• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
یکشنبه 14 مرداد 1397
کد مطلب : 25691
+
-

خشم اتومبیل‌ها

چرا مهربان‌ترین مردم جهان پشت فرمان تبدیل به هیولا می‌شوند؟/ گفت‌وگو با سعیده آذرپیوند ؛روانکاو

درنگ
خشم اتومبیل‌ها

آوین آزادی

دستمان روی بوق و پایمان روی گاز است. پشت‌فرمان انگار همه با هم بی‌رحم، زورگو و فحاش می‌شویم و به هیچ‌چیز دیگر در آن لحظه فکر نمی‌کنیم؛ راه برای من و فقط برای من است. اگر چهارراهی دوربین نداشته باشد، دلیلی برای پشت چراغ قرمز ایستادن نمی‌بینیم و اگر پلیسی سر معابر نایستاده باشد تابلوهای ورود ممنوع‌ برایمان محلی از اعراب ندارند. سبقت از راست، بوق‌های ممتد قبل از سبز شدن چراغ، پایین‌کشیدن شیشه در کسری از ثانیه برای فحاشی به ماشین کناری و روبه‌رویی و هزار و یک رفتار عجیب و ناملایمی که می‌تواند باعث ترس، ‌انحراف یا مرگ راننده‌های اطراف ما شود. مگر ما همان مردم مهمان‌نواز خیر نیستیم؟ پس چه‌کسی پشت فرمان اتومبیل‌های شهر می‌نشیند؟ سعیده آذر پیوند- روانکاو و روان‌درمانگر- معتقد است داستان، داستان قدرت است.


چرا اخلاق رانندگی نداریم؟

«داستان فحاشی‌ها و لجبازی‌ها و بدرفتاری‌ها و زورگویی‌های مردم هنگام رانندگی، داستان قدرت است.» سعیده آذرپیوند به همشهری می‌گوید:« فارغ از اینکه اتومبیل‌های شخصی‌مان را هم مانند خانه‌هایمان یک چاردیواری اختیاری می‌دانیم و هر رفتاری را در آن مجاز، من فکر می‌کنم هنگامی که فرمان یک ماشین دستمان است احساس قدرت بیشتری می‌کنیم. اتومبیل، یک وسیله بزرگ، با درهای بسته و فضای ایمن، وزن زیاد و ‌سرعت قابل کنترل است و این خود به نوعی به آدم‌ها قدرت‌ می‌بخشد».

خودرو یک محدوده شخصی را برای راننده ایجاد می‌کند که او در این چارچوب، احساس امنیت و آزادی می‌کند و در نتیجه فردی که داخل خودرو است، در این فضای امن و شخصی است که می‌تواند به سادگی خشونت‌طلبی‌های خود را به نمایش بگذارد.

چرا قدرت، آدم‌ها را عوض می‌کند؟ 

همه آدم‌‌ها را قدرت عوض می‌کند. آذرپیوند می‌گوید: «حتی کسانی که به لحاظ روانی هیچ انحراف و اختلالی ندارند، با قدرت گرفتن وضعیت تازه‌ای پیدا می‌کنند و درواقع در بازه‌های زمانی مختلف به مراحل قبلی رشد خود برمی‌گردند و هرکس به نوعی این حالت را تجربه می‌کند. در اصطلاح روانشناسی، افراد با قدرت گرفتن دچار «رگرس» می‌شوند».

منظور از بازگشت به مراحل قبلی رشد چیست؟

منظور از بازگشت به مراحل قبلی رشد، بازگشت به دوره‌های کودکی و نوجوانی است. افراد پس از مدتی با قدرتی که پیدا می‌کنند، خودبین و زورگو می‌شوند و مانند یک کودک نابالغ به وقایع مختلف واکنش نشان می‌دهند. در دنیای مجازی هم ماجرا از همین قرار است. افراد با پشت اینستاگرام، توییتر و... نشستن به‌نوعی دارای قدرت شده و رگرس می‌کنند.

مشکل فقط قدرت خارج از ظرفیت است؟ 

مشکل بعدی عدم‌درک افراد از چرایی وجود قوانین راهنمایی و رانندگی است. در جهان سوم افراد هنوز به این درک نرسیده‌اند که وجود خط عابر پیاده، ‌چراغ راهنمایی رانندگی و... برای امنیت و آرامش ماست؛ نه ما را محدود می‌کند و نه ضرری به ما می‌رساند.

آذرپیوند می‌گوید:« واقعیت رانندگی در خیابان‌های شهرهای ایران آن‌قدر با قوانین مربوط به آن متناقض است که خود من به‌عنوان یک روانکاو ترجیح می‌دهم بدون ماشین شخصی در سطح شهر رفت‌وآمد کنم».
 

این خبر را به اشتراک بگذارید