ایرج جمشیدی|
این روزها موجی گسترده از اخبار و تحلیلهای منفی علیه اقتصاد کشور بهراه افتاده است. از همان روزی که دولت لایحه بودجه سال97 کشور را به مجلس تقدیم کرد تا به امروز شدت پمپاژ اخبار منفی به حدی رسیده که شاید آگاهترین کارشناسان و مطلعان از اوضاع اقتصادی را هم به شک بیندازد که مبادا خبری است و ما بیخبر از همه جا. اوج این خبرپراکنیهای منفی در صفحه اول طیف وسیعی از مطبوعات روز گذشته کشور نقش بسته بود. تیترهای اول از تورم 50درصدی تا گرانی قریب الوقوع خودروهای داخلی و خارجی تا ورشکستگی صندوقهای بیمهای و بانکها را دربر گرفته بود. موج تبلیغات درباره گرانی کالاها و خدمات مانند مواد غذایی از قبیل شیر، لبنیات و تخم مرغ، گوشت مرغ و... هم در سطحی وسیعتر منتشر شده و میشود.انتشار این همه اخبار منفی اقتصادی که از قضا بنیادیترین بخش اقتصادی جامعه یعنی معیشت مردم را هدف قرار داده، در شرایطی است که در سوی دیگر، شاخصهای اصلی اقتصادی وضعیت را اینگونه نشان نمیدهد. شاخص بورس ایران هر روز در حال شکستن رکوردهای تاریخ خود است. بورس ایران میرود تا عدد 100 هزار واحد را بهدست آورد و شش رقمی شود. میانگین تورم همچنان تک رقمی است اگر چه تورم برخی کالاها مانند اقلام غذایی بیشتر است. بحران مؤسسات مالی غیرمجاز تا حد زیادی مهار شده و دستکم دیگر مؤسسه غیرمجاز فعال نداریم. بانکها که طبق تحلیلهای چندماه پیش بدبینان میبایستی تا الان ورشکسته شده و از بازپرداخت سپردههای مردم ناتوان بمانند، با وجود مشکلات بزرگ ناشی از سالهای گذشته به فعالیت عادیشان ادامه میدهند و آخرین دستورالعمل بانک مرکزی مبنی بر تعیین سود حداکثر 15درصدی تا حد زیادی در حال اجراست و متولیان پولی کشور از وضع موجود ابراز رضایت دارند. همچنین براساس اعلام بانک مرکزی، در هفته منتهی به یکم دیماه متوسط قیمت خردهفروشی لبنیات ۴.۳درصد، تخم مرغ ۵۳.۷درصد، برنج ۲.۲درصد، حبوب ۳.۲درصد، میوههای تازه ۲۴.۳درصد، سبزیهای تازه ۴۲درصد، گوشت قرمز ۱۴.۴درصد، گوشت مرغ ۷.۵ درصد، چای ۱۹.۵درصد و روغن نباتی ۲.۲درصد نسبت به هفته مشابه سال گذشته افزایش داشته است. همچنین متوسط قیمت قندوشکر ۱۲.۷درصد در دوره زمانی یادشده کاهش داشته است.
مشکل یا بحران؟ سؤال این است: اقتصاد کشور مشکل دارد یا با بحران روبهروست؟ طیفهای شدیدا مخالف دولت علاقه زیادی به بحرانی نشان دادن اوضاع دارند. فقط کافی است به صفحه اول روز گذشته تعدادی از روزنانهها نگاهی بیندازید تا متوجه عمق خبرپراکنی منفی شوید. هشدار درباره انفجار تورمی، بحرانی شدن صندوقهای بیمهای، 40میلیون فقیر مطلق در کشور، رها بودن امور مدیریتی اقتصادی، فلج بودن تجارت خارجی، قفل بودن سیستم بانکی، بیکاری چندین ده میلیونی، تعطیلی گسترده واحدهای تولیدی و... بخشی از خبرهایی است که فقط روز گذشته در سطحی وسیع در روزنامههای رسمی، سایتها، کانالهای تلگرامی و شبکههای مختلف مجازی مختلف منتشر شد. ناگفته پیداست که کشوری با چنین وضعیتی، یک کشور ورشکسته است که تحولاتش در سطح کشور بحران زده ونزوئلا خودنمایی خواهد کرد. ونزوئلا با بحرانهایی کمتر از آنچه روز گذشته در طیفی از رسانههای کشورمان به تصویر کشیده شد، روبهرو شد و بحرانی وسیع با ابعاد سیاسی، امنیتی و اجتماعی این کشور را دربرگرفت و هنوز هم بعد از چند سال ناآرام است. مردم ونزوئلا هر روز در نوار مرزی کلمبیا به صف شده و برای خرید مایحتاج عمومی به این کشور همسایه رفته و تا غروب برمیگردند. پول ملی از اعتبار افتاده، ابر تورمهای روزانه به مثابه زلزلههای 8 ریشتری در اقتصاد این کشور عمل کرده و پیامدهای آن در عرصه سیاسی به وضوح دیده میشود. آیا ایران حال حاضر هم چنین است یا بهزودی به چنین سرنوشتی دچار خواهد شد؟ از دید مخالفان تندرو اما ظاهرا ناآگاه دولت در داخل و مخالفان کلیت نظام در خارج: بلی، همینطور است. این دو گروه به اتحادی نانوشته برای زمینزدن زندگی عادی مردم رسیدهاند تا شاید به مراد دل خود در عرصه سیاسی برسند. اما واقعیت غیراز این است. دولت به لحاظ بودجهای در شرایط ایدهآل و حتی خوب هم نیست. دولت طی چند سال گذشته از فرصت تخلیه قیمتی اقلامی مانند بنزین استفاده نکرده و قیمت ارز را متناسب با تورم سالانه کشور بالا نبرده و حالا منشأ مشکلات بزرگی شده است. به همین دلیل دولت درصدد تخلیه یکباره تورمی چند سال گذشته برآمده که مجلس بهعنوان رکن اصلی تصمیمگیر علاقه زیادی نشان نداده و پیشنهاد افزایش قیمتی بنزین و گازوئیل متعادل خواهد شد. حذف نیمی از یارانهبگیران هم که پیشنهاد دولت است، به تصویب مجلس نخواهد رسید. احتمالا 3دهک بالای جامعه حذف خواهند شد که هماکنون هم بخش زیادی از این 3دهک یارانه نمیگیرند. موضوعاتی مانند افزایش شدید عوارض خروج از کشور، مالیاتستانی و کاهش شدید بودجه عمرانی هم تعدیل خواهد شد. درمجموع شرایط ظهور یک بحران اقتصادی با ابعاد اجتماعی و پیامدهای سیاسی و امنیتی متصور نیست. اقتصاد روی ریل فعلی به راه خود ادامه خواهد داد. هدفگذاری دولت حفظ تورم تک رقمی با رعایت برخی صرفهجوییهاست که اقتصاددانان از آن تحت عنوان بودجه ریاضتی یاد میکنند. پیشبینی منابع معتبر بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی هم رشد اقتصادی 4 تا 6درصدی برای اقتصاد ایران طی سالهای 97 و 98 است.
طبیعی است به اقتصاد یک کشور که رشد 4 تا 6درصدی را بهدست خواهد آورد نمیتوان یک اقتصاد بحران زده و زمینگیر لقب داد؛ هرچند از شکوفایی و رونق بالا هم برخوردار نخواهد بود. اقتصاد ایران گرفتار مشکلاتی است که ریشه برخی از آنها به یک قرن اخیر برمیگردد و ریشه برخی هم سوابق 10 تا 50ساله دارد. چنین اقتصادی که به تازگی از تحریمهای گسترده رهایی پیدا کرده است، نمیتواند بهراحتی از سد مشکلات عبور کرده و هر از گاهی ممکن است به پیچهای تند هم برسد.
بنابراین خرد جمعی و مصالح عمومی حکم میکند وقتی به چنین پیچها و گردنههایی میرسیم، با اجماع ملی و تقویت روحیه ملی به فکر عبور کم هزینه از این گردنهها باشیم؛ گردنههایی که لزوما و انحصارا مختص به اقتصاد ایران نیست. تمامی اقتصادهای جهان به ناچار به چنین گردنههایی رسیدهاند و در آینده هم خواهند رسید. یک نمونه آن بحران جهانی اقتصادی بود که طی سالهای 2006 و 2007 از آمریکا شروع شد و بهسرعت دامنه بحران از مرزهای این کشور عبور کرد و اروپا، شرق آسیا و سایر مناطق کره زمین را هم در بر گرفت.
تجارب کشورهای دنیا نشان میدهد که برخی با اتخاذ رویکردهای عاقلانه از این گردنه عبور کرده و برخی تجارب هم سرنوشت خوبی را نشان نمیدهد. ونزوئلا یکی از کشورهای ناموفق در عبور از گردنه سخت اقتصادی است که بهعلت مناقشههای شدید سیاسی و جناحی، کلیت کشور را در خود فروبرده و چشمانداز روشنی هم برای آن متصور نیست. ایران میتوانست نمونه دیگری از ونزوئلاییشدن اقتصادش باشد که خرد جمعی حاکم بر تصمیمگیران و تصمیم سازان در کنار حمایت نسبی افکار عمومی از برنامههای دولت روحانی ازجمله در موضوع مناقشه هستهای مانع از تکرار تجربه ونزوئلا در ایران شد. با این حال اقتصاد ایران از چند مسئله اصلی تحت عنوان بیکاری، کاهش قدرت خرید مردم، کمبود منابع داخلی برای ایجاد تحرک لازم در بخش تولید، صنعت، صندوقهای بازنشستگی، خشکسالی و بحران آب در کنار مسائل زیستمحیطی تأثیر پذیر است.
اما از طرف دیگر ایران با یک جمعیت 80میلیونی و سرشار از منابع مختلف طبیعی و معدنی در کنار نیروی کار جوان در شرایطی نیست که نتواند از این مشکلات عبور کند. کلیت کار بستگی به دیدگاه تصمیمگیران، تصمیمسازان، احزاب، جناحهای سیاسی، نخبگان و... دارد که مسائل موجود را در حد مشکلات مهم اما قابل حل ببینند یا از آن بهعنوان ابزاری برای تخریب دولت مستقر و تسویهحسابهای سیاسی استفاده کنند. ناگفته پیداست که باز کردن جبهههای مختلف سیاسی علیه وضع فعلی و سیاهنمایی اوضاع بسیار بیشتر از واقعیت موجود میتواند منابع کشور را در گیرودارهای سیاسی جناحها مستهلک کرده و خواسته یا ناخواسته وضع موجود را به بحران تبدیل کند. جامعه عاقل مشکلات خود را بهصورت مصنوعی متورم نمیکند و بر عکس برای کاهش آلام و ممانعت از تبدیل مشکل به بحران اقدام بهعمل میآورد. آنچه این روزها در گفتار برخی فعالان سیاسی و نوشتههای طیفی از رسانهها دیده میشود، کمتر نشانی از مواجهه عقلانی با مشکلات دارد و بیشتر بمبهای دست ساز برای تخریب هر آنچه داریم، است. این در حالی است که بسیاری از کارشناسان از ضرورت گفتوگوی ملی و اجماع ملی برای حل مشکلات اقتصادی سخن به میان آورده و پاشیدن بذر یأس و ترس را عاملی خودساخته برای تشدید مشکلات می دانند.