112 سال پیش در چنین روزی فرمان مشروطیت صادر شد
در جستوجوی آزادی و عدالت
مرضیه موسوی| خبرنگار:
«احمدخان علاءالدوله» حاکم تهران اگر میدانست در پس فلک کردن چند تاجر در بازار تهران به دلیل افزایش قیمت قند چه بلوایی به پا میشود، حتماً بیخیال این ماجرا میشد. عینالدوله، صدراعظم مظفرالدین شاه هم اگر قدرت پیشبینی این ماجرا را داشت قبل از اینکه از مقام خود خلع شود حتماً برای آرام کردن اعتراضهای مردم در کوچه و بازارکاری میکرد. اما هیچکس از روشن شدن شعلههای ماجرایی به نام انقلاب مشروطه باخبر نبود و بهانهها برای شعلهور شدن آتش این انقلاب بسیار بود. تا جایی که مظفرالدین شاه مجبور شد در سال آخر عمر خود فرمان مشروطه را صادر کند و با دست خود از قدرت مطلق شاه کم کرده و پای قانون و نمایندههای مردم را به قدرت باز کند. امروز 14 مرداد، 112 سال از امضای فرمان مشروطه میگذرد؛ هدفی که مردم آن را لازمه تحقق رؤیای عدالتخانه میدانستند.
خبر فلک کردن چند نفری از بازرگانان تهران خیلی زود در شهر پیچید. قیمت قند به دلیل افزایش هزینه گمرک بالا رفته بود اما علاءالدوله دستور داده بود تا تاجران قیمت قند را در بازار بالا نبرند. اعتراضها بیفایده بود و حتی گله کردن نزد عینالدوله، صدراعظم هم نتیجهای نداشت. پیش از آن هم وقتی دیگر تاجران برای اعتراض به افزایش حقوق گمرکی پیش صدراعظم رفته بودند این جمله را از او شنیدند: «این لات بازیها دیگر چیست؟ همه شما را میگذارم دم دهانه توپ. بروید دنبال کارتان!» بعد از این اعتراضها بود که رئیس گمرک ممالک محروسه (اصطلاحی سیاسی و اداری که در عهد صفویه و قاجاریه تا اواخر دوران قاجار در مکاتبات اداری ایران رایج بود) بازرگانان تهران را با لفظ «پدر سوختهها» خطاب میکرد.
بهانهها برای اعتراض مردم و تاجران بازار کافی بود تا دست به اعتراض و اعتصاب بزنند. اما با رخ دادن ماجرایی دیگر پای روحانیون هم به ماجرای اعتراضها و اعتصابها علیه صدراعظم و وضع موجود در کشور باز شد. ماجرا از این قرار بود که موسیو نوز بلژیکی که آن زمان رئیس گمرک ممالک محروسه بود وقتی حمایت صدراعظم از خودش و گوشمالی دادن معترضان را دید دست به حرکتی دیگر زد تا ایرانیان را بیشتر تحقیر کند. عکسی از موسیو نوز منتشر شد که لباس و عمامه روحانیون را بر تن داشت و در حال کشیدن قلیان بود. اعتراضها اوج گرفت و مردم در مسجدجامع بازار، مسجد شاه و حرم حضرت عبدالعظیم(ع) تحصن کردند.
خیالات خام داماد شاه
کار به جاهای باریک کشیده بود. دیگر تنها قضیه کاهش حقوق گمرکی و برکنار کردن موسیو نوز مطرح نبود؛ معترضان دنبال عدالتخانهای بودند که از این پس بتوانند با مراجعه به آن از حقوق خود طبق قانون دفاع کنند. منحصر شدن قدرت و ثروت برای شاه و دربار و محاکمههای بیمنطق، مردم کوچه و بازار، روشنفکران و مذهبیون را جان به لب کرده بود و همه آنها را در یک جبهه، مقابل قدرت بلامانع مظفرالدین شاه قرار داده بود. ایده عینالدوله برای شکستن این تحصن این بود؛ عدهای از اوباش را اجیر کرد تا تحصنکنندهها را با چوب و چماق مورد حمله قرار دهند. در این درگیری تعدادی از تحصنکنندگان بازداشت شدند و یکی از آنها که طلبه هم بود کشته شد. کشته شدن این طلبه بهانه دیگری بود برای حضور پررنگتر روحانیون در اعتراضها و گسترش آن. عینالدوله که به تازگی داماد مظفرالدین شاه شده بود تصور میکرد شکایت مردم از او نزد شاه راه به جایی نخواهد برد و شاه در مقابل مردم و در کنار او خواهد ایستاد. هنگام تشییع پیکر طلبه کشته شده در این ماجرا، درگیری تازهای رخ میدهد و عده دیگری کشته میشوند. حالا دیگر مردم همه جا صحبت از عدالتخانه میکنند و تحصن علما در قم ادامه این ماجرا را رقم میزند. شاه بیمار مجبور به قبول خواست مردم میشود؛ عینالدوله از صدراعظمی برکنار میشود و شاه با صدور فرمان مشروطه موافقت میکند.
زیر درخت چنار
فرمان مشروطه 14 مرداد سال 1285 توسط شاه صادر شد؛ در حالی که در کاخ صاحبقرانیه زیر درخت تنومند کاخ نشسته بود. جنبش مشروطه چند سال قبل از وقوع این اتفاقها در میان توده روشنفکران شکل گرفته بود و در سال 1285 وقوع ماجرای گرانی قند و فلک کردن تاجران در بازار تهران، جرقههایی برای شیوع این جنبش بین قشرهای مختلف مردم بود. مردم کمکم با اندیشهها و خواستههای جنبش مشروطه آشنا شده بودند و میدیدند که اگر عدالتخانهای دایر بود، نه صدراعظم و نه شخص شاه به آسانی نمیتوانست حقوق آنها را نادیده بگیرد. سالها بود که ناصرالدین شاه و بعد از آن، مظفرالدین شاه برای تأمین هزینههای سفر اروپای خود دست به تنظیم قراردادهای پرهزینه و پرضرر با دولتهای اروپایی میزدند. افزایش حقوق گمرکی هم یکی دیگر از راههایی بود که مظفرالدین شاه برای تأمین هزینههای سفر اروپای خود انتخاب کرده بود و بار آن روی دوش تاجران داخلی و مردم قرار گرفته بود. در عوض اگر اثری از مدرنیته به مرزهای کشور وارد میشد در اختیار و انحصار شاه و دربار قرار داشت و مردم فقط قصههای این اشیای جادویی مثل سینماتوگراف و رادیو و چیزهای دیگر را میشنیدند.
برای نخستین بار در ایران
فرمان مشروطه یا همان فرمان تأسیس مجلس شورای ملی، نخستین بار پای مشارکت مردم را در تصمیمگیریهای کشور به میان کشید. مجلس شورای ملی همان عدالتخانه رؤیایی مردم بود. قانون اساسی مشروطیت دی ماه همان سال به دست مظفرالدین شاه، امضا و تأیید شد و تا سال 1357 این قانون که 51 ماده داشت قانون رسمی کشور به حساب میآمد. قانون اساسی مشروطیت برگرفته از قوانین کشورهای فرانسه، بلژیک و بلغارستان بود. با تأسیس مجلس، مظفرالدین شاه دستور داد تا لوح «عدل مظفر» را بسازند و آن را سردر مجلس نصب کنند. حروف ابجد «عدل مظفر» برابر است با عدد 1324 که سال قمری تأسیس مجلس شورای ملی را یادآوری میکند.
این تابلو سردر ساختمان مجلس شورای ملی نصب شد. 2مجسمه شیرِ خورشید نشان و شمشیر به دست 2سوی لوح عدل مظفر نصب شده بود. این لوح در ماجرای به توپ بستن مجلس آسیبی ندید و کمکم بهعنوان نمادی برای مجلس شورای ملی شناخته شد. بعد از به قدرت رسیدن پهلوی اول، رضا شاه که دل خوشی از قاجار نداشت لوح مظفر را از سردر مجلس شورای ملی پایین آورد اما دوباره این لوح سال 1320 سردر مجلس شورای ملی در میدان بهارستان نصب شد. لوح مظفر قدیمیترین اثر به جا مانده از انقلاب مشروطه در مجلس است. یادگاریهایی از جنبش مشروطیت و تشکیل نخستین دوره مجلس شورای ملی از جمله لوح عدل مظفر و مجسمه دو شیر که سردر عمارت بهارستان نصب شده بود این روزها در میدان بهارستان و موزه مجلس نگهداری میشود.