• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
چهار شنبه 17 مرداد 1397
کد مطلب : 26184
+
-

دستگیری قاتل افغان در عمق 20متری زمین

دادسرا
دستگیری قاتل افغان در عمق 20متری زمین


اختلاف مالی 100 میلیونی 2 برادر افغان به جنایت ختم شد و قاتل پس از 2ماه فرار در عمق 20متری زمین و هنگام گودبرداری به دام پلیس افتاد.

به گزارش همشهری، صبح 22خرداد‌ماه امسال گزارش یک درگیری در پارک پامچال به مأموران کلانتری 169مشیریه اعلام شد. مأموران پس از حضور در محل پی بردند که جوانی 25ساله با ضربه چاقو به قتل رسیده است. قربانی اهل افغانستان بود که جسد او با دستور قاضی سیدسجاد منافی آذر به پزشکی قانونی منتقل شد. از سوی دیگر با انجام تحقیقات مشخص شد برادر 22ساله وی عامل جنایت بوده که پس از قتل فراری شده است.

جست‌و‌جو برای یافتن متهم فراری ادامه داشت تا اینکه پس از گذشت 2‌ماه از ماجرا یکی از دوستان متهم تحت تعقیب مخفیگاه وی را به پلیس لو داد. همین کافی بود تا مأموران روز دوشنبه راهی محل کار متهم که یک پروژه ساختمانی در منطقه سعادت بود شوند و او را در عمق 20متری زمین هنگام اجرای عملیات گودبرداری دستگیر کنند.  وی صبح دیروز برای انجام تحقیقات به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و در بازجویی‌ها انگیزه خود را از قتل برادر بزرگ‌ترش اختلاف مالی 100میلیون تومانی عنوان کرد.


سرنوشت عجیب
متهم به قتل خدایار نام دارد. می‌گوید که پس از قتل چندین بار خواب برادرش را دیده و می‌خواسته خودش را معرفی کند، ولی از زندانی شدن می‌ترسیده است. او اما سرنوشت عجیبی دارد؛ از 4سال پیش چندین بار غیرقانونی برای کار به ایران آمده و 2بار تا پرتگاه مرگ پیش رفته است. گفت‌وگو با او را در ادامه می‌خوانید.


از چه زمانی به ایران آمدی؟

من زندگی عجیبی داشتم  و راه پرپیچ و خمی طی کردم، اما خواست خدا بود که زنده بمانم. از سال 93تصمیم گرفتم برای کار به ایران بیایم؛ درست زمانی که 18سالم شد. نخستین‌بار به قاچاقچیان انسان پول پرداخت کردم و وقتی به سختی پا در خاک ایران گذاشتم مرا سوار یک خودروی پژو کردند. تقریبا بیش از 20نفر داخل ماشین بودیم. مرا داخل صندوق عقب گذاشتند که نمی‌دانم دقیقا چند ساعت داخل صندوق عقب بودم، اما چیزی نمانده بود خفه شوم. تقریبا بیهوش شدم و گفتم دیگر زنده نمی‌مانم.


بعد چه شد؟

خوشبختانه راننده به دادم رسید و زنده ماندم. البته به جز این، ‌حادثه دیگری هم برایم رخ داد؛ زمانی که سوار یک خودروی پژو بودم، ماشین تصادف کرد و من تا یک‌قدمی مرگ رفتم. کاش می‌مردم، ولی زنده ماندم و جان برادرم را گرفتم.


اختلافت با برادرت بر سر چه بود؟

با اینکه از برادرم کوچک‌تر بودم اما چون ازدواج کرده بود و فرزند داشت من هرچه کار می‌کردم پولش را برای او می‌فرستادم؛ البته به‌عنوان قرض. برادرم قول داده بود بدهی‌اش را برگرداند. تا اینکه چند‌ماه پیش یکی از دوستانم قصد رفتن به افغانستان را داشت و به همین علت مبلغی را به امانت نزد من گذاشت. از سوی دیگر برادرم به تازگی به ایران آمده و در ساختمانی دیگر کار می‌کرد. من هم از ترس سرقت پول، تصمیم گرفتم آن را پیش برادرم به‌صورت امانت بسپارم. مدتی گذشت تا اینکه صاحب پول پیش من آمد و پولش را خواست اما برادرم گفت این پول را بابت پولی که از من طلب داشته برداشته است. حقیقت اما اینطور نبود؛ او به من بدهکار بود نه من به او.


بر سر این مسئله جانش را گرفتی؟

چند بار برای گرفتن پول به خانه برادرم رفتم اما او طفره می‌رفت. روز حادثه برای اینکه صحبت کنیم در پارک قرار گذاشتیم. آنجا با هم درگیر شدیم. چاقو برای برادرم بود اما نمی‌دانم چه شد آن را برداشتم و ضربه‌ای به او زدم.


بعد چه کردی؟

فرار کردم.  فردای آن روز در تلگرام خبر قتل برادرم را خواندم. در این مدت مدام خواب برادرم را می‌دیدم که می‌خواست خودم را معرفی کنم اما از زندانی شدن می‌ترسیدم. حالا هم به‌شدت پشیمانم.


چقدر پول طلب داشتی از برادرت؟

بالای 100میلیون تومان.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید