• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
چهار شنبه 21 شهریور 1397
کد مطلب : 30287
+
-

سینمای ایران در دهه اول انقلاب چه مختصاتی داشت؟

پایه‌گذاری سینمای آینده

سینمای دهه60 به روایت علیرضا داوودنژاد

پایه‌گذاری سینمای آینده

سیاوش مستور

نوسازی سینمای ایران پس از انقلاب از سال 1362با معاونت سینمایی فخرالدین انوار در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تشکیل بنیاد سینمایی فارابی به مدیریت سیدمحمد بهشتی آغاز شد. سیاست‌های آن دوره باعث ورود سینماگران و جریان‌های فکری جدید به عرصه تولید و فعالیت تعدادی از شاخص‌ترین سینماگران قبل از انقلاب شد. درباره سیاست‌های سینمای دهه 60 آرا و نظرات متفاوتی مطرح است؛ عده زیادی تولد سینمای نوین بعد از انقلاب را نتیجه سیاست‌های همان دهه می‌دانند و تعدادی از اهالی سینما هم دوری از روند طبیعی تولید فیلم و وابستگی سینما به دولت را محصول همان سیاست‌ها می‌پندارند. درباره این دهه با علیرضا داوود نژاد که سینما را پیش از انقلاب آغاز کرده بود و دردهه60 با «نیاز» توجه‌ها را به‌خود جلب کرد به گفت و گو نشستیم. او تاکنون با فیلم‌های مطرحی چون «خلع سلاح »، «مصایب شیرین»، «بچه‌های بد‌»، «مرهم» و... به فعالیت در بخش خصوصی ادامه داده و تلاش داشته تا سینما را به زندگی ایرانی نزدیک کند.

تعطیلی سینما، قبل از انقلاب

برای ارزیابی سیاست‌های سینمایی دهه60 باید ابتدا ببینیم هنگام انقلاب سینما در چه شرایطی بود. آیا سینما در شرایط رونق و تولید بالا بود؟ یا در شرایط رکود قرار داشت؟ سینما در سال56 به 2دلیل ورشکست شد؛ یکی سانسور که رابطه سینمای ایران و زندگی ایرانی را قطع کرده بود، در نتیجه فیلمساز ایرانی نمی‌توانست از زندگی ایرانی الهام بگیرد. هر بار هم که تک و توک فیلمسازان خوب ایرانی چنین می‌کردند فیلم‌هایشان با مشکل مواجه می‌شد. دلیل دیگرش ورود بی‌دروپیکر فیلم خارجی بود که هر روز بیش از گذشته وارد می‌شد. نتیجه این شد که تولیدکننده‌ای که نمی‌توانست از محیط اطرافش و زندگی ایرانی الهام بگیرد، چاره‌ای نداشت جز اینکه از فیلم رقیب خارجی که در بازار می‌تاخت و کلیشه‌هایی را تثبیت می‌کرد تقلید کند. 2مولفه اصلی سینمای تجاری وارداتی - نه سینمای واجد ارزش‌های هنری- هم سکس و خشونت بود. پس سینمای بدنه ایران به سراغ همین دو کلیشه رفت که شد پرداختن به زندگی زنان تن‌فروش و مردان تیغ‌کش؛ یعنی بازتولید اینجایی خشونت و سکس. به‌تدریج تماشاگران با انبوه کپی‌برداری از فیلم‌های تجاری خارجی مواجه شدند و بعد از مدتی هم نمونه‌های اصلی را به مدل بدلی ترجیح دادند. آن زمان سینمادارها باید به یک فیلم ایرانی 50درصد پورسانت می‌دادند درحالی‌که به یک فیلم خارجی بین 15تا 20درصد پورسانت تعلق می‌گرفت؛ بنابراین ابتدا رفتند سراغ نمایش و سپس واردکردن فیلم خارجی. تولیدکنندگان بزرگ ایرانی هم اجازه دادند سرمایه‌هایشان به بخش واردات و پخش فیلم خارجی که سود خوبی داشت منتقل شود. پس تولید سقوط کرد و در سال56رسید به 12فیلم که یکی از آنها را هم من ساخته بودم به نام «قدغن». بنابراین ما در شرایطی وارد انقلاب شدیم که تولید تقریبا در حال توقف بود و سرمایه و نقدینگی چندانی برای ساخت فیلم ایرانی وجود نداشت و بخش خصوصی به‌شدت ضعیف شده بود؛ بخشی که چند سال پیش‌تر هم به غلبه فیلم خارجی بر سالن‌های سینما اعتراض کرده بود. خاطرم هست در سال‌های 52و53 بخش‌خصوصی به آن وضعیت اعتراض کرد؛ تهیه‌کنندگانی چون فردین و علی عباسی هم جزو معترضان بودند. آنها می‌خواستند تناسبی بین واردات فیلم خارجی و تولید فیلم ایرانی برقرار شود که محقق نشد و فیلم خارجی تمام سرمایه و سالن‌ها را گرفت؛ تولید داخلی ماند و نیروی انسانی بیکار.

انقلاب و بازسازی سینمای ایران 

انقلاب که شد هجومی به سینمادارها، کارگردان‌ها و بازیگران شکل گرفت. این هجوم جو وحشتی ساخت که تقریبا کسی حاضر به سرمایه‌گذاری در سینما و تولید نبود. البته چند نفر سعی کردند همان کلیشه‌های قدیمی را با ظاهر انقلابی بازتولید کنند که شکست خوردند. آن فیلم‌ها هم با اعتراض انقلابیون مواجه شد. پس سینما از نقدینگی خالی و پر از اضطراب و نگرانی برای آینده شد. در چنان وضعیتی اساسا سؤال این بود که قرار است اصلا سینمای ایران باشد یا نباشد؟ در مقابل تمام سالن‌های سینما باز بود و تمام فیلم‌های ته‌انباری خارجی قابل برای نمایش دوباره به سالن‌ها برگشتند؛ مثلا فیلم‌های نورمن ویزدوم با چند برابر قیمت خرید و فروش می‌شد.در واقع هیچ‌کس نمی‌دانست چه فیلمی می‌تواند بسازد.در چنین شرایطی بنیاد سینمایی فارابی شکل گرفت. آنها برای خود مأموریت‌هایی تعریف کردند ازجمله بازسازی سینمای ایران و راه‌اندازی تولید داخلی. ورود فیلم خارجی توسط بخش خصوصی ممنوع شد. نخستین کاری که این بنیاد کرد جذب نقدینگی از منابع مختلف برای تولید فیلم بود. این بنیاد کمک کرد کارگردانان جوان و خوبی مانند کیانوش عیاری، کیومرث پوراحمد، جعفری‌جوزانی، صدرعاملی و... با وام بانکی که بنیاد فارابی ضمانت آن را می‌کرد فیلم  تولید کنند.

با ممنوعیت ورود فیلم خارجی و محدودیت نمایش آن، بازار و عرصه برای تولید فیلم ایرانی آماده شد. اما مشکل ممیزی حل نشد به‌خصوص که بحران‌های سیاسی و بعد هم وقوع جنگ باعث شد فضا سیاسی و اجتماعی سنگین‌تر هم بشود. اما چون کماکان سالن‌ها از فیلم خارجی خالی بود میدان برای تولید ایرانی باز شد. از این فرصت مسئولین جدید سینما یعنی فخرالدین انوار به‌عنوان معاونت سینمایی وزارت ارشاد و سیدمحمد بهشتی به‌عنوان مدیرعامل بنیاد فارابی استفاده کردند تا سینما را به لحاظ ابزار تجهیز کنند. در سینمای قبل از انقلاب فیلم‌ها اغلب با دوربین‌های آریفلکس سیاه و سفید کار می‌شد.

مدیران جدید ابتدا دوربین‌های رنگی را افزایش دادند بعد صدای سرصحنه گسترش پیدا کرد، بالطبع لابراتوارها مجهز شدند. در واقع دوربین، لنز، وسایل حرکتی، نورپردازی، امکانات جدید صدابرداری و... باعث نوسازی صنعت سینمای ایران شد؛ یعنی سینمای سیاه و سفید و دوبله به آثار رنگی و صدای سرصحنه تغییر کرد که همین تغییر باعث شد انتخاب موضوع، طراحی میزانسن، کیفیت بصری، بازیگری و... همه تحت‌تأثیر قرار بگیرد و ارتقا یابد.
از طرفی خود انوار و بهشتی صاحب ذوق و سلیقه‌ بودند؛ آقای بهشتی معماری خوانده بود، قبل از انقلاب هم آیت فیلم را داشت، یک فیلم را هم با محمدعلی نجفی تولید کرده بودند. آنها به سینمای نزدیک به زندگی البته با گرایش‌های عرفانی و شاعرانه هم علاقه داشتند. ارتقای کیفی محصولات سینما با وضعیت جدیدی که پیش آمده بود خواه‌ناخواه آغاز شد. در چنین سینمایی سینماگرانی می‌توانستند کار کنند که تجربه الهام از زندگی ایرانی برای ساخت فیلم ایرانی را داشتند؛ کارگردانانی مثل مهرجویی، بیضایی، کیمیایی، تقوایی و کیارستمی. در نتیجه میدان باز شد که بهترین کارگردانان قبل از انقلاب ما دست به تولید و ساخت فیلم بزنند. فیلم‌هایی مانند «اجاره‌نشین‌ها»، «ناخداخورشید»، «باشو غریبه کوچک» و «خانه دوست کجاست» اتفاق‌هایی بزرگ بودند که فضای تازه‌ای در کنار آثار سینماگران جدید جوان مثل عیاری، جوزانی و پوراحمد به‌وجود آوردند. خب این ترکیب با استفاده از شرایط، سینمای تازه‌ای را شکل داد.

بدون دخالت دولت، سینما شکل نمی‌گرفت

شاید عده‌ای معتقد باشند اگر مدیران وقت سینما در دهه60دخالتی نمی‌کردند سینما بعد از انقلاب خودش را به‌صورت طبیعی بازسازی می‌کرد اما باید توجه کرد جو سیاسی سنگین و فضای اجتماعی ملتهب آن روزگار به‌گونه‌ای بود که اصلا کسی ریسک تولید فیلم را نمی‌پذیرفت. حتی اکران هم ناگزیر در اختیار دولت بود. بدون تمهیداتی که اندیشیده شده بود اساسا چرخ تولید به حرکت درنمی‌آمد. اینکه تولید از چند فیلم در ابتدای انقلاب رسید به60فیلم در سال1366به‌خاطر سرمایه و حمایت دولتی بود. به‌تدریج هم بعد از رونق تولید گرایش به سمت پاگرفتن بخش خصوصی ایجاد شد. عده‌ای هم از بدنه دولت جدا شدند و با حمایت‌های دولتی یک بخش خصوصی و تشکیلاتی را راه‌اندازی کردند.

سرگرمی‌سازی مذموم بود

فضای ایدئولوژیک و آرمان‌خواهی در روزگار جنگ و التهابات سیاسی باعث شده بود تمایل به سرگرمی، تمایل به وقت تلف‌کردن و بی‌اعتنایی به دشواری‌های ملت تعبیر ‌شود؛ بنابراین ساخت فیلم‌های سرگرم‌کننده به‌خودی‌خود مذموم بود. باید توجه داشته باشیم که شرایط و تصمیمات را در فضا و زمانه قابل‌بررسی صحیح هستند.

من با اینکه از سال63 پس از فیلم «نیاز» کار نکردم تا سال 69و تنها فیلمنامه «عروس» را نوشتم که خودم نتوانستم بسازم و به لحاظ منافع شخصی و حرفه‌ای متضرر شدم و احساس می‌کردم برخورد خوبی با من صورت نگرفته، اما احساس می‌کردم سینما در حال تولدی تازه در متن تمام مضیقه‌ها و فشارهاست. در واقع ما به سمت سینمایی حرکت می‌کردیم که کلیشه‌های ثابت رایج سینمای جهان در آن مسلط نبود و قواره‌های زیباشناختی اهمیت می‌یافت. بنابراین در مجموع اتفاقات و تصمیم‌های دهه 60را برای سینمای ایران مثبت ارزیابی می‌کنم که پایه‌گذاری مناسبی برای سینمای آینده بود.

سرمایه و سوپراستارها مسلط نبودند

ویژگی‌های مهم سینمای دهه60 به‌نظرم این است که سوپراستارها بر سرنوشت سینما مسلط نبودند، صاحبان سالن سینما مسلط نبودند، صرفا سرمایه و سود مسلط نبود و ارزش‌های زیباشناختی اهمیت پیدا کرده بود.

این خبر را به اشتراک بگذارید