• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 20 تیر 1397
کد مطلب : 22707
+
-

خانه‌ای روی آب

میراث‌دار موسیقی بوشهر هنوز مستأجر است

ترنم
خانه‌ای روی آب

سعید اداک | روزنامه نگار:

وقتی شیوه نوازندگی خالو قنبر در پنجمین اجلاس کمیته ثبت میراث ناملموس به‌عنوان میراث معنوی ثبت ملی می‌شد، وعده ساختن موزه خالو قنبر راستگو را دادند؛ موزه برای موزیسینی که هنوز هم در 73سالگی بزرگ‌ترین آرزویش داشتن خانه‌ای است که بعد از خودش سرپناهی دائم برای خانواده‌اش باشد. با اینکه استفاده از نام او برای خیلی‌ها اعتبار می‌آورد و وعده‌هایی نیز برای حل مشکلاتش داده شده اما در نهایت همچنان کاری برای این آهنگساز و نوازنده هرمزگانی صورت نگرفته است.

کارشناسان و پژوهشگران او را یکی از مهم‌ترین میراث‌داران موسیقی بوشهر می‌دانند که پا را فراتر از حد یک نوازنده بومی‌ گذاشته و ابداعات و خلاقیت‌های بسیاری از خود در زمینه نوازندگی ساز «نی جفتی» نشان داده است. اما از روستای سرریگان میناب تا به این نقطه‌ای که اکنون ایستاده راه پر فراز و نشیب و غیرقابل تصوری را پیموده است و در این‌باره به همشهری می‌گوید: «من سال 1324در روستای سرریگان میناب متولد شدم و تک‌فرزند بودم. پدر و مادرم را هم خیلی زود از دست دادم. یعنی اصلا چیزی از آنها به یاد ندارم و هیچ تصویری از آنها در ذهنم نیست. بی‌بی و عمه‌ام زحمت بزرگ کردنم را کشیدند. زمستان‌ها برای تأمین معاش و کار کردن به بندرعباس می‌آمدیم و بعضی مواقع مثلا بشکه‌های نفتی را که با کشتی‌ها می‌آمد خالی می‌کردیم. تابستان‌ها هم برای جمع‌آوری خرما به میناب می‌رفتیم.»

در آن روزگار شاید تنها یک معجزه می‌توانست انگیزه‌ای برای کودکی مانند قنبر باشد تا از زیر سایه سنگین آن شرایط سر بیرون بیاورد و رشد کند؛ معجزه‌ای که در صدای نی جفتی برایش اتفاق افتاد و قنبر راستگو درباره‌اش اظهار می‌کند: «نخستین بار در یک عروسی در میناب بود که نواختن نی جفتی را دیدم. وقتی دیدم در چنین مراسمی‌ نی جفتی می‌نوازند و صدای گیرایی دارد علاقه زیادی به این ساز در من به‌وجود آمد و عاشق آن شدم. آن موقع 12ساله بودم. بعد از عروسی، خودم شروع به ساختن نی جفتی کردم. هیچ‌چیز درباره این ساز نمی‌دانستم. برای همین مدام می‌ساختم و خوب نمی‌شد و خراب‌شان می‌کردم. آنقدر این کار را تکرار کردم که بالاخره همانی شد که صدایش را شنیده بودم. بعد هم به‌صورت گوشی شروع کردم به تمرین چیزهایی که شنیده بودم. در واقع هیچ استاد و معلمی‌ برای این کار نداشتم. البته از مادربزرگم شنیده بودم که دایی‌ام نی جفتی می‌‌زد ولی من خودم هیچ وقت نوازندگی‌اش را ندیده بودم.»

رفته رفته این ساز تبدیل به بخشی از وجود قنبر شد. خودش در این‌باره می‌گوید: «وقتی از سرکار می‌آمدم نمی‌شد توی خانه ساز بزنم و روی خوشی نداشت؛ این بود که سازم را برمی‌داشتم و بیرون شهر به سمت دریا یا نای بندی یا نخلستانی می‌رفتم و در گوشه‌ای خلوت و دنج شروع به تمرین می‌کردم. اصلا نگاه خوبی به این کار وجود نداشت و حتی رفقایم به تمسخر می‌گفتند تو شغلی لوطی‌ها را یادگرفته‌ای. لوطی‌ها کسانی بودند که توی عروسی‌ها ساز می‌زدند.»

این روند آرام‌آرام ادامه پیدا کرد تا اینکه ورق برگشت. خالو قنبر با اشاره به این دوران از زندگی‌اش عنوان می‌کند: «بعدها که نوازندگی‌ام بهتر شد آقای علی حبیب‌زاده از بندرعباس دنبالم آمد و مدت‌ها با او کار کردم. ما حدود سال44 برای دو تابستان به تهران آمدیم و به اجرا پرداختیم. در همان زمان بود که نی جفتی‌ام را با ساز حسین وفادار که عود می‌نواخت کوک کردم و همین کار نقص‌های کارم را از بین برد. بعد از آن گروهی در همان بندرعباس تشکیل دادم و به همکاری با بسیاری از هنرمندان و گروه‌های مختلف پرداختم.»

او در بسیاری از جشنواره‌های موسیقی بعد از انقلاب حضور داشته و همواره مورد قدردانی قرار گرفته است. خالو قنبر راستگو در موسیقی بومی‌ ایران از جایگاهی مهم برخوردار است به‌گونه‌ای که اسفند سال 1395شیوه نوازندگی او و شیرمحمد اسپندار در پنجمین اجلاس کمیته ثبت میراث ناملموس به‌عنوان میراث ملی به ثبت رسیده است.

محمدرضا بلادی، پژوهشگر موسیقی جنوب ایران که هم‌اکنون ساکن فرانسه است در تحلیل جایگاه خالو قنبر راستگو به همشهری می‌گوید: «نوازنده بومی‌ نقطه تفاوتش با نوازنده سازهای کلاسیکی مانند ویلن و ابوا این است که بحث خلاقیت حین اجرای این دو گروه نوازنده تفاوت بسیار دارد. تمام نکات فنی مانند حالات دینامیک و حرکات ریتم تمپو و... که باید نوازنده کلاسیک اجرا کند در پارتیور می‌آید و او عین آنچه را که نوشته شده است اجرا می‌کند. اما نوازنده بومی‌ اینگونه نیست و در برخی مناطق مانند بوشهر، نوازنده بسیاری از قطعاتی که اجرا می‌کند از ضمیر ناخودآگاهش نشأت می‌گیرد. در بسیاری از مواقع ممکن است دست به اینپوروایز (بداهه) بزند و مثلا موتیف اصلی را دستخوش تغییر کند و آن را بسط بدهد. ممکن است هسته اصلی ملودی را با سلیقه خودش دگرگون کند و خلاقیتی را در این موارد داشته باشد. همچنین در حالت کلی‌تر، همان حالاتی که بیان‌کننده احساس موسیقی به مخاطب محسوب می‌شود در اختیار نوازنده است.»

او می‌افزاید: «خالو قنبر راستگو ضمن اینکه یک نوازنده بومی‌ محسوب می‌شود ابداعات و ابتکارات بسیاری نیز دارد. یعنی تارو پود او در چارچوب فضای بومی‌ رشد کرده و خروجی آن چیزی که اجرا می‌کند موسیقی جنوب است. درست مانند کمپانی بنز که فقط خروجی‌اش اتومبیل بنز است خالوقنبر راستگو هم هر نوع موسیقی که بخواهد بنوازد خروجی نهایی‌اش موسیقی جنوب می‌شود. یک نوازنده امکان دارد موسیقی بومی‌ و موسیقی کلاسیک و سایر گونه‌ها را اجرا کند و هر کدام صدای متفاوتی داشته باشد اما خالو قنبر از چنان اصالت جنوبی در اجرای تک‌تک فواصل اجرایش برخوردار است که در هر ژانری قرار بگیرد باز هم نی جفتی‌اش صدای موسیقی جنوب را می‌دهد؛ این نقطه قوت خالو قنبر راستگو محسوب می‌شود. این برای من هم بسیار جالب و جذاب است که ابداعات ایشان هر چه باشد در چارچوب همین موسیقی هرمزگان قرار می‌گیرد. او تنها یک نوازنده بومی‌ نیست و جزو نوازندگان خلاق محسوب می‌شود.»

اما با توجه به چنین جایگاهی این روزها بیش از هر زمان دیگری خالوقنبر نگران آینده خانواده‌اش پس از رفتن اوست. خودش می‌‌گوید: «همین الان که دارم با شما صحبت می‌کنم مشغول اثاث‌کشی هستیم و واقعا شرمنده خانواده‌ام هستم که بعد از این همه سال فعالیت در زمینه موسیقی همچنان مستأجرم. بعد از این همه سال دیگر هیچ‌چیز از خدا نمی‌‌خواهم و تنها آرزویم این است که تا پیش از مرگم بالاخره خانه‌ای تهیه کنم تا وقتی رفتم خانواده‌ام سرپناهی از خودشان برای زندگی داشته باشند.»

محمدرضا بلادی نیز در مورد این شرایط خالو قنبر می‌‌گوید: «مشکلاتی که در زندگی اشخاصی مانند خالو قنبر راستگو دیده می‌شود جای تأسف دارد. شاید راهش این باشد که نهادهای صنفی فعال وجود داشته باشند تا از حقوق این هنرمندان دفاع کنند یا حتی انجمن‌های مردم‌نهاد در این زمینه فعال شوند و با سیاستگذاری‌های درست، منبع درآمدی ایجاد کنند تا به کسانی که تمام زندگی‌شان را در این راه گذاشته‌اند و با مشکلاتی مواجه هستند رسیدگی کنند.»

این خبر را به اشتراک بگذارید