• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
پنج شنبه 7 تیر 1397
کد مطلب : 21242
+
-

ساخت سریالی براساس رمان عامه‌پسند «بامداد خمار» موفق می‌شود؟

بمبی با احتمال انفجار شبکه نمایش خانگی

بمبی با احتمال انفجار شبکه نمایش خانگی

    نیلوفر ذوالفقاری

وقتی بالاخره آخرین قسمت از سریال پربیننده شهرزاد ساخته حسن فتحی راهی شبکه نمایش خانگی شد، موج اظهارنظرها درباره پایان سریال راه افتاد. فتحی بین صحبت‌هایش درباره شهرزاد و امکان ساختن فصل بعدی آن، خبر دیگری را یادآوری کرد: تصمیم برای ساخت سریالی با اقتباس از رمان معروف «بامداد خمار». حالا که شهرزاد تمام شد و به نظر نمی‌رسد تصمیمی برای ساخت ادامه آن وجود داشته باشد، سراغ ماجرای ساخت سریال از روی یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های ایرانی رفته‌ایم تا ببینیم «بامداد خمار» می‌تواند شبکه نمایش خانگی را تکان دهد؟ محمدحسن شهسواری که به عنوان فیلمنامه‌نویس و مشاور فیلمنامه در فیلم‌هایی مثل «وارونگی» و «قاعده تصادف» حضور داشته است و پیش از این هم مقاله‌ای درباره ساخت فیلم‌ها و سریال‌های اقتباسی ایرانی نوشته می‌گوید بله، «بامداد خمار» می‌تواند.

«بامداد خمار» شاید موفق‌تر از «لیلا»

وقتی در سال 74 فتانه حاج‌سیدجوادی رمان «بامداد خمار» را روی پیشخوان کتابفروشی‌ها فرستاد، کمتر کسی فکر می‌کرد این کتاب به یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های معاصر ایران تبدیل شود. داستان تکراری عشق یک دختر پولدار به پسری فقیر، با قلم حاج‌سیدجوادی آنقدر خوب پرورانده شد که کتابش خیلی زود در قفسه کتابخانه‌های هر خانه نشست. حالا بیشتر از 20 سال از آن روزها گذشته و نام «بامداد خمار» این بار به دلیل دیگری سر زبان‌ها افتاده است. خبرها می‌گویند حسن فتحی، کارگردانی که همین ماه گذشته دفتر سریال پربیننده شهرزاد را بست، تصمیم دارد سریال بعدی خود را با اقتباس از این رمان بسازد و راهی شبکه نمایش خانگی کند. اما آیا این سریال می‌تواند موفقیت شهرزاد را تکرار کند و با استقبال مواجه شود؟ حسن‌شهسواری می‌گوید: «در همه دنیا ساخت فیلم و سریال با اقتباس از رمان‌ها و داستان‌های محبوب، یکی از رایج‌ترین شیوه‌های فیلمسازی است. رمان و نمایشنامه که تولید آنها ارزان‌تر است راهی بازار می‌شوند و می‌توان سنجید که آیا موردتوجه خوانندگان قرار گرفته یا نه؟ وقتی این آزمون ساده انجام شد،سینماگران تا حدی مطمئن می‌شوند که این قصه امتحان خود را پس داده و اگر خوب ساخته شود، می‌تواند در دنیای پرخرج سینما هم موفق باشد.» آن طور که شهسواری می‌گوید، آمار و ارقام نشان می‌دهند فقط در امریکا سالانه 50 هزار رمان راهی بازار ادبیات می‌شوند که در هر صورت، می‌توان حدود 10 درصد آنها را جزو کتاب‌های پرفروش و محبوب دانست. به این ترتیب سینماگران می‌توانند هر سال 5000 فیلم و سریال بسازند که لااقل خیالشان از محبوبیت داستان آنها نزد مخاطبان راحت است. شهسواری می‌گوید: « «بامداد خمار» به عنوان رمانی 450 صفحه‌ای توانست مخاطبان زیادی را جذب کند بنابراین به نظر می‌رسد ساخت سریال از روی قصه آن می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد.» شهسواری با اشاره به ساخت فیلم «لیلا» توسط داریوش مهرجویی از روی داستانی به همین نام به نویسندگی مهناز انصاریان می‌گوید: «این فیلم محبوب و پرجایزه از روی داستان ساده‌ای ساخته شده و شاید «بامداد خمار» با داستان پخته‌تر و قوی‌تر، بتواند در صورت ساخت سینمایی خوب، حتی موفق‌تر از «لیلا» ظاهر شود.»

جای خالی سینمای اقتباسی در ایران

با اینکه تا به حال فیلم‌ها و سریال‌های زیادی از روی رمان‌ها و داستان‌های مشهور ایرانی ساخته شده، به نظر می‌رسد سینمای اقتباسی آن طور که آن‌طرف آب‌ها راه خودش را پیدا کرده، هنوز در ایران نتوانسته جایگاه مناسبی پیدا کند. شهسواری به عنوان نویسنده‌ای که کتاب «حرکت در مه» او نوعی راهنمای فیلمنامه‌نویسی محسوب می‌شود، معتقد است این موضوع دلایل مختلفی دارد: «یکی از مهمترین دلایل عدم پیشرفت سینمای اقتباسی در ایران، واکنش نویسندگان است. بسیاری از نویسندگان اجازه ساخت فیلم و سریال را از روی داستان خود به فیلمساز نمی‌دهند. آنها که تمایل دارند هم گاهی آنقدر در مسیر ساخت فیلم دخالت می‌کنند و توقع دارند فیلم مو به مو شبیه کتاب باشد که سرمایه‌گذار ترجیح می‌دهد وارد این فضا و دردسرهایش نشود. البته گاهی هم کارگردانان در ساخت این قصه‌ها ضعیف عمل می‌کنند.» شهسواری عدم توجه به سلیقه و نظر مخاطب را یکی دیگر از دلایل ناموفق بودن سینمای اقتباسی می‌داند: «بسیاری وقت‌ها، اهمیت نظر مخاطب به فراموشی سپرده می‌شود و فیلمساز از اینکه سلیقه مخاطب را دنبال کند و ببیند چه قصه‌ای را پسندیده غافل می‌شود. به همین دلیل خیلی از قصه‌های محبوب با اینکه قابلیت تبدیل شدن به فیلم و سریال را دارند، روی کاغذ باقی می‌مانند.»

«بامداد خمار» موفق می‌شود اگر...

هرچند «بامداد خمار» در زمان انتشار ثابت کرد قصه آن مورد توجه افراد زیادی قرار گرفته و محبوبیت کسب کرده است، اما نمی‌توان گفت تبدیل آن به سریال به طور یقین این موفقیت را تکرار خواهد کرد. شهسواری می‌گوید درباره ساخت این سریال یک نکته بسیار مهم وجود دارد که باید به آن پرداخت: «وقتی «بامداد خمار» منتشر شد، گفتمان رایج در کتاب در جامعه هم جریان داشت. قصه درباره عشق یک دختر به پسری از طبقه اجتماعی و اقتصادی نامتناسب با خود بود. آن روزها با پایان جنگ تحمیلی و شکل‌گیری طبقات مختلف اجتماعی، ازدواج‌های ناهمگون بیشتر شده بود. به همین دلیل هم این موضوع موردتوجه مردم قرار داشت. به یاد دارم که بسیاری از بزرگ‌ترها به فرزندان جوان خود به خصوص دختران توصیه می‌کردند رمان را بخوانند. داستان کتاب، دغدغه روز خانواده‌ها و قصه از یک داستان عشقی ساده فراتر رفته بود. ممکن است حالا که فیلمساز قصد دارد سراغ ساخت این سریال برود، آن گفتمان عوض شده و دیگر چندان دغدغه خانواده‌ها نباشد.» وقتی فتحی شهرزاد را ساخت بسیاری از منتقدان درباره عامه‌پسند بودن داستان سریال حرف زدند، درباره اینکه ماجرا همان داستان تکراری مثلث عشقی و جدایی است و چندان جدی محسوب نمی‌شود. شهسواری معتقد است حرف زدن درباره عامه‌پسند بودن یا نبودن قصه‌هایی که به فیلم تبدیل می‌شوند کار بیهوده‌ای است: «این حرف‌ها فقط غرغرهای روشنفکرانه است. واقعیت این است که فیلم و سریال باید بیننده داشته باشد و بفروشد، بنابراین باید سراغ قصه‌ای رفت که مخاطب می‌پسندد؟ در اثر شناخته‌شده‌ای مثل «آناکارنینا» هم اگر ماجرای خیانت اتفاق نمی‌افتاد، داستان تا این اندازه مورد توجه قرار نمی‌گرفت. مهم این است که مخاطبان قصه دوست دارند بنابراین اگر قصه‌ای خوب روایت شود آن را می‌پسندند. با این توضیح به نظر می‌رسد «بامداد خمار» حتی با یک تولید سینمایی معمولی و نه چندان خاص هم می‌تواند توجه مخاطب را جلب کند.»

بامداد خمار
قصه یک عشق اشتباه


فتانه حاج‌سیدجوادی نویسنده «بامداد خمار» این کتاب را سال 1374 راهی بازار نشر کرد. این رمان 450 صفحه‌ای، روایتگر داستان زندگی محبوبه، دختری از طبقه ثروتمند است که به پسری نجار از طبقه اجتماعی و اقتصادی پایین‌تر دل می‌بندد و با رها کردن خانواده خود، زندگی مشترک خود را آغاز می‌کند. اما ناهمگونی فرهنگی و تربیتی میان او و رحیم باعث می‌شود اشتباه بودن این عشق و تصمیم روز به روز بیشتر نمایان شود تا جایی که محبوبه را سال‌ها بعد، با پشیمانی دوباره به خانه پدری برمی‌گرداند.داستان هرچند خط قصه‌ای تکراری و آشنا دارد، اما پر از شخصیت‌‌های فرعی قوی با شخصیت‌پردازی کامل است و به خوبی می‌تواند مخاطب را با ماجراها همراه کند. «بامداد خمار» نه تنها به یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های معاصر ایرانی تبدیل شد، بلکه ترجمه آلمانی آن هم با میانگین 10هزار نسخه بارها به چاپ‌های بعدی رسید. ناهید پژواک بعد از موفقیت «بامداد خمار» کتابی به نام «شب سراب» نوشت که همان داستان را از این بار از نگاه رحیم روایت می‌کرد. هرچند نویسنده «بامداد خمار» از این موضوع شکایت داشت اما «شب سراب» هم پرفروش شد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید