یک شب رویایی و تماشای فوتبال در ساختمان چارسو
اشکها و لبخندها
نیلوفر ذوالفقاری:
صدها نگاه نگران، صدها قلب پرشور و هیجان و صدای یکصدایی که به گوش میرسد: ایران. اگر نام ساختمان بزرگ پاساژ چارسو و پردیس سینمایی مجهز آن دوشنبه صبح در کنار تجمعات اعتراضی به گرانی قرار گرفت، از ساعت 9 شب دیگر چارسو ماند و تماشاگران فوتبال.پیش از این هم بازیهای باشگاهی در طبقه پنجم این پاساژ از 2 مانیتور بزرگ پخش میشد، اما این بار تعداد مانیتورها افزایش پیدا کرده و جمعیت فوتبالدوست در راهروهای همه طبقهها کنار هم نشستهاند تا در یک شب رویایی برای فوتبال ایران، شانه به شانه هم، 90 دقیقه شور و هیجان را تجربه کنند.
ورودی پارکینگ ساختمان بسته است، به همین دلیل هم شهروندان زیادی خودروهای خود را چند خیابان آنطرفتر پارک کردهاند و پیاده، راه چارسو را پیش گرفتهاند. از همان در ورودی موج جمعیت پرشور و باانرژی نشان میدهد امشب چه جمعیتی قرار است دستهجمعی به تماشای آخرین بازی تیم ملی کشورمان در مرحله گروهی رقابتهای جامجهانی بنشیند. تکلیف بازیکنان تیم ملی امشب مشخص میشود، یا به دور بعدی مسابقات صعود میکنند یا باید چمدانهایشان را ببندند و روسیه را ترک کنند. هنوز و یک ساعتی به شروع بازی مانده اما جمعیت لحظه به لحظه بیشتر میشود. طبقه پنجم دیگر جا برای سوزن انداختن ندارد، جمعیت مشتاق صندلیها را پر کردهاند، عده زیادی هم روی زمین نشستهاند و از همین حالا تشویق بازیکنان تیم ملی را شروع کردهاند. چهرهها نگران اما امیدوار و هیجانزده است.کارکنان رستورانهای فودکورت این مجموعه هم به سرعت مشغول آماده کردن سفارش مشتریان هستند. صدای «ایران،ایران» لحظهای قطع نمیشود. کمکم جمعیت راهی طبقات پایینتر میشوند تا بازی را از مانیتورهای نصب شده بین طبقهها تماشا کنند.
یک استادیوم کوچک
روی صورتش پرچم سهرنگ برق میزند و توی دستهایش شیپور تشویق: «با خانواده آمدهایم فوتبال را جایی تماشا کنیم که شور و هیجان بیشتری داشته باشد.» حسین میگوید قبل از این برای تماشای بازی پرسپولیس-استقلال به ورزشگاه آزادی رفته اما حس و حال فوتبال دیدن همراه پدر و مادر و خواهرش متفاوت است: «صمیمیتی که در این فضا وجود دارد در ورزشگاه احساس نمیشود.» چند دقیقه بیشتر به شروع بازی نمانده و همه به سرعت دنبال پیدا کردن جایی برای نشستن هستند، بعضیها با خودشان زیرانداز و صندلی تاشو آوردهاند و بعضی دیگر کنار دیوار صف کشیدهاند تا بازی را ایستاده تماشا کنند. سارا که همراه دخترخاله و داییهای خود آمده پارچه پرچم را روی شانههایش مرتب میکند و میگوید: «خیلی هیجان دارم، اینجا درست مثل یک استادیوم کوچک پر از شور و حرارت و صدای تشویق دستهجمعی است.انگار همه اعضای یک خانواده هستیم.» حالا دیگر بازی شروع شده و صدای تشویقها بلندتر از قبل به گوش میرسد، خبری از صدای گزارشگر روی تصاویر نیست.جمعیت یکصدا شعار میدهند، با هر موقعیت حمله برای تیم ایران فریاد میزنند و هربار توپ به دروازه ما میرسد در سکوت فرو میروند.
اوج هیجان در پایان 90 دقیقه
بازار کریخواندن هم حسابی داغ است،محمدرضا میگوید: «اگر ببریم همه این جمعیت را به بستنی مهمان میکنم، حیف نیست این بازیکنان جوان و بااستعداد به خانه برگردند؟» نیمه اول با همه نگرانیها نزدیک پایان است که توپ از خط دروازه ما عبور میکند و همه یکصدا آه میکشند. بین دو نیمه هنوز همه امید دارند که از فرصت جبران استفاده کنیم. بازی در نیمه دوم در فضایی پرالتهاب و تنش شروع میشود و تماشاگران هم با نگرانی بیشتری به مانیتورها خیره شدهاند. در دقیقه 53 وقتی رونالدو روی نقطه پنالتی رو به دروازه ما ایستاده، نفسها در سینه حبس شده است. یک دقیقه بعد همه از جا بلند میشوند و ایستاده علیرضا بیرانوند را برای نمایش خیرهکنندهاش تشویق میکنند. دیگر هیچکس آرام و قرار ندارد، 90 دقیقه گذشته و وقتی داور به نفع تیم ما اعلام پنالتی میکند، هیجان به اوج خود میرسد. بالاخره با قهرمان اروپا مساوی میکنیم. بازی تمام میشود و تیم ما به مرحله بعد نمیرسد. جمعیت غمگین از این حذف همزمان از درخشش بازیکنانمان آنقدر خوشحال هستند که هنوز دست از تشویق برنداشتهاند. فرهاد میگوید: «این بهترین تجربه تماشای فوتبال برای من بود، همراه با خانواده در فضای پرهیجان، شاید خبری از سکو و صندلی نبود اما درست مثل تماشای بازی در استادیوم لذتبخش بود. مخصوصا که تیم کشورمان با بازی زیبا باعث افتخار همه شد.» شب رویایی فوتبالی در چارسو بالاخره به پایان میرسد،شبی که تجربه شیرین فوتبال دیدن دستهجمعی را به خاطرات صدها نفر اضافه کرد.