برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی
آب قلبش را میخورد: وضعیت انسان خوشنیتی که از هر طرف سود نصیبش میشود و نیازمند کسی نیست.
آش گل گیوه: آش کشک، آشی که در گذشته به سربازها و زندانیها میدادند و به کنایه به آن آش گل گیوه گفته میشود.
اِرا: در پاسخ کسی که میگوید «چرا» با طعنه پاسخ داده میشود: «محض ارا».
از دنده چپ بلند شدن: بیجهت بهانهجویی میکند، مدام ایراد میگیرد، بیدلیل به این و آن پریدن.
باری به هر جهتی: هرهری، بیخیالی، بیتوجهی، بیاعتنایی، بیثباتی.
بالا رَفه: طاقچه کوچکی که نزدیک سقف ساخته میشد و اشیا تزیینی یا کممصرف را آنجا میگذاشتند.
پارهپوش: شندر پندری، چلمبر.
پِرتی: هدرشدنی، از بین رفتنی، کار بیارزش، کار ناتمام و مانده.
تاب دارد: تابیده، به هم پیچیده، تاب برداشته.
تَرگل ورگل: تر و تمیز، شسته و رفته، شاداب، خوش آب و رنگ.
جا زدن: ترسیدن، جا خالی کردن، کنار کشیدن، پس زدن (همچنین: غلاف کردن).
جَری: عصبانی، سرکش، گستاخ.
چالهحوض: حوض بزرگ و استخر مانند در سالهای دور برای شنا کردن.
چش تو چش بودن: رودر رو بودن، چشم از هم برنداشتن، مقابل هم قرار گرفتن و زل زدن به هم.
دو شنبه 29 مرداد 1397
کد مطلب :
27738
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved