به بهانه روز صنعت چاپ سری به دومین چاپخانه قدیمی کشور زدهایم
یادگار۱۰۴ ساله وزیرخارجه
مرضیه موسوی| خبرنگار:
در که باز میشود صدای تلق و تلوق دستگاههای چاپ به کوچه میریزد. انتهای بنبست «حاج نایب» در خیابان ناصرخسرو دومین چاپخانه رسمی کشور یعنی چاپ پیام را در کنار دیگر چاپخانهها در خود جا داده است. ساختمانهای قدیمی این کوچه و خیابان ناصرخسرو از ابتدای سده ۱۳۰۰ تاکنون راسته معروف چاپخانههای شهر تهران بوده که طی سالهای گذشته بسیاری از آنها به تعطیلی کشیده شدهاند. «سید مهدی پیامی» سومین نسل از خاندان پیامی این روزها همراه پسرش چراغ چاپخانه را روشن نگه داشته است. او میگوید: «با اینکه قدیم چاپ بهصورت دستی انجام میشد و امروز دستگاههای جدیدتری به بازار آمده، اما به دلیل کم بودن سفارشها کار ما از رونق افتاده است.» چاپخانهای که روزگاری بیش از ۲۴ کارگر در آن مشغول به کار بودند حالا ظرفیت کار کردن بیش از ۴ کارگر را ندارد.
۱۰۴ سال از تأسیس چاپخانه پیام بهعنوان دومین چاپخانه قدیمی کشور میگذرد. «صدیق الوزرا» وزیر امور خارجه دولت قاجار بنیانگذار این چاپخانه بود و حالا نوادگانش چراغ آن را روشن نگه داشتهاند. از سال ۱۲۹۳ تا ۱۳۰۲ نام این چاپخانه «صدق» بود. «سید عبدالمطلب حسین پیامی» مدیر چاپخانه پیام میگوید: «بعد از اینکه انتخاب نام خانوادگی اجباری شد، صدیق الوزرا نام خانوادگی پیامی را برای خود انتخاب کرد و نام چاپخانه را هم به چاپ پیام تغییر داد.» دستگاههای چاپ ۴۰سال است که کتابها و نشریات مختلف را به کمک امکانات صنعت چاپ دیجیتال منتشر میکنند. سید عبدالمطلب حسین میگوید: «به دلیل علاقه صدیق الوزرا به انجام فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، ایشان در سال ۱۳۱۰ چاپ روزنامه پیام را آغاز کرد. این روزنامه تا پایان سال ۱۳۴۲ چاپ میشد و سردبیرش هم صدیق الوزرا بود. البته قبل از تعطیلی مدتی هم بهصورت هفتهنامه منتشر میشد.»
در اختیار داشتن امکانات چاپ کمک زیادی به انتشار روزنامه پیام میکرد. با این حال دردسرهای خاص خود را هم داشت. سید عبدالمطلب حسین میگوید: «اوایل کار چاپخانه، چاپ بهصورت دستی بود. برای چاپ ۴صفحه روزنامه در قطع آ سه باید ۸ کارگر یک روز تمام کار میکردند. صبح روزنامهها دستهبندی میشد. یک نفر موظف بود 2نسخه از روزنامه هر روز را به دربار، 2نسخه به وزارت اطلاعات و جهانگردی، 2نسخه به کتابخانه ملی و جاهای دیگر ببرد. چاپ عکس آن زمان بهصورت گراور بود. یکبار وقتی کارگر چاپخانه مشغول کلیشه کردن عکس شاه روی نشریه بود بدون اینکه متوجه شود یکی از میخهایی که کلیشه را نگه میداشت در رفته و به سمت چشم شاه رفته بود. بعد هم بدون اینکه خروجی کار را ببیند آن را چاپ کرد. فردای آن روز هزار نسخه از روزنامه پیام روی دکهها رفت در حالی که عکس شاه مخدوش شده بود. خیلی زود از سازمان امنیت و اطلاعات تماس گرفتند و توضیح خواستند و ما را اذیت کردند و تمام نشریات از روی دکهها جمع شد.» او میگوید که خاطرات چاپ و حروف چینیهای دستی و اشتباهات پردردسر فراوان است.
دستگاه چاپ ۱۱۸ ساله
دستگاه کوچک آهنی با عمر ۱۱۸ سالهاش هنوز گوشهای از چاپخانه پیام به چشم میخورد. «سیدمهدی پیامی» حالا که پدرش زمان کمتری را در چاپخانه میگذراند امور آنجا را در دست گرفته است. او میگوید: «این نخستین دستگاهی است که پدربزرگم برای چاپخانه خریداری کرده. این دستگاه مخصوص چاپ روی پاکت و چاپ کارت ویزیت است. با توجه به سال ساخت دستگاه که مربوط به ۱۱۸ سال پیش است به نظر میرسد این دستگاه بهصورت دست دوم توسط پدربزرگ من خریداری شده.» او از ساختمان اولیه چاپخانه میگوید که در خیابان باب همایون قرار داشت و بعدها چاپخانه به خانه پدری منتقل شد: «چاپخانه اوایل در خیابان باب همایون قرار داشت. بعد از آن به بازار و بعد به خیابان شاپور منتقل شد. آنجا زیرزمین خانه پدری ما بود. بعدها به ناصرخسرو که محل تجمع چاپخانههای نامدار تهران بود نقل مکان کردیم. در حوالی اینجا چاپخانههای متعددی مثل چاپ خورشید، برادران علمی، چاپ مطبوعات، تابان، احمدی، رضایی و... بود.» سید مهدی قصه رشد چاپخانهها از سال ۱۳۰۰ را تعریف میکند: «بعد از چاپخانه فاروس، چاپ پیام دومین چاپخانه رسمی ایران بود. تا سال ۱۳۰۰ تنها 6چاپخانه در تهران دایر بود. تا سال ۱۳۵۷ تعداد چاپخانهها به ۵۵۰ چاپخانه رسید. اکنون بیش از۲ هزار چاپخانه در تهران در حال فعالیت است که قریب به۵۰۰ چاپخانه به دلیل مشکلات مختلف از جمله گرانی کاغذ، تغییر قوانین برای چاپخانههای دولتی و افزایش استفاده از فضای مجازی تعطیل شدهاند. چاپخانههای رسمی علاوه بر همه این مسائل با مشکلی به نام تأمین هزینه روبهرو هستند. برای مثال وقتی مشتری به ما مراجعه میکند ما میگوییم که مبلغی بهعنوان ارزش افزوده به قراردادشان اضافه میکنیم. اما آنها ترجیح میدهند کار خود را به چاپخانههایی بسپارند که بهصورت غیررسمی و غیرقانونی کار میکنند و هزینه ارزش افزوده را از آنها دریافت نمیکنند.»
چاپخانه موروثی
این روزها ۴ کارگر در چاپخانه پیام مشغول کار هستند و کنترل دستگاهها را برعهده دارند. سیدمهدی پیامی از دورههای تاریخی میگوید که فشار زیادی روی چاپخانهها بود و فعالیتشان زیر ذرهبین قرار داشت: «رویدادهای سیاسی همیشه با فشار بر چاپخانهها و افزایش کنترل همراه بود. یکی از این دورههای فشار روی چاپخانهها در سال ۱۳۳۲ اتفاق افتاد. کودتای ۲۸ مرداد هم بهانه دیگری برای اعمال فشار بر چاپخانهها و کنترل آنها بود. طی سالهای منتهی به انقلاب اسلامی هم ساواک مأمورانی را به کنترل آنچه در چاپخانهها چاپ میشد گماشته بود. ساواک مأموری داشت که از کار همه چاپخانهها و پیشینه آنها باخبر بود و سعی میکرد خیلی به دست و پای آنها نپیچد. او هر روز میآمد، جرعهای چای مینوشید و میپرسید چه چیزی چاپ میکنید؟ ما هم میگفتیم: فلان کتاب را. بعد هم بدون اینکه به داخل چاپخانه سرک بکشد میرفت.»
او توضیح میدهد که بعد از انقلاب اسلامی همه دستگاههای چاپ شناسنامهدار شدند و اگر کسی بخواهد دستگاههای قدیمی را خرید و فروش کند باید نام و مشخصات خریدار را به وزارت ارشاد اطلاع دهد: «در حالی که خرید دستگاههای جدید چاپ و پرینت در همه کشور آزاد است و هر کسی بخواهد میتواند یکی از آنها را سفارش دهد و در گوشه خانهاش به چاپ کتاب و جزوه بپردازد. با این حال وزارت ارشاد هنوز این رسم قدیمی انتقال شناسنامه و سند دستگاه و ثبت مشخصات مالک دستگاههای قدیمی را هنوز فراموش نکرده است.»
سید مهدی، پرتیراژترین کتابی را که توسط چاپ پیام منتشر شده یکی از کتابهای آیتالله طالقانی میداند که البته نامش را در خاطر ندارد. چاپ کتابهایی مثل «قلعه حیوانات» جرج اورول در دورهای که انتشار این کتاب برعهده چاپ پیام و پرتیراژ بود هم یکی دیگر از خاطرات اوست. چاپخانه پیام این روزها با فعالیت های سیدمهدی پیامی و فرزندش «سید سامان پیامی» آخرین تلاشهایش را برای بقا میکند و شاید اگر پیشینه تاریخی و تعلقخاطر خانواده پیامی به حفظ این چاپخانه موروثی نبود چند سال پیش درهای آن برای همیشه بسته میشد.