ماجرای «قوز بالا قوز» قصهای بود که در تهران قدیم بیشتر مادربزرگها برای نوههای خود تعریف میکردند. این روایت کمکم در ذهن اهالی تهران جا خوش کرد و از آن بهعنوان ضربالمثل استفاده میکردند. قصه قوز بالا قوز به باور اهالی تهران برمیگردد که حمامهای عمومی را محل تجمع اجنه و شیاطین میدانستند. یک روز یک گوژپشت که به حمام رفته بود عدهای را مشغول پایکوبی میبیند و تصور میکند دامادی را طبق آداب و رسوم به حمام آوردهاند. قوزی هم مشغول شادی و پایکوبی میشود و با آنها همراهی میکند. وقتی از حمام بیرون میآید مشتمالچی میگوید: «من عوض زحمتی که برای ما کشیدی تو را مشت و مال میدهم.» قوزی به خانه میآید و در کمال تعجب وقتی خود را در آینه میبیند متوجه میشود که قوزش از بین رفته. زنش شادیکنان همه را خبر میکند و به این نتیجه میرسند که قوزی به جشن جنیان رفته و آنها هم برای دستخوش همراهی او در جشن جنیان، قوز او را برداشتهاند. خبر دهان به دهان در شهر میپیچد. گوژپشت دیگری هم در شهر بود که با شنیدن این خبر به همان گرمابه میرود به خیال اینکه در پایکوبی و جشن جنیان شرکت کند و آنها قوزش را برطرف کنند. غافل از اینکه آن روز جنیان مشغول عزاداری بودند و وقتی مرد قوزی را مشغول پایکوبی و شادی میبینند برای تنبیه او کتک مفصلی به او میزنند و قوزی دیگر روی قوزش اضافه میکنند. این قصه چنان در گوش مردم تهران آشنا بود که «قوز بالای قوز» به ضربالمثلی در میان تهرانیها تبدیل و در ذهن و زبان این شهر ماندگار شد.
قوز بالا قوز
در همینه زمینه :