• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
شنبه 27 مرداد 1397
کد مطلب : 27341
+
-

عزت زیاد

یادداشت
عزت زیاد

سعید مروتی‌ | روزنامه‌نگار:

27 سال پیش بعد از نمایش «خانه خلوت» (مهدی صباغ‌زاده 1370) مسعود پورمحمد در ماهنامه فیلم نقدی نوشت که تیترش این بود: «عزت زیاد»؛ تیتر بامعنایی که از تکه‌کلامی عامیانه می‌آمد و بر تأثیر و اهمیت حضور عزت‌الله انتظامی در فیلم صباغ‌زاده تأکید می‌کرد. تأثیر و اهمیتی بیش از یک بازیگر صرف و در مقام هنرمند مؤلفی که نفس حضورش سنگینی و وقار می‌آورد و این همان چیزی بود که در همه سال‌های طولانی فعالیت سینمایی انتظامی درموردش صادق بود. آبرویی را که از عرصه تئاتر به سینما آورد تا روز آخر حفظ کرد و آنقدر خاطره خوش و ماندگار از خود به‌جا گذاشت که حضورش در هر اثری به آن اهمیت می‌داد. این ارزش‌افزوده‌ای که انتظامی با خود به سینما آورد، آسان به‌دست نیامده بود و مهم‌تر و دشوارتر از آن حفظ این اعتبار بود.

عمر فعالیت سینمایی انتظامی با عمر سینمای جدی ایران برابری می‌کند. او زودتر از هم‌نسلان تئاتری‌اش جلوی دوربین رفت و در «واریته بهاری» (پرویز خطیبی 1328) بازی کرد، ولی خیلی زود متوجه شد که سینمای نوپای فارسی جای او نیست. پس به تئاتر بازگشت، خاک صحنه خورد و وزن و اعتبار و جایگاه رفیع هنری یافت و تا 45سالگی به هیچ پیشنهاد سینمایی جواب مثبت نداد. تا سال48 که «قیصر» (مسعود کیمیایی) و «گاو» (داریوش مهرجویی) از راه رسیدند و بعد از جرقه‌هایی چون «شب قوزی» (فرخ غفاری 1343)، «خشت و آینه» (ابراهیم گلستان 1344) و «سه دیوانه» (جلال مقدم 1347)، آغازگر سینمای جدی و متفکرانه ایران شدند و انتظامی ستاره فیلم گاو بود و خیلی زود ستاره سینمای روشنفکرانه شد. با همکاری‌های پیاپی‌اش با مهرجویی (آقای هالو، پستچی، دایره مینا و...) و حضورش در «بی‌تا» (هژیر داریوش 1351)، «ستارخان» (علی حاتمی 1352)، «صادق کرده» (ناصر تقوایی 1352) و «ملکوت» (خسرو هریتاش 1355).

گاهی در محاسباتش دچار خطا شد و مثلا در «قیامت عشق» (هوشنگ حسامی 1352) و «شیر خفته» (محمود کوشان 1355) بازی کرد که فیلم‌های خوبی از کار درنیامدند ولی تعداد این محاسبات اشتباه در کارنامه انتظامی زیاد نبود. «آقای بازیگر» (لقب برازنده‌ای که هوشنگ گلمکانی در کتابی که درباره انتظامی منتشر کرد به او داد) اهمیت و جایگاه بی‌بدیلش را همپای فیلم‌هایی که بازی کرد، از فیلم‌هایی که در آنها بازی نکرد، به‌دست آورد. از رد کردن انبوه فیلمنامه‌های پیشنهادی و نپذیرفتن نقش‌هایی که فکر می‌کرد اگر بازی کند به آبرو و اعتبارش لطمه می‌زند. اینگونه بود که انتظامی در همان دهه50 تبدیل به یک شمایل شد، شمایلی که همه سال‌های بعد توانست حفظش کند و بر اعتبارش بیفزاید.

اگر در شکل‌گیری موج نو، انتظامی با کارگردان‌هایی کار می‌کرد که دست‌کم 15سال از او جوان‌تر بودند، در دهه60 مقابل دوربین فیلمسازانی جوان قرار گرفت. کنار موج‌نو‌یی‌های دهه50 (مهرجویی، تقوایی، حاتمی، کیمیایی و...) حالا نسل تازه‌ای از سینماگران مستعد به میدان آمده بودند که پیشینه‌ای هم در فیلمفارسی نداشتند. (جعفری جوزانی، مخملباف، بنی‌اعتماد، افخمی و...) دهه طلایی انتظامی هم که از اوایل دهه60 شروع و تا اوایل دهه70 ادامه یافت در همکاری توأمان با فیلمسازان قدیمی و کارگردانان پس از انقلاب گذشت.

میان کارگردان‌هایی که دوست داشت با آنها کار کند، احتمالا فقط بخت همکاری با بهرام بیضایی را پیدا نکرد. با حذف سینمای جریان اصلی قبل از انقلاب (فیلمفارسی) و کنار رفتن ستاره‌های محبوب دهه‌های40‌و‌50، آنها که پیشینه تئاتری و کارنامه‌ای منقح و پالوده داشتند به صدر نشستند و میانشان انتظامی سرآمد بود. کمال‌طلبی و خوش‌قریحگی و استعدادش، خوش‌اقبالی را هم برای او به‌همراه آورد تا تعدادی از بهترین کاراکترهای سینمای پس از انقلاب برایش نوشته شوند: ناصرالدین شاه (کمال‌الملک)، حسینقلی‌خان (حاجی‌واشنگتن)، عباس‌آقا سوپر گوشت (اجاره‌نشین‌ها)، نامدارخان (شیرسنگی)، قربان‌سالار (بانو)، رسول رحمانی (روسری‌آبی)  و رضا معروفی (حکم). گاهی هم خودش نقش‌هایی معمولی را به نقش‌هایی ماندگار تبدیل کرد که تعدادشان در کارنامه انتظامی کم نیست. بازیگری که از تئاتر آمد ولی هرگز تئاتری بازی نکرد، هرگز نخواست حرفه‌ای جز بازیگری داشته باشد و سراغ فیلمنامه‌نویسی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی نرفت ولی خدا می‌داند با عادت معمولش که کنار فیلمنامه‌ها حاشیه‌نویسی می‌کرد سرشت و سرنوشت چند نقش را تغییر داد و جلا بخشید و چند بار با اجرای درخشانش ضعف کارگردانی را جبران کرد.

 او تجسم کامل نامش بود. با عزت آنطور که دوست داشت زندگی کرد، نقش‌هایی را که دوست داشت بازی کرد، کنار مردمی که دوستشان داشت و دوستش می‌داشتند، ماند. همواره احترامش حفظ شد و شمایلش پابرجا ماند. تندباد حوادث خدشه‌ای بر جایگاهش وارد نکرد و به‌گمانم مرد خوشبختی بود که با احترام و اعتبار تمام زیست و از دنیا رفت؛ احترام و اعتباری که حاصل عمری تلاش هنرمندانه بود. با آن لهجه تهرونی اصیل و حضور بی‌تکلفش که پرده را به تسخیر خود درمی‌آورد، هنرمندی بی‌جایگزین بود و بی‌جایگزین هم خواهد ماند. تیتر مطلب قدیمی مسعود پورمحمد امروز و برای وداع با انتظامی هم جواب می‌دهد که خیلی از ماها در محاوره و احوالپرسی و در لحظه خداحافظی از آن استفاده کرده‌ایم و می‌کنیم و این خداحافظی تلخ با هنرمندی است که مانند نامش عزت و اعتبار زیادی داشت.

این خبر را به اشتراک بگذارید