• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
پنج شنبه 4 مرداد 1397
کد مطلب : 24479
+
-

تا به حال از مسجد بی بی هیبت در شهر باکو چیزی شنیده‌اید؟

در آغوش کوه و ساحل

در آغوش کوه و ساحل

   احسان رحیم‌زاده

مسجد بی‌بی‌هیبت باکو سالانه میزبان هزاران نفر گردشگری است که این نقطه را برای زیارت و بازدید انتخاب می‌کنند. بی‌بی‌هیبت نام مستعاری است که مردم باکو قرن‌ها پیش برای فاطمه صغری(س)، خواهر حضرت امام رضا(ع) برگزیده‌اند. مقبره این بانوی بزرگوار در اطراف شهر باکو، بدل به مسجدی باشکوه و مکانی توریستی شده است. موقعیت ساحلی مسجد، معماری چشم‌نواز آن و سرگذشت تاریخی‌ای که در طول چندصد سال گذشته داشته ازجمله مولفه‌های جذابیت این امامزاده محسوب می‌شود. پس از شهادت امام رضا(ع) مهاجرت خواهر ایشان به باکو، مأموران حکومت عباسی را غافلگیر کرد. آنها تصور می‌کردند که ایشان به جنوب ایران سفر می‌کنند و اصلا پیش‌بینی سفر به شمال و گذر از آب‌های دریای خزر را نداشتند؛ بنابراین نقشه مأموران حکومتی برای دستگیری این بانوی بزرگوار ناکام ماند. دست تقدیر بی‌بی‌هیبت را به نقطه‌ای دورتر کشاند. او همچون برادر بزرگوارش در غربت زندگی کرد و در غربت جان سپرد؛همچون حضرت معصومه(س) که سرنوشتی مشابه پیدا کرد. انگار تار و پود زندگی این خانواده را با غربت تنیده‌اند.

  غربتی در امتداد مشهد تا باکو

از پلکان هواپیما که پایین می‌آیم، یک‌بار دیگر فهرست اماکن دیدنی باکو را در ذهنم مرور می‌کنم. ایچری شهر، قلعه دختر، موزه فرش، برج‌های شعله و مرکز حیدرعلی‌اف جاهایی هستند که تعریف‌شان را زیاد شنیده‌ام. در میان همه این ‌نام‌ها، بازدید از یک مکان برایم جذابیت و اهمیت بالایی دارد. درباره مسجد ‌بی‌بی‌هیبت چیزهایی خوانده‌ و شنیده ‌‌بودم؛ مسجدی که اصالت و تازگی را توأمان دارد.

قدمت مسجد به آن اصالت بخشیده و بازسازی‌‌اش در 10سال پیش باعث به طراوت و تازگی آن شده است. به این نکته فکر می‌کنم که فرزندان امام هفتم شیعیان چه سرگذشت عجیبی داشته‌اند. یک فرزند ایشان در مشهد آرمیده، دیگری در قم به خاک سپرده شده  فرزند دیگری در شیراز و این یکی در باکو؛مکان‌هایی که هر کدام بیش از هزارکیلومتر با یکدیگر فاصله دارند. از گردشگران مجرب شنیده‌ام که زیارت بی‌بی‌هیبت نصف روز زمان می‌‌برد. در برنامه‌ریزی‌ام بازدید از این مسجد را می‌گنجانم.

مسجدی با 3گنبد

مسجد بی‌بی‌هیبت در 5کیلومتری جاده باکو به آستارا واقع شده است. برای گرفتن تاکسی چنددقیقه‌ای معطل می‌شوم. رانندگان عاشق مسیرهای سرراست و مستقیم هستند و خیلی تمایل ندارند که راه خارج شهر را در پیش بگیرند. چندتایی هم که قبول می‌کنند کرایه‌های نجومی پیشنهاد می‌دهند. در نهایت یک راننده می‌پذیرد که با گرفتن 10 منات ما را به زیارت ببرد؛کرایه‌ای که با پول ما در حدود 25هزار تومان می‌شود. هرچه از مرکز شهر فاصله می‌گیریم، چهره خانه‌ها و خیابان‌ها فرسوده‌تر می‌شود و زرق و برق بالای شهر جایش را به سادگی ناشی از فقر می‌دهد. تاکسی قرمز‌رنگ ما نفس‌نفس‌زنان جاده سربالایی را طی می‌کند و به دامنه کوهی می‌سد که روی آن قبرستان و خانه‌های روستایی قرار گرفته. مسجد بی‌بی‌هیبت با 3گنبد و 2 مناره بلندش از کنار جاده خودنمایی می‌کند. مسجد، موقعیتی منحصر به‌فرد دارد. کوه و ساحل از دو‌طرف، مسجد را در آغوش گرفته‌اند. از تاکسی که پیاده می‌شوم صدای وزش باد را می‌شنوم و یاد فلسفه نامگذاری شهر باکو می‌افتم. در لغتنامه دهخدا آمده که نام اصلی این شهر بادکوبه بوده و به‌خاطر شدت بادی که قدرت کوبندگی داشته این نام را برای آن انتخاب کرده‌اند. این باد کوبنده، بوی رطوبت دریای خزر را در فضا می‌پراکند و موقعیتی رویایی را در کنار مسجد بی‌بی‌هیبت برایمان رقم می‌ زند.

ساختمان سفیدرنگ مسجد 3گنبد و 2مناره مرتفع دارد. همه عناصر مسجد یکدست سفید هستند. زیر گنبد وسطی، ضریح قرار گرفته و فضای پایین گنبدهای شمالی و جنوبی، هر کدام محل نماز خواندن بانوان و آقایان هستند. پنجره‌ها حالت آینه‌ای دارند و انعکاس آبی دریا و آسمان را می‌شود در آنها دید. مسجد بر بلندترین نقطه شهر ایستاده و این ارتفاع، نشانه احترام و قداستی است که مردم باکو برای آن قائل هستند. ساختمان این بنا روی زمین مسطحی واقع شده که کف آن را سنگفرش کرده‌اند. زائران پس از بیرون آمدن از مسجد چندقدمی راه می‌روند، عکس یادگاری می‌گیرند و به امواج دریا که در پایین مسجد تلاطم دارد خیره می‌شوند. جرثقیل‌های اسکله‌ای در چندقدمی مسجد آماده بارگیری هستند؛ماشین‌آلاتی که با فضای روستایی این منطقه همخوانی ندارند. با خودم فکر می‌کنم این دستگاه‌ها هر چه باشند بهتر از ساختمان‌های مرتفع و بعضا بدشکلی هستند که در اطراف حرم امام هشتم(ع) در شهر مشهد سر به فلک کشیده‌اند.

 روایت الکساندر دوما

روی در ورودی، تعدادی از صفات پروردگار نقش بسته است. جملات را یک به یک زیر لب زمزمه می‌کنم و داخل می‌شوم: یا مجیب الدعوات، یا رافع الدرجات، یا قاضی‌الحاجات، یا خالق‌النور و... . زیارتنامه حضرت حکیمه (فاطمه صغری) را بر تابلویی طلایی رنگ حک و بر دیوار نصب کرده‌اند. 

در چهار طرف تابلو سوره‌های چهار قل قرآن کریم به‌صورت افقی و عمودی درج شده است. متن زیارتنامه با سلام به پیامبران الهی و ائمه اطهار آغاز شده و در پایان حضرت حکیمه را معرفی کرده است.
برای داخل مسجد محوطه‌های مختلفی درنظر گرفته‌اند. در محوطه اصلی ضریح طلایی رنگ بی‌بی حکیمه را می‌بینم و مردمانی که دست‌هایشان در پنجره ضریح گره خورده. هر‌یک از زائران به شیوه خاص خود دست به دعا برمی‌دارند.
 زنی سالخورده دور ضریح می‌چرخد و زیر لب کلماتی را زمزمه می‌کند. دیگری قرآن در دست گرفته و رو به ضریح می‌خواند.

 مردی که لباس محلی بر تن دارد در گوشه محوطه  نماز می‌خواند. مردم منطقه عمیقا اعتقاد دارند هر کسی به زیارت این بانو آمده دست پر برگشته و گرهی از مشکلات زندگی‌اش باز شده.
 شهرت حکیمه خانم در استجابت دعا به گوش الکساندر دوما، نویسنده معروف فرانسوی هم رسیده است. او در دهه 1840میلادی شخصا از مسجد بازدید و قصه‌های این مکان را در یکی از کتاب‌هایش بازگو کرده است. او نام این مکان مقدس را مسجد حضرت فاطمه(س) گذاشته و گفته این مکان بسیار مورد توجه زنان نازا قرار گرفته‌است؛ چرا که این زنان با پای پیاده عازم مسجد حضرت فاطمه(س) می‌شوند و پس از یک سال مشکل ناباروری‌شان حل می‌شود.

 پنجره‌هایی که دریا را قاب می‌گیرند

چند خادم زن و مرد مشغول نظافت مسجد هستند. خانم‌ها مانتوی آبی رنگ بر تن دارند و خادمان مرد لباس‌های سبزرنگ پوشیده‌اند. همگی جاروهایی بلند دارند و دیوارهای مسجد را گردگیری می‌کنند. مردی دیگر از پله‌های نردبان بالا رفته و مشغول تعویض لامپ‌های لوستر است. کاشی‌های فیروز‌ه‌ای رنگ بر دیوار مسجد تکیه داده و زیبایی این محیط را دوچندان کرده‌اند. در قاب پنجره رنگین‌کمانی از رنگ‌های سرد و گرم قابل مشاهده است. این پنجره‌ها مرا به‌شدت یاد مسجد نصیرالملک شیراز می‌اندازد. سطح پنجره هنگامی که دریا و آسمان را قاب می‌گیرد آن قدر زیبا می‌شود که آدم دلش نمی‌آید از آن چشم بردارد. در قفسه کتابخانه، قرآن کریم بیش از هر کتاب دیگری به چشم می‌خورد. چند ترجمه به زبان‌های مختلف از قرآن موجود است که البته غلبه با زبان آذری است. چند جلد کتاب مفاتیح‌الجنان و صحیفه سجادیه هم برای مطالعه داخل قفسه گذاشته‌اند.

زائران با شنیدن صدای اذان به سمت وضوخانه می‌روند. پشت سر آقای آقایوف- امام جماعت مسجد- می‌ایستند و به او اقتدا می‌کنند. آقایوف پس از پایان نماز جلوی در خروجی می‌ایستد و با تک‌تک نمازگزاران دست می‌دهد و خوش و بش می‌کند. هنگام تماشای خروج نمازگزاران از شنیدن صدای مردی که دارد با زبان فارسی حرف می‌زند ذوق‌زده می‌شوم. حرفه احمد، تجارت است و بین دو کشور ایران و آذربایجان زیاد رفت‌وآمد دارد. او اطلاعات خوبی درباره مردم روستای شیخف دارد. می‌گوید خیلی‌ها اینجا می‌آیند و دعا می‌کنند که خدا زیارت برادر بزرگوار حکیمه خانم، یعنی امام رضا(ع) در مشهد را نصیب‌شان کند. به گفته او مسجد فقط مکانی برای زیارت و عبادت نیست و بسیاری از آیین‌های معنوی در این مکان برگزار می‌شود؛ مثلا عروس و دامادهای آذری تمایل دارند زندگی‌شان را از این مکان مقدس آغاز کنند. در روزهای ولادت و شهادت ائمه و پیامبر اسلام (ص)نیز مسجد محل گردهمایی دوستداران اهل‌بیت می‌شود.

تخریب با دینامیت


تخریب مسجد در دین و آیین ما مسلمانان گناهی نابخشودنی محسوب می‌شود، اما استالین دردوره حکومت کمونیستی این مسجد را خراب کرد. او تصور می‌کرد می‌تواند احساسات مذهبی مردم را سرکوب کند. استالین زمانی که در دهه 1930میلادی در شوروی به قدرت رسید، حمله به اماکن مذهبی را در دستور کارش قرار داد. تاریخ ساخت مسجد اولیه را 1264میلادی ذکر کرده‌اند. با این حساب مسجد مورد نظر در آن زمان حدود 660سال قدمت داشته است.

 علاوه بر مسجد ‌بی‌بی هیبت چندین عبادتگاه دیگر همچون مسجد جمعه، مسجد شیروانشاه، کلیسای ارتدوکس الکساندر نوسکی روسیه و کلیسای کاتولیک روم و کنیسه یهودیان نیز مورد حمله و تخریب قرار گرفتند. همچنین دستور دادند که از راه دور خاک و نخاله ساختمانی بیاورند و بقایای مسجد را زیر خاک پنهان کنند. سپس روی قبرها را آسفالت کردند تا مردم باکو از آنجا گذر کنند. اما مردم به احترام حضرت بی‌بی‌حکیمه مسیر دیگری را برای گذر انتخاب می‌کردند. سربازانی که در عملیات تخریب مسجد مشارکت داشتند هیچ‌کدام عاقبت به‌خیر نشدند. مردم روستای شیخف قصه‌هایی شنیده‌اند مبنی بر اینکه سرنوشت این سربازان تلخ و شوم بوده و همه آنها در حوادث ناگوار جان باخته‌اند؛ یکی در دریا غرق شده، دیگری در پی افتادن تخته‌سنگ روی سرش از دنیا رفته و نفر سوم دچار برق‌گرفتگی شده است. یکی از عوامل اصلی تخریب هم بعدها به 20سال تبعید در سیبری محکوم شد.

به گفته آزاد شریف اف رئیس دانشکده روزنامه‌نگاری آذربایجان دیوارهای ضخیم مسجد در برابر نابودی مقاومت کرده و تسلیم نشده‌اند. به همین‌خاطر کمونیست‌ها مجبور شدند دو بار از دینامیت استفاده کنند و در نهایت طی 2‌مرحله انفجار به هدفشان رسیدند.


  فریادهای زن سفیدپوش ساحل‌نشین


مردم باکو هنوز هم آن شب وحشتناک را فراموش نکرده‌اند؛ شبی که سرنیزه‌های جهالت، به‌جان تن خسته مسجد افتادند و روح و جسمش را زخمی کردند. مردم صحنه تلخ نابودی مقدس‌ترین نقطه کشورشان را از نزدیک دیدند و بی‌صدا گریستند. درباره آن شب تلخ و حاشیه‌هایش قصه‌های زیادی نقل شده‌است؛ روایاتی که مردم آنها را سینه به سینه به نسل بعد منتقل کرده‌اند؛ سرخ‌شدن خورشید، فریاد سنگ‌ها و ظهور بانوی سفیدپوش بر لب ساحل ازجمله این ماجراها هستند.شاید مردم بی‌دفاع باکو به داستان سرایی پناه برده‌اند و همه خشم و انزجار خودشان از کمونیست‌ها را در قالب این داستان‌های احتمالا تخیلی ریخته‌اند. مردم روستای شیخف داستان سربازی را شنیده‌اند که آن شب از شدت وحشت خواب به چشمانش نیامده است؛ سربازی که مجبور بوده تا صبح روی خرابه‌های مسجد نگهبانی بدهد و اعتراضات احتمالی را سرکوب کند. آن سرباز اعتراف کرده که در نیمه‌های شب از صدای سنگ‌هایی که به هم برخورد می‌کرده‌اند کلافه شده. مردم زنی سفیدپوش را دیده‌اند که لابه‌لای امواج دریا ایستاده و به نقطه‌ای نامعلوم خیره شده است. برای یک لحظه پرتو سرخ‌رنگ خورشید، آبی دریا را لمس کرده و زن سفیدپوش را با خود برده. پیرمردی این صحنه را دیده و این جمله را گفته که زن سفیدپوش بالاخره روزی برخواهد گشت. ساکنان روستای شیخف بی‌بی‌هیبت را در آینه زن سفیدپوش دیده‌اند و اینگونه آرزوهایشان را فریاد زده‌اند.


  طوس، انزلی، باکو


آمدن بی‌بی‌هیبت به باکو مسلما پس از شهادت حضرت امام رضا(ع) رخ داده‌است. برخی سفر حضرت معصومه(س) و بی‌بی‌هیبت را همزمان می‌دانند و معتقدند نزدیکان امام هشتم پس از شهادت ایشان متفرق شده‌اند و هر یک به دیاری رفته‌اند. این ادعا به لحاظ تاریخی درست نیست؛ چرا که حضرت معصومه(س) پیش از شهادت امام رضا(ع) از دنیا رفته‌اند. درحالی‌که بی‌بی‌هیبت پس از شهادت ایشان سفرش را آغاز کرده است.

برای آنکه به اطلاعات درست و دقیقی درباره بی‌بی‌هیبت دست یابم به سراغ عبدالصمد آقایف، امام جماعت این مسجد می‌روم و با او در کنار مقبره خواهر امام رضا(ع) گفت‌و‌گو می‌کنم. او، هم پیشنماز است و هم نایب‌رئیس مسجد بی‌بی‌هیبت. به زبان فارسی مسلط نیست و قبل از گفتن هر کلمه چند لحظه مکث می‌کند. از آقایف می‌خواهم که با زبان آذری جواب سؤالاتم را بدهد.

او ابتدا توضیح می‌دهد که خلافت عباسیان پس از شهادت امام رضا(ع) برای خانواده ایشان ایجاد مزاحمت می‌کرد و آنها امنیت جانی نداشتند. به همین دلیل حکیمه خانم تصمیم گرفت از محل سکونتش در طوس خراسان به شهر انزلی بیاید؛«در این سفر برادرزاده‌های حکیمه‌ خانم هم او را همراهی می‌کردند. در بندر انزلی تاجری به نام حاجی شجاع‌الدین زندگی می‌کرد. آنها به خانه حاج شجاع‌الدین در انزلی می‌روند. حاج شجاع‌الدین به‌خاطر ارادتی که به اهل‌بیت داشت به خانواده امام رضا(ع) خیلی محبت کرد. البته به آنها توصیه کرد که در خانه من زیاد نمانید؛ چون خیلی زود عباسیان خواهند فهمید که شما در خانه من هستید و من را حبس می‌کنند.» 

این که خانواده حکیمه خانم چگونه بعد از انزلی از باکو سردرآوردند داستانی شنیدنی دارد؛«حاج شجاع‌الدین دوستی داشت به نام حاجی بدری که اهل باکو بود و بین باکو و انزلی رفت‌وآمد می‌کرد. او از انزلی جنس می‌خرید و برای فروش به باکو می‌برد. شجاع‌الدین به خانواده حکیمه خانم خبر داد که دوست من، حاجی بدری چند روز دیگر به انزلی می‌آید. تو و برادرزاده‌هایت می‌توانید با او به باکو بروید و آنجا زندگی کنید.»

به گفته آقایف، حاجی بدری خانه‌ای متروکه در ایچری شهر باکو داشت و خانواده بی‌بی حکیمه را با خودش به آنجا برد. هیچ‌کس نمی‌دانست آن خانه متعلق به حاجی بدری است. فاطمه صغری و برادرزاده‌هایش که یک پسر و دو دختر بودند در آن خانه متروکه ساکن شدند. حاجی بدری اسم خودش را هیبت می‌گذارد تا مردم محله او را نشناسند. به همه می‌گوید که این خانم تازه‌وارد عمه من است. در زبان آذری بی‌بی به‌معنای عمه است. برای همین اسم حکیمه خانم می‌شود بی‌بی‌هیبت. بی‌بی‌هیبت تا آخر عمر به‌صورت مخفیانه در ایچری شهر زندگی می‌کرد و رفت‌وآمدش مخفی بود.

امام جماعت مسجد بی‌بی‌هیبت درباره زمان زندگی ایشان در باکو به تاریخ مشخصی اشاره نمی‌کند و می‌گوید: «چون زندگی مخفیانه‌ای در اینجا داشته‌اند نمی‌توان زمان دقیقی را ذکر کرد. در تاریخ طبری آمده که فاطمه کبری خواهر دیگری به نام فاطمه صغری داشته که منظورش همین بی‌بی‌هیبت است. در شهر قم نیز روی سنگ قبر حضرت معصومه(س) نوشته شده که خواهر دیگرش در باکو دفن شده.»

زیارت در اطراف سه تکه سنگ ایستاده

از لای پنجره‌های مشبک ضریح به داخل خیره می‌شوم و روایت آقای آقایف را در ذهنم مرور می‌کنم. 5سنگ قبر می‌بینم که یکی متعلق به ‌بی‌بی‌هیبت است و 3تای دیگر متعلق به برادرزاده‌هایش. جالب است که حاجی بدری را هم همین‌جا دفن کرده‌اند؛ مردی که به خانواده امام هشتم(ع) پناه داد و شهرتی تاریخی یافت. روی سنگ‌ها را با پارچه‌ای سبز رنگ پوشانده‌اند؛پارچه‌ای که حاشیه‌اش مزین به اسامی 12امام است.

درباره نامگذاری بی‌بی‌هیبت روایت‌های مختلفی نقل شده است. مثلا گفته شده مردم باکو حکیمه را «اوکاما» صدا می‌زدند. پس از فوتش چون نمی‌توانستند اسم یک زن را روی مسجد بگذارند به سراغ عنوان بی‌بی‌هیبت رفتند. درباره محل دفن بی‌بی‌هیبت نیز داستان‌های مختلفی می‌گویند. اهالی روستا معتقدند که او در بالای کوه دفن شده است. آن بالا نقطه‌ای به چشم می‌خورد که 3تکه‌سنگ بزرگ ایستاده به‌هم چسبیده‌اند. در دوره‌ای که این مسجد توسط کمونیست‌ها منهدم شد، روستاییان به این نقطه برای زیارت مراجعه می‌کردند. 

این باور آن قدر محکم است که همین الان هم برخی برای زیارت ابتدا به بالای کوه می‌روند و سپس راهی مسجد می‌شوند. با آنکه مسجد دوباره ساخته شده ولی سنگ قبرها دست‌نخورده باقی مانده‌اند. زمانی که کلنگ ساخت مسجد بر زمین خورد، مردم توانستند سنگ‌های روی قبر را دوباره پیدا کنند. آنها از افرادی که زبان عربی بلد بودند برای ترجمه متون روی سنگ کمک گرفتند و متوجه شدند کدام سنگ متعلق به بی‌بی‌هیبت است. محل دفن قبلی را با حدس و گمان پیدا کردند و سنگ‌ها را روی آن نقاط استوار کردند.
 در برخی منابع آمده‌که روستای شیخف به واسطه حضور مقبره بی‌بی‌هیبت تبدیل به محلی قابل سکونت شده است. در ابتدا مردم فقط به زیارت سنگ قبر ایشان می‌آمدند؛ سپس مسجدی بنا شد و عده‌ای اطراف آن سکونت یافتند.

 حیات دوباره مسجد 

در سال 1991 بساط کمونیسم در شوروی سابق برچیده شد و مردم مناطق مختلف همچون آذربایجان طعم استقلال را چشیدند. آنهایی که ارزش‌های اصیل خودشان را جست‌وجو می‌کردند خواستار بازسازی مسجد بی‌بی‌هیبت به‌عنوان یکی از نمادهای دینداری و معنویت شدند. حیدر علی اف- رئیس‌جمهور فقید آذربایجان- با این درخواست موافقت کرد و دستور داد تا بنای جدیدی برای مسجد در همان مکان قبلی ساخته شود.

در فیلم مستند «خواهران غریب» به کارگردانی رضا الماسی که درباره امامزاده‌های باکو ساخته شده صحنه‌هایی از مراسم افتتاح فاز یک مسجد بی‌بی‌هیبت موجود است. در این فیلم می‌بینیم که حیدر علی‌اف در حرکتی نمادین بیل به‌دست می‌گیرد و در بتن‌ریزی مشارکت می‌کند. این مراسم در سال 1999میلادی و همزمان با سالروز ولادت پیامبر اکرم اسلام (17ربیع الاول 1419) برگزار شد. پس از فوت حیدر علی‌اف پسرش راه پدر را ادامه داد و دستور داد که بازسازی مسجد ادامه یابد. ساخت مسجد حدود 10سال طول کشید و در نهایت در سال 2008میلادی پروژه ساخت این مکان مقدس تکمیل شد و مسجد بی‌بی‌هیبت بر فراز تپه‌های باکو بار دیگر شکوه و عظمتش را به نمایش گذاشت.

مسجد فعلی 3گنبد و 2 مناره دارد. در فاصله‌ای نزدیک‌تر به دریا ساختمان دیگری به‌چشم می‌خورد که در واقع تکمیل‌کننده ساختمان مسجد اصلی است. کمونیست‌ها به‌خیال خام خود می‌خواستند مسجد را نیست و نابود کنند، غافل از آنکه طرح اصلی مسجد در قلوب مسلمانان باکو نقش بسته و به این راحتی‌ها قابل نابودی نیست.

تخریب با دینامیت


تخریب مسجد در دین و آیین ما مسلمانان گناهی نابخشودنی محسوب می‌شود، اما استالین دردوره حکومت کمونیستی این مسجد را خراب کرد. او تصور می‌کرد می‌تواند احساسات مذهبی مردم را سرکوب کند. استالین زمانی که در دهه 1930میلادی در شوروی به قدرت رسید، حمله به اماکن مذهبی را در دستور کارش قرار داد. تاریخ ساخت مسجد اولیه را 1264میلادی ذکر کرده‌اند. با این حساب مسجد مورد نظر در آن زمان حدود 660سال قدمت داشته است.

 علاوه بر مسجد ‌بی‌بی هیبت چندین عبادتگاه دیگر همچون مسجد جمعه، مسجد شیروانشاه، کلیسای ارتدوکس الکساندر نوسکی روسیه و کلیسای کاتولیک روم و کنیسه یهودیان نیز مورد حمله و تخریب قرار گرفتند. همچنین دستور دادند که از راه دور خاک و نخاله ساختمانی بیاورند و بقایای مسجد را زیر خاک پنهان کنند. سپس روی قبرها را آسفالت کردند تا مردم باکو از آنجا گذر کنند. اما مردم به احترام حضرت بی‌بی‌حکیمه مسیر دیگری را برای گذر انتخاب می‌کردند. سربازانی که در عملیات تخریب مسجد مشارکت داشتند هیچ‌کدام عاقبت به‌خیر نشدند. مردم روستای شیخف قصه‌هایی شنیده‌اند مبنی بر اینکه سرنوشت این سربازان تلخ و شوم بوده و همه آنها در حوادث ناگوار جان باخته‌اند؛ یکی در دریا غرق شده، دیگری در پی افتادن تخته‌سنگ روی سرش از دنیا رفته و نفر سوم دچار برق‌گرفتگی شده است. یکی از عوامل اصلی تخریب هم بعدها به 20سال تبعید در سیبری محکوم شد.

به گفته آزاد شریف اف رئیس دانشکده روزنامه‌نگاری آذربایجان دیوارهای ضخیم مسجد در برابر نابودی مقاومت کرده و تسلیم نشده‌اند. به همین‌خاطر کمونیست‌ها مجبور شدند دو بار از دینامیت استفاده کنند و در نهایت طی 2‌مرحله انفجار به هدفشان رسیدند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید