در شلوغی بازارهای تهران قدیم و هیاهوی داد و ستد اجناس و کالاهای متنوع که گذر به گذر امکان عمومی را پر کرده بود گاهی صدایی خشدار و گرفته جلب توجه میکرد؛ صدایی که هشدار میداد و از عذابهایی میگفت که روز قیامت در انتظار گناهکاران است. آن روزها که خبری از جعبه جادویی نبود تا این تصاویر خیالانگیز را به خانه تهرانیها ببرد تماشای نمایش پرده قیامت در برخی اماکن عمومی شهر طرفداران زیادی داشت. مشتریانی از سنین مختلف پای پردهای بزرگ مینشستند که نقاشیهایی از انواع عذابهای جهنمیان بود که به دیوار آویخته شده بود. تصاویری از مارها و عقربهای ترسناک که اهالی جهنم را در دل آتشسوزان میبلعیدند. اجرای نمایش پرده قیامت را هم یک نفر برعهده داشت. او هنگام اجرای نمایش، چوب بزرگی در دست میگرفت و با آن به نقاط مختلف پرده نمایش اشاره میکرد. جایی که نقاشیهای مختلفی از جهنمیان و عذابهای مرتبط با گناهانشان تصویر شده بود. مسئول پرده نمایش با همان صدای خشدار که با تصاویر هولناک روی پرده همخوانی داشت درباره هر نقاشی توضیح میداد و تماشاگران هم در سکوت محض به سخنان او گوش میکردند.
پرده قیامت در خیابانهای تهران
در همینه زمینه :