حدود صد سال قبل در محدوده میدان اعدام بازارچهای بود که به «زعفران باجی» شهرت داشت. داستان از این قرار است که در حرم ناصرالدین بانویی به نام زعفران باجی زندگی میکرد که از خواص حرم بود. او وظیفه داشت در عروسیهای خانواده سلطنتی شرکت کند و با آفتابه و لگن طلا یا نقره به حجله برود و دست عروس و داماد را بشوید. بعد از این کار عروس و داماد مبلغی پول طلا به او میدادند. آن زمان اعتقاد داشتند که دست زعفران باجی شگون دارد و اگر روی دست عروس و داماد آب بریزد خوشبخت میشوند. زعفران باجی اواخر عمر از حرمسرا بیرون آمد و با پولهایی که در حرم برای خود جمع کرده بود بازارچهای نزدیک میدان اعدام به نام خود ساخت. میگویند زعفران باجی بانویی خیّر بود. به همین دلیل برخی از املاک خود را وقف عموم کرد و برای حمایت از کنیزان و غلامان آزاد شده حرم، مرکزی نیز برای آنها ساخت. زعفران باجی به برخی از غلامان و کنیزان که نیازمند بودند کمک مالی میکرد. برخی را به سفر کربلا میفرستاد یا عروس و داماد میکرد. او روزگاری قبله حاجات سیاهپوستان ایران بود.
زعفران باجی
در همینه زمینه :