• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
دو شنبه 22 مرداد 1397
کد مطلب : 26798
+
-

نقل آوردیم، نبات ببریم

تهرانی‌ها چطور یک زندگی مشترک را آغاز می‌کردند؟ روز ازدواج بهانه‌ای برای یادآوری خاطرات شیرین است

نقل آوردیم، نبات ببریم

بهاره خسروی| خبرنگار:

حرف و قول بزرگ‌تر‌ها سند بود. گل مجلس، ماجرای نقل و شاخه نبات بود که کام محفل و همه صحبت‌های جمع را شیرین می‌کرد. قرار‌ها ساده، بدون هیچ تجملات عجیب و غریب یا قید و شرط‌های غیر‌منتظره روی کاغذ نوشته می‌شد. بعدش هم به مبارکی و میمنت توافق طرفین، باز هم این بزرگ‌ترها هستند که ریش و قیچی کار را به‌دست می‌گیرند و مقدمات چیدمان سفره عقد تا شروع زندگی مشترک برای دو جوان دم‌بخت را فراهم می‌کنند. ازدواج از جمله مراسم و سنت‌هایی است که از بدو تولد بشر تا امروز در همه جوامع حواشی و اتفاقات جالبی همراه دارد. امروز هم که روز پیوند آسمانی حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) است و روز ازدواج بهانه خوبی تا به نوستالژی‌های سبک ازدواج در میان تهرانی‌های قدیم سرک بکشیم تا ببینیم چطور زندگی را ساده می‌گرفتند تا شیرین شود. 

قدم اول با آشنایی شروع می‌شود. تهران قدیم بیش از 4 یا 5محله نداشت. به همین دلیل بیشتر اهالی یک محله فامیل و آشنا بودند و پیدا کردن یک دختر مناسب و اهل زندگی کار چندان سختی نبود. کافی بود یک مجلس عروسی یا عزا، روضه‌خوانی، نذری‌پزان و اتفاقاتی از این دست راه بیفتد تا بخت کلی جوان بی‌هیچ دغدغه‌ای از غم نان و گرانی به راحتی باز می‌شد. بعد از شناسایی دختر نوبت به دق‌الباب کردن خواستگاران در روزگار بدون تلفن و اینترنت و دنیای مجازی می‌رسید. البته معمولاً خانواده داماد قبل از این کار سراغی از طالع‌بین و دعا‌نویس محله می‌گرفتند تا روز و ساعت و طالع مناسبی را برای دق‌الباب کردن و رفتن به خانه عروس انتخاب کنند. معمولاً در ماه‌های اردیبهشت و اسفند اکثر ساعت‌ها برای این کار خوش بود. هنگام عصر مادر داماد همراه جمعی از نزدیکان راهی خانه دختر می‌شدند و کلون در را با گفتن «مهمون اومده، برکت آورده» به صدا درمی‌آوردند. مادر دختر هم در جواب با گفتن «باد آمده گل آورده» از مهمانان ناخوانده خانه استقبال گرمی می‌کرد. بعد از خوش‌وبش‌های معمول و صحبت‌های اولیه با دیالوگ «نقل آوردیم، نبات ببریم» اجازه ورود دختر برای رؤیت خواستگاران صادر می‌شد. 


سخن دوست خوش‌تر است

بعد از تأیید همه اهل فامیل و محله که در این مرحله عروس و داماد هیچ دخالتی نداشتند نوبت به جمع شدن همه فامیل در خانه عروس و مراسم بله‌بران می‌رسید. معمولاً در این جلسه همه قول و قرار‌ها و چانه‌زنی‌ها انجام می‌شد. البته تا قبل از شروع مراسم از هر دری حرف می‌زنند به جز مراسم و شروط معمول تا اینکه بالاخره یکی از ریش‌سفیدان یا بزرگان فامیل با گفتن «از هرچه بگذریم سخن دوست خوش‌تر است» اختیار مجلس را در دست می‌گرفت. همه موارد از مهریه، شیربها، شروط و لوازم مورد نیاز شروع یک زندگی به ثبت می‌رسید. نکته جالب ماجرا اینجا بود که در آن هیچ اسمی از عروس یا داماد هم برده نمی‌شد و روی کاغذ اسم پدر عروس یا یکی از بزرگان و ریش‌سفید فامیل نوشته می‌شد. 


تعیین مهریه 

یکی از موضوعات طولانی قابل بحث که حتی گاهی اوقات تعداد جلسات بله‌بران را هم افزایش می‌داد مهریه بود؛ اینکه چه میزان مهر از سوی داماد می‌تواند نشانگر حسن نیت و وفاداری و محبت داماد به عروس باشد. این موضوع در صورت به توافق نرسیدن طرفین بازتاب عجیب و غریبی میان همه پیدا می‌کرد. به‌ویژه اگر چاشنی چشم و همچشمی به آن اضافه می‌شد. اما براساس تعریف ریش‌سفیدان قدیم تهرانی و اسناد موجود، مهریه براساس میزان دارایی داماد تعیین می‌شد و کسی بیشتر ‌طلب نمی‌کرد. تا پایان زندگی مشترک هم که عموماً مرگ یکی از زوجین بود به جز هنگام طلاق هیچ زنی مهریه‌اش را دریافت نمی‌کرد. طبق رسم معمول مهریه شامل یک جلد کلام‌الله‌مجید، یک جام آینه، لاله شمعدان یک زوج، مهریه و لباس به مقدار توافق شده، طلا و جواهر آن تا یک عقیق پنج تن، یک شاخه یا حبه نبات و لباس عروس و چیزهایی از این دست بود. 


خرید عروسی و جهیزیه

بعد از مراسم بله‌بران نوبت به خرید عروسی و جهیزیه می‌رسید. حضور فامیل درجه یک عروس و داماد به جز مادرانشان الزامی بود. مادران حضور نداشتند به این دلیل که نشانه سبکی محسوب می‌شد. نخستین خرید کلام‌الله مجید، آینه و شمعدان، چادر نماز و چادر سیاه و... بود. داماد هنگام خرید لوازم عروسی نواقص جهیزیه را هم برطرف می‌کرد. در هر صورت جهاز دختر از شب بله‌بران تا عروسی باید تهیه می‌شد. 


دعوتنامه نقلی

نکته جالب شکل‌گیری مراسم ازدواج در تهران قدیم سرعت آن بود که با وجود تمام رسوم جالب و البته گاهی اوقات دست و پا‌گیر در مدت زمان چند روز یا چند هفته به پایان می‌رسید. تشریفات مراسم عقدکنان از آن دست کارهایی بود که باید به دقت و صحت انجام می‌شد. «فاطمه ربیعی» یکی از پایتخت‌نشینان قدیمی شهرمان در این‌باره توضیح می‌دهد: «تا قبل از دهه 40 برای دعوت مهمانان به مراسم عقد از کارت دعوت خبری نبود. معمولاً برای دعوت، یک نفر از اقوام نزدیک عروس و داماد با یک ظرف نقل راهی خانه اقوامشان و اهالی محله می‌شدند و از همه برای شرکت در مراسم عروسی دعوت می‌کردند. اما کم‌کم دادن کارت و دعوت رسمی از مهمانان رواج پیدا کرد.» ربیعی از حال و هوای خانه عروس و مراسم عقد در این روز تعریف می‌کند: «در خانه عروس از صبح زود جنب ‌و جوشی برپا بود. آب و جارو کردن اتاق‌ها و حیاط و کوچه، ریختن میوه داخل حوض و چیدن گلدان‌های شمعدانی دور حوض خانه، نفت‌گیری چراغ‌ها، چیدن گازهای زنبوری فراوان داخل خانه و کوچه، آماده کردن شربت، چای و میوه از مهم‌ترین کارهای این روز در خانواده عروس بود.»


خنچه عقد 

چیدن سفره و اسباب خنچه عقد هم داستان و ماجرایی جالب داشت. «زهرا اشتهاردی» از پایتخت‌نشینان تهران قدیم با یادی از این مراسم تعریف می‌کند: «سفیدی سفره عقد نشانه سپیدبختی زوجین بود. قدیم‌ها معمولاً اسباب و لوازم سفره عقد را که به آن خنچه می‌گفتند خانواده‌ها تهیه و درست می‌کردند؛ لوازمی که هرکدام نماد خوش یمنی برای عروس و داماد بود. خنچه عقد معمولاً چند روز قبل از عروسی با تشریفات ویژه به خانه عروس فرستاده می‌شد. این لوازم شامل آینه، چراغ یا شمعدان، خنچه و طبق‌های نان، اسپند، رخت عروس، نقل و کاسه نبات، کله قند، میوه، شیرینی، گیروانه (بسته معین چای و کبریت)، شیشه‌های گلاب و قوطی هل، کیسه‌های حنا، صابون و... بود.»


جهازکشان 

جهازکشان یکی از مراسم ویژه و با کلی و سر و صدا بود که حتماً باید در هر خانواده به نحو احسن اجرا می‌شد. «جعفر پژمان» از موسپیدان شهرمان در این‌باره می‌گوید: «دویدن کنار طبق‌های جهیزیه یکی از سرگرمی کودکانه بچه‌ها در تهران قدیم بود. اغلب چند روز پیش از مراسم عروسی چند نفر از نزدیکان دختر جهیزیه را طبق‌بندی و راهی خانه داماد می‌کردند. قاعده حرکت طبق‌ها هم به این شکل بود که اول طبق آینه و شمعدان یا آینه و چراغ یا آینه و قرآن و نقل و گل جلو‌تر از بقیه حرکت کند و بعد هم به‌ترتیب نوبت بقیه طبق‌ها می‌رسید. این‌طوری بود که جهیزیه در مراسمی شاد و با هلهله به خانه داماد می‌رسید.»


حنابندان 

یکی از مراسم ویژه ازدواج تا قبل از عقد و عروسی جشن حنابندان بود؛ جشنی تقریباً همپای عروسی. مطابق تقویم و ساعت خوش یمن از 3، 4 روز مانده به مراسم عقد بساط این جشن در خانه مادر عروس برپا می‌شد. در این مراسم دختر را به همه اقوام و دوستان نشان می‌دادند. برای اینکه رشته زندگی و خوشبختی دست عروس بیفتد طبق یک رسم قدیمی در این روز برای ناهار آش رشته پخته می‌شد. از سر صبح همه اقوام و دوستان و آشنایان عروس دور هم جمع می‌شدند تا بساط دیگ آش را علم و عروس را برای مراسم آماده کنند. نکته جالب این مراسم خوردن آش با نعلبکی و هورت کشیدن عروس بود تا سر رشته بخت را به دست بگیرد.  در این مراسم حنایی را که داماد از چند روز قبل به خانه عروس فرستاده بود در ظرف مسی، خیس و لنگ‌های قرمز را روی فرش پهن می‌کردند. عروس را بالای اتاق می‌نشاندند. یکی از افراد خانواده داماد لگن را در جمع دور می‌گرداند و مهمانان پس از نیت کردن، مقداری حنا بر می‌داشتند تا اینکه در نهایت این ظرف را مقابل پای عروس قرار می‌دادند و چند نفر از بزرگان در دست عروس حنا می‌گذاشتند. 


روحوضی در ضیافت عروسی

مرحله پایانی این دویدن‌ها و برو بیا‌ها ضیافت شام عروسی است. تا قبل از دهه 20 برپایی ضیافت عروسی در تالارهــــا مرسوم نبود و جشن عروسی را در خانه‌هــا می‌گرفتند. زمستان‌ها در حیاط‌های بزرگ و جادار با چادر خیمه درست می‌کردند، روی حوض الوار می‌گذاشتند و روی آن فرش پهن می‌کردند. تابستان‌ها هم به همین شکل بود؛ فقط چادر نبود. بساط پخت و‌پز در خانه همسایه بود و معمولاً گروه‌های تئاتر و نمایش مراسم روحوضی داشتند که از میان آنها تیم «عباس مؤسس» و «مهدی مصری» از همه معروف‌تر بودند.

این خبر را به اشتراک بگذارید