برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی
آب دسته نخور: شتاب به خرج بده، عجله کن.
آبروداری: با عزت، احترام، سرافرازی و سربلندی زندگی کردن.
آزگار: کشدار، طولانی، مستمر، متوالی، مدام («میخوام صد سال آزگار سر به تنش نباشه»).
اِخلاقی: خوش اخلاق، خوشرو، خوش برخورد.
از خیر چیزی گذشتن: نخواستن، قیدش را زدن، دورش را قلم کشیدن.
بادآورده: چیزی که بیزحمت و مفت و مجانی به کسی برسد.
باقلوا: نوعی شیرینی سنتی که با آرد گندم، شکر، روغن حیوانی، خلال پسته و بادام تهیه میشود.
پُر بیراه نبودن: زیاد بد نبودن، دورریختنی نبودن، به دردخور بودن.
پسرخاله دسته دیزی: منسوب کسی نیست، اما خودش را به کس دیگر میچسباند.
تازه دم: چای که از دم کشیدن آن زیاد نگذشته و کهنه نیست.
تُخم دو زرده کردن: کار خارقالعاده کردن، کار استثنایی انجام دادن («خیال میکنه تخم دو زرده کرده»).
جدّه سادات: متوسل شدن، توسل به اسماء متبرک.
جَغور بغور: حسرتالملوک، نوعی خوراک خوش عطر و بو که با جگر و دل و قلوه گوسفند و پیاز داغ و ادویهجات درست میشود.
چانه/ چونه انداختن: نفسهای آخر را کشیدن، لحظه مردن، جان کندن.
چت شده: چه اتفاقی برایت افتاده، چه ناراحتیای داری.
حرفش را هم نزن: از خیرش بگذر، حرفت به جایی نمیرسد، از گفتنش به جایی نمیرسی.
حروم شدن: نفله شدن، مردن، معمولاً در مورد آدمهای خلافکار پس از مرگ گفته میشود.
خر در چمن: صدای بد و آزاردهنده آواز خوان بدصدا.
خرسک: نوعی قالی دستباف با پرزهای بلند با کیفیت نه چندان مطلوب.
در رفتن: فرار کردن، گریختن (همچنین: فلنگ را بستن، به چاک زدن، جیم شدن.)
دستش از خودش نیست: لوطی مسلک است، پول خرج کن است، بریز و بپاش میکند.
گردن گرفتن: پذیرفتن، قبول کردن، تن دادن، متعهد شدن، زیر بار رفتن.
گُل کردن: جلوه کردن، شکوفا شدن، معروف شدن (همچنین: اسمی شدن، سری تو سرها درآوردن).
دو شنبه 26 شهریور 1397
کد مطلب :
30960
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved