• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
چهار شنبه 17 مرداد 1397
کد مطلب : 26230
+
-

گفت‌وگو با فتح‌الله جوادی باسابقه‌ترین سردبیر مطبوعات به مناسبت 17 مرداد، روز خبرنگار

خبرنگار محلی باید «بچه‌محل» باشد

خبرنگار محلی باید «بچه‌محل» باشد

فرشاد شیرزادی| خبرنگار:

37 سال سردبیری مجله «اطلاعات هفتگی»، می‌تواند او را باسابقه‌ترین سردبیر مطبوعات ایران معرفی کند. در روزنامه «اطلاعات» میانگین هفته‌ای دو، 3 بار، سرمقاله‌هایش را با امضا «فتح‌الله آملی» می‌خوانیم. به قول قدیمی‌ها تا مغز استخوان مذهبی است، چون از خانواده‌های متدن و ریشه‌دار بوده و هست. او را در مؤسسه اطلاعات یافتیم و به بهانه روز «خبرنگار» در دفتر سردبیری مجله «اطلاعات هفتگی» با او گفت‌وگو کردیم. از روزنامه‌نگاری دیروز و امروز و طبیعتاً روزنامه‌نگاری محلی سخن به میان آمد. گفت‌وگوی ما را با «فتح‌الله جوادی» از دست ندهید. 

کارکرد نشریه محلی چیست؟ 

نشریه محلی باید نقاط مشترک یک محله را شناسایی کند و اینکه چگونه می‌توان در محله همبستگی ایجاد کرد تا مردم نسبت به آن نشریه و محله احساس تعلق کنند، اهمیت فراوان دارد. نشریه محلی باید محیطی خانوادگی و صمیمی را تداعی کند. همه اینها باعث می‌شود که نشریه محلی موفق باشد. 

تهیه خبر محلی چه دشواری‌هایی دارد؟ 

تهیه خبر محلی به طبع با تهیه خبری که در یک وزارتخانه و سطح ملی اتفاق می‌افتد، تفاوت‌های بارزی دارد. برای تهیه خبر محلی پیش از هر چیز باید «بچه‌محل» باشید یا به اندازه یک بچه‌محل به محله اشراف داشته باشید. افراد در محل باید شما را بشناسند و مورد اعتماد محله باشید و زیر و بالای آن را بشناسید. پس، برای تهیه خبر محلی نباید گذری و اتفاقی از محله رد شوید. مانند قدیم که همه بچه‌محل‌ها از هم خبر داشتند که چه کسی بزن بهادر و چه کسی لوطی محله و چه کسی امین و دست و دلباز و چه کسی به اصطلاح بچه مثبت محله است، باید از همه عناصر و هویت محله خبردار بود. اگرچه باور دارم در حال حاضر به مفهوم قدیم، «محله» نداریم. به نظر می‌رسد که محله هویت خود را از دست داده و ساکنان قدیمی و آگاه به محله، کمتر و کمتر دیده می‌شوند. مردم در محل، جایگاه و هویت سابق را ندارند و بیشتر به‌عنوان محل استراحت و خواب به آن می‌نگرند.

در مجموع خبرنگار محلی باید از محله اطلاع داشته و کاملاً در متن حوادث محله باشد و برای مثال بیش از 5، 6 سال در آنجا مستقر یا ساکن باشد. 

تفاوت خبرنگار ملی و محلی چیست؟ 

در خبرنگاری ملی، شخص دید کلان‌تری نسبت به مسائل دارد. برای یک خبرنگار ملی حوزه اخلاق و فرهنگ مهم نیست و برایش مسائل کلان‌تر اهمیت دارد، مثل اینکه فلان وزیر و نماینده مجلس چه می‌گوید یا چه نظری دارد. اما خبرنگار محله مسائل را جزئی‌تر می‌بیند و با هویت و خصوصیات ساکنان محله آشنایی بیشتری دارد. بسیاری از حساسیت‌هایی که در محله وجود دارد، ملی نیست. ما برخی محله‌هایی داریم که خرده فرهنگشان به طور کامل متفاوت است. این موضوع به خودی‌خود در سطح کلان قابل بررسی است. ممکن است افراد محله به شدت مذهبی باشند. محله دیگر عناصر مذهبی کمرنگ‌تری داشته باشد و ظواهر زندگی برجسته‌تر باشد. شاید در یک محله آدم‌ها نسبت به یکدیگر بیگانه باشند، ولی در محله دیگر شاید خویشاوندی گسترده‌تر باشد و همه ساکنان به نوعی خویشاوندی با هم احساس کنند. این تفاوت رویکردها در خبرنگاری ملی و محلی‌ است. 

محله چه جایگاهی می‌تواند در رسانه اجتماعی داشته باشد؟ 

ما تقریباً امروز محله به مفهوم گذشته نداریم. رفته رفته محله به مفهوم قدیم، از یادها رفته است. 

نشریه محلی که داریم؟ می‌خواهم از آن بعد نگاه کنید. 

داریم. اما شما می‌توانید بگویید افراد و ساکنان منطقه 5، چند سال است که در همان منطقه ساکنند. شاید در جنوب شهر بتوانید کسانی را پیدا کنید که 40 یا 50 سال در آن محله مانده‌اند و با هم ارتباط دارند. جابه‌جایی در تهران زیاد است و هویت محله‌ای به مفهوم قدیم، آسیب دیده. تلاش‌هایی شده که نهادهایی مثل شورایاری وارد گود شود و به محله هویت دهد. اما نوسانات اقتصادی در تهران، جابه‌جایی‌ها را در پی دارد و این پدیده هویت را از محله‌ها گرفته است. 

نشریه محلی در کشورهای توسعه‌یافته چگونه است؟ 

در متروپل‌ها و شهرهای بزرگ اوضاع فرق می‌کند. در نیویورک 10 نشریه دارند که مربوط به محله‌های آن است، اما حرف اول را نشریات دیگر می‌زنند. در شهرهای کوچک، هر محله هویت دارد و نشریه مربوط به خود را چاپ و خبرنگار در آن حوزه فعالیت می‌کند. حتی در روستاها حلقه مطبوعاتی دارند. هر شهر کوچک و روستا خبرنگار و رادیو و نشریه محلی خود را دارد. ما در شهرستان‌ها و محله‌هایمان این کارکرد را ندیده‌ایم و نداریم. اما از سوی دیگر، در شهر بزرگی که متروپل باشد، اینکه هر محله‌ای برای خود نشریه‌ای داشته باشد، کمتر است. چند محله در نیویورک را می‌توان نام برد که نشریاتی در آن منتشر می‌شود، اما آنجا «نیویورک تایمز» است که حرف اول را می‌زند و در شیکاگو «شیکاگو‌تریبون». نشریه محلی هم مانند «بروکینز» یا «برانس» منتشر می‌شود.

دعوای سیاهپوستان در آمریکا هنوز در نشریه‌های محلی منتشر می‌شود. اما در نیویورک نشریه‌های محلی جایگاهی را ندارند که کل شهر را تحت‌الشعاع قرار دهند. در روزنامه همشهری، همشهری محله داریم اما باز هم همشهری است که حرف اول را می‌زند و همشهری محله زیر چتر آن تعریف می‌شود. 

آیا برای ارتقای فرهنگ، می‌توان از نشریه‌های محلی استفاده کرد حالا با هر برندی که باشد؟ 

اگر مردم حرف‌ها و مشکلات و دردها و دغددغه‌های خودشان را در نشریه ببینند و آن نشریه بتواند به آنها وحدت دهد و در میانشان منافع مشترک ایجاد کند، می‌توان فرهنگ را ارتقا دارد. اینکه حرف اهالی محل را در آن نشریه چاپ کنیم، مهم است. در گذشته در یک محله، معتمد و ریش‌سفید آن محله را می‌یافتیم و امکان نفوذ و انجام هر اقدامی وجود داشت. الان محله‌ها این معتمدان را از دست داده‌اند که چندان خوشایند نیست، اما می‌توان این سرمایه ها را بازیابی کرد. پیش از هر چیز باید ‌کاری کرد که این همه جابه‌جایی فرهنگی در شهر اتفاق نیفتد. یعنی وقتی در شهر، هر روز یکی خانه‌اش را می‌فروشد و به جای دیگر می‌رود، امکان دارد مستأجر جدید مشکل یا نقطه کور دیگری برای آن محله ایجاد کند؛ طبیعتاً با این اوضاع، فرهنگ‌سازی و ارتقای فرهنگ دشوار می‌شود. در گذشته این همه مهاجرت شهری و جابجایی وجود نداشت. 

از نظر شما خبرنگاری دیروز با امروز چه تفاوت‌هایی دارد؟ 

خبرنگاری در ایران چند دوره را پشت سر گذاشته است. زمانی که این همه وسایل ارتباط‌جمعی نبود، خبرنگاری خیلی فعال‌تر به نظر می‌رسید و کار خبرنگار بیشتر برجسته می‌شد، چراکه حضور فردی اهمیت داشت.

خبرگزاری به این شکل وجود نداشت و تولید خبر، فاعلش یک خبرنگار بود و به یک خبرنگار متکی بود. بعد از آن رسانه‌ها آمدند. در دهه 40، 50 و 60 نیز خبرنگاری این‌قدر گسترده نبود که نقش یک خبرنگار خیلی کمرنگ شود. 

در دهه 80 و 90 دیگر تولید خبر متکی بر یک نفر نیست و به رسانه‌ها متکی شده و در سطح گسترده‌تر، اطلاعات گسترده می‌شود. خبرنگار به طور رسمی، جایگاه خود را از دست داده است. 

پس چند دوره داشتیم. دوره‌هایی که خبرنگار فعال مایشاء بود و خودش یک برند به شمار می‌رفت. خبرنگار در دوره‌های دیگر نقشش تبعی بود. رسانه‌ها وجود داشتند اما این‌قدر گسترده نبودند و در دوره‌های دیگر اهمیت کار خبرنگار کم شد و خبرگزاری‌ها جایگزین شدند. در حال حاضر هم وارد عصری شده‌ایم که هر فرد با وسایل ارتباط‌جمعی می‌تواند خبرنگار باشد و سرعت انتشار خبر و همین‌طور دسترسی آزاد به اطلاعات و خبر از انحصار خبرنگار درآمده است. همه آدم‌ها می‌توانند برای یک شبکه خبری فیلم و عکس بفرستند. به گمانم نقش این وسایل پررنگ‌تر شده و مفهوم خبرنگاری در عصر حاضر تغییر کرده است.



روایت آقای سردبیر از سکونت در نازی‌آباد

از سال 56 با قبولی در دانشگاه، ساکن تهران شدم. در حوادث و جریان‌های انقلاب فعال بودم و مثل همه در تظاهرات هم شرکت می‌کردم. حتی ساواک سراغم آمد، اما در رفتم و نگذاشتم بلایی سرم بیاورند. اعلامیه توزیع می‌کردیم. دو، سه بار هم در تظاهرات گلوله به دوستانمان خورد. شهدای دوره انقلاب و جنگ که دوستانم باشند، کم نیستند. در دانشگاه هم سر پرشوری داشتم. سال 58 به اردوی دانشجویی رفتم و پس از آن وارد صدا و سیما شدم. تا سال 62 در دانشگاه فعالیت سیاسی هم داشتم و در رادیو هم فعالیت می‌کردم. سال 59 روزنامه «صبح آزادگان» را راه‌اندازی کردیم که در آنجا ستون «نازک بین» را راه انداختم. طنز و سرمقاله هم می‌نوشتم. همزمان در حزب جمهوری اسلامی هم فعالیت می‌کردم. از فروردین سال 61 وارد مؤسسه اطلاعات شدم.

دهه 60 در محله نازی‌آباد سکونت داشتم. ارتباطم با بچه‌ها خوب بود. در چهارصددستگاه می‌نشستیم و درباره مسائل مختلف با یکدیگر صحبت می‌کردیم. خبر پایان جنگ را زودتر از دیگران همانجا شنیدم. وقتی عملیات می‌شد از همان محله اعزام می‌شدیم. پیوند بچه‌های محل با یکدیگر ستودنی بود. این نوع ارتباط در سایر محله‌ها به‌ویژه مناطق شمالی شهر وجود نداشت. ارتباط فرهنگی در نازی‌آباد به دلیل نوع خرده‌فرهنگی که در آنجا وجود داشت، مثال‌زدنی است.

شب‌ها یک ساعت دور هم جمع می‌شدیم. در دهه 60 اتفاقات زیادی افتاد. به‌طور مرتب خبر شهادت بچه‌ها در جبهه‌ها می‌رسید. برنامه‌ها در هر مناسبتی و حادثه‌ای منسجم و متکی به بچه‌های محله بود. خاطرات خوبی از آن دوران دارم. خاطرات تلخ هم از آن دوران هست. در همان نازی‌آباد بود که شب یکی از دوستان زنگ زد و گفت حال امام(ره) بد است. صبح کنار درختان در نازی‌آباد نشسته بودم و یکی از دوستانم گفت چرا این‌قدر ناراحتی؟ در پاسخش گفتم که امام(ره) درگذشته‌اند و به من خبرداده‌اند که باید به رادیو بروم. هنوز هم به نیکی از خاطرات آن دوران و نازی‌آباد یاد می‌کنم. 

این خبر را به اشتراک بگذارید