به عنوان رمبوی وطنی در فیلم، همان کارهایی را می‌کرد که سیلوستر استالونه در فیلم‌های حادثه‌پردازانه‌ای چون «اولین خون» (تد کاچف) انجام داده بود. موفقیت گسترده افعی در جذب تماشاگر موجی از اکشن‌های مشابه را به همراه داشت و فیلم‌هایی چون «یاران» (ناصر مهدی‌پور) و «آخرین خون» (منوچهر مصیری) از راه رسیدند که جمشید هاشم‌پور ستاره اصلی‌شان بود.

 در دهه80 میلادی و در شرایطی که فیلم آمریکایی در ایران اکران نمی‌شد و تنها نشریه سینمایی وقت، از نوشتن نقد اورجینال درباره‌شان پرهیز داشت، محصولات هالیوود به شکل غیررسمی توسط علاقه‌مندان سینما دیده می‌شد. در انتهای دهه60 و در سینمای کودک نشانه‌هایی از تاثیرپذیری فیلمسازان از فانتزی‌های هالیوود دهه80 به چشم آمد. در دورانی که اسپیلبرگ، لوکاس و رفقایشان نبض هالیوود را در دست داشتند، در اینجا جنسی از فانتزی هالیوودی به سینمای کودک راه یافت؛ اتفاقی که با فیلم «دزد‌عروسک‌ها» (محمدرضا هنرمند) شروع شد و نسلی از فیلمسازان برخاسته از حوزه هنری علاقه‌شان به سینمای آمریکا را آشکار کردند. یک سال بعد از دزد عروسک‌ها، فیلم «سفر‌جادویی» (ابوالحسن داوودی) ساخته شد که در آن می‌شد تاثیرپذیری آشکار از فیلم «بازگشت به گذشته» (رابرت زمکیس) را مشاهده کرد.

وقتی فیلم «تنها در خانه» (کریس کلمبوس) به موفقیتی غیرمنتظره در گیشه دست یافت، نمونه وطنی آن هم با نام «عیالوار» (پرویز صبری) تولید شد که نمونه‌ای مثال‌زدنی از بازسازی بی‌ظرافت و ناموفق از فیلمی هالیوودی ازکار درآمد. به مرور تابوی سینمای آمریکا شکست و فیلم اسکاری «رقصنده با گر‌گ‌ها» (کوین کاستنر) اکران عمومی شد.

مقاومت تهیه‌کنندگان و کارگردان‌های ایرانی و ابراز نگرانی نهادهای رسمی باعث شد تا روند اکران فیلم آمریکایی حتی به صورت کنترل‌شده و محدود هم کند شود. با این‌همه برخلاف دهه60، نشریات می‌توانستند درباره هالیوود خبر و گفت‌وگو و نقد منتشر کنند. حالا همه پذیرفته بودند که در ایران بسیاری از علاقه‌مندان سینما، مشتری پروپاقرص فیلم آمریکایی هستند. 

اواخر دهه70، مهم‌ترین اتفاق در این زمینه نمایش فیلم‌های روز آمریکایی در حوزه هنری بود. در آخرین سال‌های حضور محمدعلی زم در حوزه هنری، این نهاد، اقدام به نمایش فیلم آمریکایی با زیرنویس فارسی کرد؛ اتفاقی که گرچه مقاومت‌ها و مخالفت‌هایی را به همراه داشت و درنهایت هم پروژه نمایش فیلم آمریکایی در حوزه، نیمه‌کاره ماند ولی به مرور فضا بازتر شد و نهادهای دیگر و سینما تک‌ها شروع به نمایش محصولات هالیوودی کردند. این سال‌هایی است که رسانه ملی هم به شکلی گسترده فیلم آمریکایی روی پرده برد. در چنین فضایی، سینمای ایران، دهه80 را سپری کرد و وارد دهه90 شد. ورود نسل تازه‌ای از کارگردانان که آثارشان نشان می‌دهد علاقه‌مند پیگیر فیلم‌ها و سریال‌های آمریکایی هستند، داستان تاثیرپذیری سینمای ایران از هالیوود را وارد فصل تازه‌ای کرد. در این سال‌ها فیلمسازان جوانی به میدان آمده‌اند که اغلب ترجیح می‌دهند به‌جای بازسازی یک فیلم هالیوودی، در دکوپاژ، لحن، میزانسن‌ و تدوین، آموزه‌هایشان از سینمای آمریکا را نمایان کنند. تاثیرپذیری از یک حرکت دوربین، شیوه تقطیع نما و استفاده از نماهای درشت و ترکیب‌شان با نماهای دور و چشم‌اندازها، شگردهای روایی فیلم و سریال‌های روز آمریکایی را در فیلم‌های بسیاری می‌توان مشاهده کرد. حالا به لطف تکنولوژی، محصولات هالیوود از سینمای جریان اصلی و محصولات عظیم استودیوها تا تجربه‌های شخصی‌تر از سینمای مستقل و موج سریال‌ها با تنوع ژانری گسترده در اینجا دیده می‌شوند و نمودهایی از تاثیر و تاثر از هالیوود تقریبا در هر فصلی از اکران، در فیلم‌های ایرانی قابل ردیابی است. 

در فیلم «دستنوشته‌ها» و به‌خصوص در فصل معروف تعقیب و گریزش، تاثیرپذیری از هالیوود کاملا آشکار بود. به‌نظر می‌رسید بخشی از فیلمسازان می‌خواهند مضامین ایدئولوژیک را با تکنیک هالیوودی بیان کنند. این رویکرد بیشتر در فیلم‌های حماسی جنگی مثل «حمله به3 H» (شهریار بحرانی) دیده می‌شد

این خبر را به اشتراک بگذارید