نیچه، روزنامهنگاری و دیگر هیچ
فرزام شیرزادی/ نویسنده و روزنامهنگار
نمیخواهم از روزنامهنگاری 60سال پیش بنویسم یا دورهای که سیدضیاءالدین طباطبایی بهواسطه روزنامه داشتن و نوشتن، مسیر رسیدن به قدرت را دو پله یکی کرد و بعدش هم ماستخور روزنامهنگارهای همدورهاش را چسبید و... و سالها بعد از واژگونی، دوباره برای بازگشتن به قدرت، روزنامه راهانداخت.
بنا ندارم نصیحت کنم و حرفهایی را از صندوقچههای چوبی که بوی نا میدهد، درآورم و بیاورمش اینجا در این یادداشت که بهانهای است برای روز خبرنگار.
شنیدهام و شنیدهاید که روزگاری خبرنگاری و روزنامه و مجله ارج و قربی داشت و کار کردن در آن هیبت و هیمنهای. از 60 سال پیش نمیگویم؛ تا همین 20سال قبل هم کسی نمیتوانست سهل و بیدردسر و با سفارش، خودش را بچپاند تو تحریریهای و درنهایت بیاستعدادی، کنگر بخورد و لنگر بیندازد. آنوقتها کپی و مطلب بلند کردن و کِش رفتن گزارش و خبر از این سایت و آن خبرگزاری هنوز روال نشده بود و آنانی فرصت و جسارت کار در مطبوعات را داشتند که سوادکی بههم زده بودند و برای لنگر انداختن در این حرفه کتاب میخواندند و دانشافزایی میکردند.
آنوقتها اگر دبیر یا سردبیر غلطی املایی در نوشته روزنامهنگاری پیدا میکرد (قبل از چاپ) واویلا بود و راستیراستی آبروبَر. خیلی از تازهشروعکردههای آن دوره، واژهنامه عمید یا فرهنگ فارسیای داشتند که در کیف جا شود و اگر یکوقت برای نوشتن صحیح کلمهای دوبهشک شدند، به آن مراجعه کنند و آبرویشان نرود.
سالها از پی هم آمدند و رفتند و بسیاری با لنگر به تحریریه روزنامهها، سایتها و مجلهها آمدند. چند سال قبل دست روزگار یکی از همین شازدههای سفارششده را کنارم نشاند. ککش هم نمیگزید از غلط نوشتن. اینکه «غالب افراد» را بنویسد «قالب افراد» یا جای «مهیا» بنویسد «محیا».
و القصه اینکه میگفت دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه است و شیفته «نیچه». پس از چند هفته با لطایفالحیلی به او گفتم که امروز در نوشتهاش 11 غلط املایی داشته. جوابم را انگار در ذهن آماده داشت. گفت: من تولید فکر میکنم. وظیفهام ویرایش مطلب نیست. مگر نیچه خودش نوشتههایش را ادیت میکرد؟! این است حکایت این روزهای عدهای بهزور چپانده شده در تحریریهها.