چرا «درباره الی» فیلم شاخص دهه 80 است؟
موجها
پوریا ذوالفقاری
چهره شاخص دهه80 سینمای ایران اصغر فرهادی است. گرچه فیلمسازانی مثل حمید نعمتالله، علیرضا امینی، سامان مقدم، بهرام توکلی، سامان استرکی و مجید برزگر در این دهه جای پایشان را محکم کردند و فارغ از سرنوشتهای متفاوتشان هر یک توانستند جایگاه خود را بهعنوان کارگردانی صاحب نگاه و سلیقه تثبیت کنند، ولی از آنجا که اصولا در سینمای ایران ملودرام و رویکرد بهاصطلاح اجتماعی طرفدار بیشتری دارد، کارگردانان موفق در این عرصه میتوانند امید بیشتری به هموارشدن مسیر برای ادامه راه داشته باشند. اصغر فرهادی که پیش از،درباره الی، 3فیلم ساخته بود و از سومی- چهارشنبهسوری- میشد نشانههای تمایل و تلاشاش را برای پیوند سینمای ملودرام با مؤلفههای الگوی فیلمنامهنویسی مناسب با رویکرد معمایی دید، در درباره الی به هدفش رسید و توانست ملودرام و معما را به پیوند مبارکی برساند که در سینمای ایران تازگی داشت. درک درست او از ریتم و تواناییاش در خلق اثری که هماهنگی اجزای آن با کلیتش هنوز هم تحسینبرانگیز است، شاید مهمترین اتفاق سینمایی دهه 80 را رقم زد. الان دیگر مهم نیست که درباره الی را دوست داشته باشیم یا نه، اهمیتی ندارد که پس از تماشای دوبارهاش باز به هماهنگی و هارمونی خللناپذیری اجزایش شهادت دهیم یا ایرادهایی در آنها بیابیم، مهم این است که درباره الی تبدیل به یک اتفاق شد. از این فیلم بود که اصغر فرهادی پس از کیمیایی و کیارستمی به سومین فیلمسازی تبدیل شد که موج مشابهسازی از فیلمهایش راه میافتد. وقتی فیلم از جشنواره برلین هم دست پر بازگشت و برای نخستین بار پس از معرفیاش به اسکار، احساسی عمومی ایجاد شد که ظاهراً این جایزه هم چندان دور از دسترس نیست، بین فیلمسازان همنسل فرهادی، رقابتی علنی برای رسیدن به موفقیتی مشابه درگرفت. ویلا و شمال و جمعشدن چند خانواده و درگیری و تنش تبدیل به عناصری شدند که در هر فیلمی میشد چندتایشان را دید. رضا میرکریمی پس از فیلم خلوت و تکشخصیتی «به همین سادگی» و یکسال بعد از ساخت درباره الی، شلوغترین فیلم کارنامهاش یعنی «یه حبه قند» را آشکارا تحتتأثیر این موج ساخت و در فیلم بعدیاش یعنی امروز باز به همان دنیای خلوت بازگشت، مازیار میری بعد از «کتاب قانون» کلا مسیر عوض کرد و «سعادت آباد» را با شبنشینی و پنهانکاری و دعوای زن و شوهر ساخت و پس از آن هم هرگز سراغ چنین تجربهای نرفت، علیرضا امینی در داستان «هفت دقیقه تا پاییز» با توجیهی که در دنیای فیلم به زحمت پذیرفتهشدنی بود یک سفر شمال قرار داد و تنشهای داستانش را به آنجا منتقل کرد. اینها تبعات تب درباره الی بودند که میتوان گفت باز خود اصغر فرهادی با «جدایی نادر از سیمین» به فروکش کردن آن کمک کرد و تب دیگری راه انداخت که داستانش متعلق به دهه 90 است.
اقعیت این است که با درباره الی شاید برای نخستین بار یک ملودرام ایرانی توانست نفس تماشاگران را در سینه حبس کند و شاید نخستین بار بود که در تحلیل فیلمنامه میتوانستیم به الگویی مشخص برسیم و از خوب و بدش بگوییم. جدا از موارد متنی، بحث فرامتنی حضور بازیگر نقش سپیده در یک فیلم هالیوودی و امکان عدمنمایش فیلم در جشنواره بیست و هفتم و وساطت جواد شمقدری (که مشاور رئیسجمهور وقت بود) هم حاشیه جدیدی شد که نگاهها را بیشتر متوجه فیلم کرد؛ شبیه حاشیه توقف فیلمبرداری جدایی نادر از سیمین یا احتمال عدمنمایش «فروشنده»در سینماهای حوزه هنری. درباره الی در تابستان 88 و همزمان با رخدادهای پس از انتخابات اکران شد و فروش خوبی کرد. از این نظر فیلم حالا به گزینه مناسبی برای بررسی بخشی از رخدادهای فرهنگی و تاریخی آن مقطع بدل شده است. درباره الی آخرین فیلم فرهادی هم بود که توافقی همگانی بر سر کیفیت سینماییاش وجود داشت. فیلمهای بعدی او با وجود موفقیتهای جهانی بیشتر (و شاید اصلاً به همین دلیل!) هرگز با چنین موج مثبت واکنشی مواجه نشدند. پس از آن، انتقاد از آثار و حتی خود او به دلایل گاه سینمایی و گاه سیاسی باب شد. برای نگارنده، درباره الی در تماشای دوباره همچنان تماشایی و نفسگیر است. شاید تنها ایراد، ناهمخوانی احمد مهرانفر و رعنا آزادیور با دیگر زوجهای قصه باشد. آنها نه فقط سهم که اصولاً جذابیت کمتری در قصه دارند و بیدلیل نیست که بسیاری ارسطوی پایتخت را در درباره الی به یاد نمیآورند. او تنها یک نقش را توانسته به شکلی به یادماندنی بازی کند و همچنان به ایفای متوسط سایر نقشهای سینمایی و تلویزیونیاش مشغول است. این نهایت سختگیری است به فیلمی که بهنظر نگارنده پس از«چهارشنبهسوری»، بهترین فیلم سازندهاش است.