• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
یکشنبه 17 تیر 1397
کد مطلب : 22388
+
-

گزارش همشهری از نخستین روزی که ساعت کار اداری در تهران تغییر کرد

تهران به وقت سحرخیزی

گزارش
تهران به وقت سحرخیزی


محمد‌صادق خسروی علیا/ خبرنگار
پایتخت دیروزش را خواب و بیدار آغاز کرد. با توجه به اعلام تغییر ساعت کاری کارمندان دولتی- از 6صبح تا 2بعد از ظهر؛ تغییر ساعت کاری کارمندان دولتی در شهر تهران به‌خاطر کاهش مصرف برق در دستور کار قرار گرفت- سحرگاه دیروز خیلی از کارمندان خواب و بیدار کوچه‌های نیمه‌تاریک شهر را طی می‌کردند. خیلی از آنها در مترو و اتوبوس ادامه خواب و رویاهای شب قبل را دیدند و کیفور شدند، عده‌ای هم سرحال و چابک از شروع یک روز کاری در سحرگاه سرخوش بودند. دیروز قبل از طلوع آفتاب پایتخت در قرق کارمندان بود. این گزارش از ساعت 4تا 9صبح دیروز را روایت می‌کند. احوال کارمندان و مردم درحدفاصل میدان آزادی تا چهارراه ولیعصر.


مسافرکش‌های کامروا

شهر در خنکای سحر هنوز خفته. چهره افق رو به ارغوانی است. کم‌کم رخ کبود شب رنگ می‌بازد. آرام آرام عقربه‌ها پا به صبح گذاشته، ساعت نزدیک به 5 است. اما تهران هنوز رخت شبانه‌اش را به تن دارد. چیزی نمانده. کمتر از یک ساعت دیگر باید کارمندان ادارات دولتی پشت میز کارشان قبراق و سرحال نشسته باشند. تا الان هیچ خبری نیست. شهر در تسخیر سربازان شبگرد است. در این سحرگاه زمزمه‌های سحرخیزی تهران را تنها می‌توان از زبان رانندگان تاکسی میدان آزادی شنید. از 4صبح به خط شده‌اند. آنها اخبار را دنبال کرده و می‌دانند از امروز از ساعت 6صبح به بعد خواب بر چشم ادارات دولتی حرام است. نه‌تنها مسافرکشان حوالی میدان آزادی که امروز همه مسافرکش‌های شهر پیش‌قراول شده‌اند. آنها در تغییر رفتار شهروندی طبق آنچه اتفاق افتاده، پیشقدم‌اند.

آفتاب داغ تابستان هنوز مجال نیافته عرض‌اندام کند و نسیم سحرگاهی می‌وزد. حال رانندگان تاکسی خوب است. به قول آقا سعید:«‌‌گرما مغز آدم را ذوب می‌کند. آنقدر کلافه‌کننده است که بی‌دلیل برای هرچیز پیش پا افتاده‌ای آدم را مجبور می‌کند آتشی به پا کند و دعوایی سر بگیرد.» چهره‌های آفتاب‌سوخته سعید و دیگر همکارانش حالا کله‌سحری سرخ شده و پرانرژی لبخند می‌زند. رانندگان کامروا در هوای خنک صبحگاهی شوخ طبعی‌شان گل کرده و میان اصطلاحاتی که معنا و مفهومش را فقط خودشان می‌فهمند، چای داغ هورت می‌کشند. کم‌کم نگرانی می‌آید سراغ جماعت سرخوش از صبحگاه.«چی شده؟ ساعت از 5هم گذشته چرا خبری نیست؟» دلمشغولی آقا سعید و دوستانش عمر کوتاهی دارد. میدان آزادی رأس ساعت 5:30 صبح یکدفعه محاصره می‌شود، ماشین‌ها و مسافران یک دفعه هجوم می‌آورند به خیابان‌ها. راهبندان نفس معبرها را بند می‌آورد. 3افسر پلیس، ناجی معابر می‌شوند. گل از گل رانندگان تاکسی می‌شکفد، تند تند تاکسی‌ها پر می‌شوند و مسافرکش‌ها دنده را به عشق چاق می‌کنند.


هوای گرگ و میشی

با فراخوان هم نمی‌شد اینطور یکدفعه، یکجا و در ساعتی خاص، جمعیتی یکدست از کارمندان را در شهر گرد هم آورد. اما حالا شده، در این بازه زمانی - از 5:30تا 6:15صبح- فقط کارمندان دولتی در سطح شهر در حال تردد هستند؛ برخی با عجله برخی هم با طمانینه و آرامش. شتابزده‌ها دو دسته‌اند؛ آنهایی که خواب مانده‌اند و هر طور حساب می‌کنند معادلات زمانی و مکانی‌شان با هم جور درنمی‌آید. موهای شانه‌نزده و یا احیانا لباس‌های اتو نکشیده بعضا نشانه‌های این دسته است. دسته دوم شتابزده‌ها مرتب و آراسته‌اند، اتفاقا خیلی زود از خواب بیدار شده‌اند؛ مثلا برخی از آنها، 4صبح کفش و کلاه کرده، حی و حاضر دمِ در مهدکودک به خط بودند. اما مهد بسته بود. این دسته شتابزده‌ها جزو شاکیان خوابزده‌اند؛ «می‌گویند کله سحر بیایید سرکار. آمدیم. در این هوای گرگ و میش نه مهد کودک‌ها باز است، نه مغازه‌ها، حتی بعضی نانوایی‌ها هم بسته است. کودک‌مان را کجا بسپاریم!؟ در خیابان تاریک رهایشان کنیم!؟ این یعنی ناهماهنگی، گفته بودند مهدها باز است اما حالا آمده‌ایم و بسته است، الان بچه را چه کار کنیم؟ وقتی قرار است ساعت کاری تغییر کند، همینطور یلخی که نمی‌شود، باید دودوتا چهار‌تا کرد. باید با نهادها و مؤسسات دیگر هم هماهنگ کرد تا مردم به مشکل بر‌نخورند.» کارمندی که مادر است، اینها را می‌گوید بعد با آنکه جزو شتابزده‌های شاکی است و خیلی عجله دارد، چند جمله دیگر به حرف‌های گله‌مندش اضافه می‌کند: «از ساعت 4تا 6صبح دخترکم روی پاهایم جلوی درِ بسته مهدکودک خواب بود. هم حرص خوردم و هم ترسیدم. حرص به‌خاطر بی‌برنامگی و بی‌خواب‌شدن جگرگوشه‌ام، ترس به‌خاطر کوچه‌های تاریک و خلوت.»


سحرگاه آسوده

دسته دیگر، کارمندان آسوده‌خاطری هستند که سرصبحی با فراغ بال و بی‌استرس در حال قدم‌زدن به سمت محل کارشان می‌روند. با وقار پهنای قابل توجهی از پیاده‌رو را اشغال کرده و قدم می‌زنند. این دسته که سعی دارند حظِ درست و درمانی از هوای صبحگاهی ببرند، خود به 3 گروه تقسیم می‌شوند: گروه آب از سر گذشته‌ها، گروه خوابزده‌ها و گروه چکاوک‌ها. آب از سرگذشته‌ها واقع‌بینانه به این نتیجه رسیده‌اند که کار از کار گذشته و هر چه عجله هم کنند، سر وقت نمی‌رسند پس آب را از سر رد کرده و با آرامش طی مسیر می‌کنند. مهران یکی از آب از سر گذشته‌ها که اتفاقا مجرد هم هست، می‌گوید: «تا خوابم تنظیم شود و بتوانم سروقت بیدار شوم، تابستان تمام شده.»

گروه خوابزده‌ها هم تکلیف‌شان مشخص است. خواب و بیدارند و معلوم نیست که دیرشان شده یا نه. خانم جوانی می‌گوید: «یکدفعه دو ساعت از خواب شب کم شده، سرگیجه دارم و به‌شدت خوابم می‌آید. به‌نظرم این راهکار درستی نیست. مثلا اداره ما کارمندها که تعطیل می‌شود، نیروهای خدماتی و انتظامات مشغول به‌کار می‌شوند. حداقل کارشان 3ساعت زمان می‌برد. یعنی تا 5 بعد از ظهر. در این مدت قطعا همه کولرها روشن است و همان اندازه انرژی صرف می‌شود. فقط ما زا به راه شدیم.»


چکاوک‌های نغمه‌خوان

اما چکاوک‌ها. گروه چکاوک‌ها؛ بشاش و قبراق و سرحال. اینها سحرخیزان هستند؛ آنهایی که آفتاب نزده با لحاف و پتو وداع می‌کنند. آقای مقیمی کارمند 50ساله‌ای است در شرف بازنشستگی. در این 30ساله دوران کارمندی به‌خاطر ندارد آفتاب بزند و خواب به چشمش باشد: «وقتی آفتاب زد، شهر باید بیدار شود. نمی‌خواهم در مورد فواید سحر‌خیزی صحبت کنم اما به‌نظرم این قانع‌کننده است که در این گرمای تابستان که روز هم طولانی است، چند ساعت زودتر از خواب بیدار شویم تا کارها و امورات را قبل از رسیدن به اوج گرما به سرانجام برسانیم. هم برای سلامتی خودمان مفید است و هم مشکلات کمبود انرژی را تأمین می‌کند.»

چکاوک‌ها را نباید دست‌کم گرفت. آنها تعدادشان کم نیست. علاوه بر کارمندان که عده قابل توجهی از آنان سحرخیز هستند، امروز عده‌ای از چکاوک‌ها 5دقیقه مانده بود به 6صبح جلوی بانک‌ها، سازمان‌ها و ادارات صف کشیده بودند. تصور غالب این بود که در روز اولی که قرار است ساعت کاری کارمندان دولتی 2ساعت زودتر آغاز شود، پرنده‌ای در ابتدای ساعت کاری در خیابان‌ها پر نزند. اما این معادلات غلط از آب در آمد. جالب است که خیلی از شعب بانک‌ها با این پیش‌فرض از یک ربع تا یک ساعت تأخیر در بازگشایی شعبه داشتند. دیروز سرصبح روسای برخی بانک‌ها غافلگیر شدند. آنها شاهد حضور عده‌ای از ارباب رجوعان قبل از بازگشایی شعبه جلوی در بانک بودند. به‌مراتب برخی ادارات این تجربه مشترک را داشتند. یکی از مشتریان بانک که بعد از بازگشایی شعبه زودتر از برخی کارمندان وارد بانک شد و نخستین نوبت را از آن خود کرد، می‌گوید: «امروز حرف ندارد. قبل از اینکه گرما آغاز شود می‌توانم همه کارهای اداری‌ام را انجام دهم. خوشبختانه از ترافیک هم خبری نیست. چه چیزی از این بهتر.»


چند تحلیل کارشناسی از سوی مردم

ارباب رجوعان چکاوک تحلیل جالبی از ترافیک امروز دارند: «‌به‌احتمال زیاد ترافیک هم کمتر شود، چون ادارات خصوصی همان ساعت 8صبح آغاز به‌کار می‌کنند و این ساعت‌های ناهمسان باعث می‌شود، بار ترافیکی قبل که دقیقا ناشی از ساعت کاری 8صبح بود کمتر شود.» کارمندان دولتی هم تحلیل‌های قابل توجهی از این تغییر زمانی دارند:«احتمالا ترافیک کاری‌مان بیشتر می‌شود، چون خیلی از مردم خواب می‌مانند و همه در ساعت پایانی کار هجوم می‌آورند. این رویه به خانواده‌هایی که زوجین کارمند هستند، آسیب می‌زند. مسئله سپردن فرزندان به مهدکودک‌ها را باید جدی گرفت. همه نزدیک محل کارشان زندگی نمی‌کنند. در تهران حداقل هر فرد برای رسیدن به محل کارش باید یک ساعت قبل خانه را ترک کند. عده زیادی یکی و نیم تا 2ساعت قبل خانه را ترک می‌کنند. این در حالی است که تاریکی هوا برای بانوان کارمند مسئله‌ای است که باید به آن توجه شود. در پایان نمی‌توان از مزایای این رویه چشم‌پوشی کرد. کار و فعالیت در هوای مطبوع‌تر، کاهش مصرف انرژی و احیانا کاهش بار ترافیک در سطح شهر از مزایای این طرح است.»

در پایان این روز کاری می‌توان گفت برخی تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌ها تا حدودی درست از آب درآمد. مثلا برخی معتقدند که بار ترافیکی کمتر شد، به گفته عده‌ای از کارمندان ارباب رجوعان سر ساعت خاصی به برخی ادارات مراجعه کردند و کمی شلوغ شد. موافقان این طرح معتقدند که مردم خودشان را با این وضعیت وفق خواهند داد و شرایط بهتر از قبل می‌شود، اما مخالفان می‌گویند این رویه به هیچ عنوان با برنامه‌ریزی نبوده و پاسخ نخواهد داد. برای سنجش همه این حرف‌ها باید چند روزی منتظر بود...

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :