• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
دو شنبه 29 مرداد 1397
کد مطلب : 27738
+
-

فرهنگ بر و بچه‌های ترون

برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی


  آب قلبش را می‌خورد: وضعیت انسان خوش‌نیتی که از هر طرف سود نصیبش می‌شود و نیازمند کسی نیست.

  آش گل گیوه: آش کشک، آشی که در گذشته به سربازها و زندانی‌ها می‌دادند و به کنایه به آن آش گل گیوه گفته می‌شود.

  اِرا: در پاسخ کسی که می‌گوید «چرا» با طعنه پاسخ داده می‌شود: «محض ارا».

  از دنده چپ بلند شدن: بی‌جهت بهانه‌جویی می‌کند، مدام ایراد می‌گیرد، بی‌دلیل به این و آن پریدن.

  باری به هر جهتی: هرهری، بی‌خیالی، بی‌توجهی، بی‌اعتنایی، بی‌ثباتی.

  بالا رَفه: طاقچه کوچکی که نزدیک سقف ساخته می‌شد و اشیا تزیینی یا کم‌مصرف را آنجا می‌گذاشتند.

  پاره‌پوش: شندر پندری، چلمبر.

  پِرتی: هدرشدنی، از بین رفتنی، کار بی‌ارزش، کار ناتمام و مانده.

  تاب دارد: تابیده، به هم پیچیده، تاب برداشته.

  تَرگل ورگل: تر و تمیز، شسته و رفته، شاداب، خوش آب و رنگ.

  جا زدن: ترسیدن، جا خالی کردن، کنار کشیدن، پس زدن (همچنین: غلاف کردن).

  جَری: عصبانی، سرکش، گستاخ. 

  چاله‌حوض: حوض بزرگ و استخر مانند در سال‌های دور برای شنا کردن.

  چش تو چش بودن: رودر رو بودن، چشم از هم برنداشتن، مقابل هم قرار گرفتن و زل زدن به هم.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید