• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
دو شنبه 25 تیر 1397
کد مطلب : 23247
+
-

مشق و سرمشق

تأثیرپذیری از فیلم‌های جریان‌ساز، اتفاقی طبیعی است که قدمتی به‌اندازه تاریخ سینما دارد

مشق و سرمشق

سعید مروتی

سینمایی‌نویس

«دارکوب» ساخته بهروز شعیبی که این روزها بر پرده سینماها آمده بحث تأثیرپذیری از سینمای فرهادی را دوباره داغ کرده است. رد و سایه فرهادی را در بسیاری از ملودرام‌های اجتماعی این سال‌ها می‌شود یافت و دارکوب هم یکی از این فیلم‌هاست؛ فیلمی که اتفاقا ملودرام خوش‌ساخت و تأثیرگذاری است و با وجود ضعف‌هایی که در شخصیت‌پردازی دارد به یمن توانایی فیلمساز در خلق فضای ملتهب، می‌تواند تماشاگرش را تا انتها با خود همراه کند. اینکه شعیبی متأثر از فیلم‌های فرهادی بوده هم نکته عجیبی نیست. 

قتی در دهه 70 میلادی جرج لوکاس سراغ پروژه عظیم «جنگ ستارگان» رفت، سال‌ها بود که ژانر علمی- تخیلی رونق نداشت. جنگ ستارگان با اقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد و بعد از آن هالیوود به تولید فیلم‌های مشابه پرداخت. عکس‌اش را هم می‌شود مثال زد. وقتی «ال‌سید» و «سقوط امپراتوری روم» با تمام ارزش‌های سینمایی غیرقابل انکارشان، شکست خوردند، چرخه تولید فیلم‌های حماسی پرهزینه تا سال‌ها دچار رکود شد. از سینمای خودمان بگوییم. ساموئل خاچیکیان در اواخر دهه 30 و اوایل دهه 40 با فیلم‌های جنایی‌اش به شهرت و محبوبیت میان سینماروها دست یافت و طولی نکشید که جنایی‌سازی  سکه رایج سینمای ایران شد. در میانه دهه 40 وقتی «گنج قارون» روی پرده آمد و به‌فروش افسانه‌ای دست‌یافت، الگوی تازه‌ای پیش‌روی دست‌اندرکاران سینمای فارسی قرار گرفت؛ الگوی تازه‌ای که در آن قهرمان یک لمپن الکی‌خوش، مهربان و جوانمرد بود که باوجود فقیر بودن نان قلب پاکش را می‌خورد و عاقبت هم با دختری ثروتمند ازدواج می‌کرد. سینمای فارسی تا زمانی که این الگو در گیشه جواب می‌داد از آن استفاده کرد. چند سال بعد با فیلم «قیصر» کیمیایی، فضای سینمای ایران عوض شد. فیلم قیصر هم روی کارگردان‌های جوان و خوش‌فکر تاثیر گذاشت و هم به فیلمفارسی‌سازان خط داد. از آنچه به‌عنوان موج نوی سینمای ایران شناخته می‌شود چند فیلم را می‌توان سراغ گرفت که مستقیم و غیرمستقیم تحت‌تاثیر قیصر ساخته شده‌اند. فیلم‌هایی چون «صادق کرده» (ناصر تقوایی)، «طوقی» (علی حاتمی) و «خداحافظ رفیق» و «تنگنا» از ساخته‌های اولیه امیر نادری و به‌خصوص فیلم «تنگسیر» از این کارگردان، از جمله آثاری بودند که تاثیرات فیلم جریان‌ساز کیمیایی بر آنها مشهود به نظر می‌رسید. از سوی دیگر در سینمای تجاری آن سال‌ها هم گونه‌ای به عنوان فیلم جاهلی مرسوم شد که البته قبل از قیصر هم مسبوق به سابقه بود. مقایسه فیلم‌های جاهلی قبل از قیصر مثل «لات جوانمرد» (مجید محسنی)  با فیلم‌هایی که در دهه 50 ساخته شدند نشان می‌دهد که سینمای فارسی تحت‌تاثیر الگوی موفق تازه، به تغییر مسیر تن داده بود.

باز تولید آثار موفق در گیشه به عنوان سنتی پایدار، باعث شد فیلم‌های جاهلی نزدیک به یک دهه ساخته شوند و کلاه مخملی‌ها فضای سینمای فارسی را تسخیر کنند. بررسی و مقایسه این فیلم‌ها با آثار کیمیایی نشان می‌دهد که سینمای فارسی با الگو گرفتن از نمونه موفق و امتحان پس داده در گیشه، تغییراتی هم در مضمون و ساختار اعمال می‌کرد تا محصول نهایی مورد توجه تماشاگران قرار بگیرد. در واقع فیلم‌های جاهلی محصول ترکیب قیصر کیمیایی با مولفه‌های سینمای عامه‌پسند بودند. فیلمفارسی‌سازان کاری با جوهره اعتراضی سینمای کیمیایی نداشتند و تنها ظاهر را می‌گرفتند و از تیپ‌سازی و استفاده از لوکیشن‌هایی چون بازارچه فراتر نمی‌رفتند. مشابه این اتفاق در مورد آخرین فیلم قبل از انقلاب کیمیایی هم رخ داد. «سفر سنگ» در سال منتهی به پیروزی انقلاب اکران شد و مورد توجه گسترده تماشاگران و منتقدان قرار گرفت. کیمیایی برای گریز از سانسور، داستان اعتراضی‌اش را به روستا برده بود و به شکلی نمادین از داستان ظلم ارباب به رعیت بهره گرفته بود. با پیروزی انقلاب، سینمای ایران از الگوی سفر سنگ استفاده کرد که حاصلش تولید انبوهی فیلم روستایی بود. تولید فیلم‌هایی در نقد سیستم نظام ارباب و رعیتی در شرایطی که مدت‌ها بود جامعه ایران از فضای فئودالی فاصله گرفته بود، تنها به دلیل موفقیت گسترده الگوی اصلی (سفر سنگ) در گیشه ساخته می‌شد. جالب اینکه خط تولید فیلم‌های فئودالی نه به شکل طبیعی، یعنی جواب نگرفتن از گیشه که به دلیل مخالفت مسئولان وقت سینمایی متوقف شد. در دهه 60، مدیریت دولتی سینما می‌کوشید تا جلوی شکل‌گیری چرخه‌های طبیعی فیلمسازی را که حاصل عنایت تماشاگر به فیلم یا فیلم‌هایی موفق بود بگیرد. به‌همین دلیل وقتی  «عقاب‌ها» (ساموئل خاچیکیان) به موفقیتی در گیشه دست یافت که تا امروز هیچ فیلمی به لحاظ جذب تماشاگر موفق به تکرارش نشده، شاهد ایجاد موجی از تولیدات مشابه نشدیم.

تنها فیلمی که در دهه 60 با الگوی عقاب‌ها امکان ساخت یافت، فیلم «کانی مانگا» (سیف‌الله داد) بود که باوجود اکران در روزهای پس از پذیرش قطعنامه، به فروش بالایی دست یافت. در دهه 70 موجی از فیلم‌ها به راه افتاد که از آنها به عنوان اکشن مواد مخدری یاد می‌شد. الگوی این فیلم‌ها، فیلم پرفروش «تاراج» (ایرج قادری) بود که سال 64 اکران شده بود ولی تا نزدیک به یک دهه مدیریت سینما اجازه باز تولید آن را نمی‌داد. با تغییر مدیریت سینما و رایج‌شدن اکشن‌سازی، الگوی موفق تاراج در فیلم‌هایی چون «نیش» (همایون اسعدیان) و «عقرب» (بهروز افخمی- حسین فرخ‌بخش) تکرار شد و از گیشه هم جواب مثبت گرفت. وقتی عباس کیارستمی در دهه 70 به شهرت و اعتبار گسترده جهانی دست یافت، چرخه تولیدات مشابه از سینمای جریان اصلی به سینمای متفاوت و هنری هم راه پیدا کرد. تا حدود یک دهه بسیاری از فیلم‌های جشنواره‌ای تحت‌تاثیر سینمای کیارستمی ساخته شدند؛ فیلم‌هایی که نه برای اکران عمومی که جهت حضور موفق در فستیوال‌ها ساخته می‌شدند. جریان کیارستمی آنقدر تاثیرگذار بود که فقط فیلمسازان جوان از آن تبعیت نکردند و برخی از کارگردان‌های باتجربه و صاحب‌نام هم به سودای جهانی‌شدن، مسیر کاری خود را تغییر دادند و فیلم‌های کیارستمی‌وار ساختند.

این نوع فیلم‌ها آنقدر ساخته شدند که فستیوال‌های اروپایی به‌تدریج نسبت به آنها بی‌توجهی نشان دادند. وقتی خود کیارستمی هم پس ازفیلم «باد ما را خواهد برد» تغییر مسیر داد به نظر می‌رسید شاهد پایان یک نوع خاص از سینمای هنری هستیم. داستان موفقیت‌های جهانی سینمای ایران پس از چند سال وقفه با فیلم‌های اصغر فرهادی ادامه پیدا کرد. در حالی که فیلم‌های کیارستمی فارغ از مناسبات سینمای جریان اصلی تولید می‌شدند و از داستانگویی کلاسیک فاصله می‌گرفتند، فرهادی فیلم‌هایش را در دل مناسبات حرفه‌ای، با بازیگران شاخص و با تبعیت از الگوهای روایی سینمای داستانگو می‌ساخت. اگر فیلم‌های کیارستمی بیشتر در فستیوال‌های خارجی موفق بودند و به‌ندرت امکان اکران عمومی گسترده می‌یافتند، فیلم‌های فرهادی هم در خارج محبوب بودند و هم در ایران مورد توجه گسترده تماشاگران قرار می‌گرفتند. سینمای فرهادی مشخصا پس از فیلم «درباره الی» به‌عنوان الگویی موفق مدنظر دیگر فیلمسازان قرار گرفت. این تاثیرپذیری پس از «چهارشنبه‌سوری» هم تا حدودی قابل مشاهده بود ولی موفقیت گسترده در باره الی و تاثیرش بر تماشاگر جایگاه فرهادی را به عنوان کارگردان محبوب طبقه متوسطه تثبیت کرد. این اتفاق در سطحی گسترده‌تر با «جدایی نادر از سیمین» هم رخ داد و با گرفتن جایزه اسکار کاملا طبیعی بود که فیلمسازان زیادی سراغ الگوی موفق روز یعنی سینمای فرهادی بروند. 

در 6، 7 سال اخیر ملودرام‌های زیادی با محوریت بررسی آسیب‌شناسانه مشکلات طبقه متوسط ساخته شدند که میزان موفقیت‌شان یکسان نبوده است. در این موج فیلم‌های فرهادی‌وار، هم فیلم‌های موفق مشاهده می‌شود و هم فیلم‌های ناکام و ضعیف. در واقع همه فیلم‌های پسا فرهادی را نمی‌شود به صورت کلی مورد تحسین یا تقبیح قرار داد. وقتی فیلم‌های فرهادی در ایران به‌فروش بالا دست می‌یابند و در سطح جهانی جایزه‌های معتبر می‌گیرند طبیعی است که فیلمسازان دیگر سراغ مضامین، شیوه‌های روایی و حتی تکنیک کارگردانی او بروند. چرخه بازتولید الگوهای موفق و جریان‌ساز، قدمتی به اندازه تاریخ سینما دارد. اتفاقی هم که در مورد سینمای فرهادی و شکل‌گیری موج فیلم‌های متاثر از آثار او رخ داده چیز عجیبی نیست. تا زمانی که برای فیلم‌های پسا‌فرهادی تماشاگر وجود داشته باشد این چرخه
 ادامه خواهد یافت.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :