• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
دو شنبه 4 تیر 1397
کد مطلب : 20904
+
-

چطور می‌توانیم یکدیگر را ببخشیم

رها شویم

بخشش
رها شویم

یکتا فراهانی

هنگامی که از کسی می‌رنجیم یا موضوعی ما را آزار می‌دهد که نمی‌توانیم فراموش‌اش کنیم بیش از هر شخص دیگری خودمان آزار می‌‌بینیم؛ گویی در بند و اسارت چیزی یا شخصی که باعث آزار و اذیت یا ناراحتی ما شده گیر می‌افتیم.

اما وقتی عصبانی هستیم و نمی‌توانیم ببخشیم در ذهن‌مان چه می‌گذرد؟ آیا به فکر تلافی و انتقام هستیم و دلمان می‌خواهد ما هم مقابله به مثل کنیم یا تلاش‌مان این است کسی را که موجب رنجشمان شده ببخشیم و کینه‌ای از او به دل نگیریم؟ البته هرکس با توجه به عوامل مختلف مثل مسائل تربیتی و فرهنگی و خانواده‌ای که در آن بزرگ شده واکنش یا تصمیم متفاوتی برای بخشیدن یا کینه به دل گرفتن خواهد داشت و به‌گونه‌ای متفاوت عمل خواهد کرد. اما چگونه می‌توانیم به‌گونه‌ای ببخشیم و رها شویم تا در دام بخل و کینه دیگران گرفتار نشویم و به جای اینکه مدت‌‌ها به سبب کینه‌ای که از دیگران داریم آزار ببینیم و اذیت شویم، ببخشیم و رها شویم.  در این خصوص با دکترسیدعلی قاسمی، روانشناس تربیتی صحبت کرده‌ایم.


تجربه ناکامی 
نخستین چیزی که ما باید برای فهم بهتر اهمیت بخشش و جایگاه آن درنظر بگیریم این است که اصلی بسیار مهم و بدیهی در زندگی ما وجود دارد؛ یعنی همه ما هر روز در معرض ناکامی‌های کوچک و بزرگ در روابط‌مان با دیگران قرار می‌گیریم و به همین‌خاطر در هر محیطی بارها و بارها ناکامی را تجربه می‌کنیم،بارها تحقیر می‌شویم، حقی از ما ضایع می‌شود، انتظاراتمان برآورده نمی‌شود و...  بنابراین تجربه ناکامی در روابط بین فردی و زندگی اجتماعی امری بسیار بدیهی و طبیعی است، چون سلایق افراد با همدیگر متفاوت است و تصمیماتی که می‌گیرند هم براساس معیار‌های مختلف است. ارزش آدم‌ها هم کاملا با همدیگر فرق دارد؛ بنابراین امکان دارد هر لحظه با طرف مقابل دچار تعارضات و ناکامی‌هایی شویم که سبب رنجش خاطرمان هم بشود. اما این اصل باید همیشه مدنظر ما باشد که در ارتباط با طرف مقابل ممکن است با مشکلات زیادی مواجه شویم.

بخشش فراموشی نیست!
فراموش نکنیم بلکه ببخشیم، بخشش الزاما به‌معنای فراموشی نیست. اصل بسیار مهمی در روانشناسی حافظه داریم که می‌گوید هر اتفاقی که در زندگی ما می‌افتد «رد عصبی» در حافظه بلندمدت ما ایجاد می‌کند. بدین‌ترتیب رد عصبی اتفاقی که در گذشته برای ما افتاده در حافظه بلندمدت ما باقی مانده است. اما وقتی می‌بخشیم یعنی آنچه در حافظه بلندمدت‌مان ذخیره شده به حافظه فعال و کوتاه‌مدت خود منتقل نمی‌کنیم. ممکن است ما بدی‌ای را که کسی به ما روا داشته فراموش نکنیم، آن اتفاق در حافظه بلندمدت ما باقی می‌ماند، اما وقتی آن را مرور نمی‌کنیم روان و بدن ما دائم نسبت به آن واکنش نشان نمی‌دهد و حالمان بد نمی‌شود. در واقع وقتی ما اطلاعات را در حافظه بلندمدت خود داریم شاید بر اثر یک تلنگر دوباره خاطره آن مشکل در ذهن‌مان زنده شود. بعضی مواقع ما به این علت دوست داریم رنجش و کدورت‌های پیشین را رها نکنیم چون فکر می‌کنیم به این ترتیب می‌توانیم از طرف مقابل انتقام بگیریم. اما چرا بعضی‌‌ها نمی‌توانند به راحتی ببخشند و چه کسانی می‌توانند بهتر و راحت‌تر ببخشند.

وقتی نمی‌توانیم ببخشیم
فرض کنیم در گذشته کسی در حق ما بدی کرده است. شاید این رفتار او همان‌موقع چند دقیقه‌‌ای بیشتر طول نکشیده، اما وقتی نمی‌توانیم آن عمل یا آن فرد را ببخشیم، یعنی در زمان حال مدام داریم آن عمل را تکرار می‌کنیم و با مرور ناراحتی و رنجش، همیشه آن را تازه و زنده نگه می‌داریم؛ مانند زخمی که به‌جای درمان، هر روز آن را تازه نگه داریم و مدام دستکاری‌اش کنیم.
مرور گذشته منفی و آزار‌دهنده هم دقیقا چنین چیزی است. حتی باعث می‌شود سیستم ایمنی بدن ما نسبت به آن واکنش نشان دهد و بدنمان را در حالت جنگ و گریز قرار دهد.
وقتی نمی‌توانیم بدی‌ای را که سال‌ها پیش در حقمان شده ببخشیم و مدام آن را مرور می‌کنیم روان ما نمی‌تواند تشخیص دهد که آن اتفاق تمام‌شده و مدام ما را در زمان حال با آن درگیر می‌کند؛ انگار ما در زمان حال دوباره درگیر آن موضوع شده‌ایم؛ انگار در بخشی از گذشته گیر افتاده‌ایم و نمی‌توانیم از آن رها شویم. اما وقتی می‌بخشیم تمایلی به مرور خاطرات منفی در زمان حال نداریم. نکته مهم در این خصوص این است که فراموش نکنیم وقتی ما کسی را می‌بخشیم در واقع این کار را برای خودمان انجام می‌دهیم، نه کسی که ما را رنجانده، چون خود ما سزاوار آن هستیم که در آرامش و آسایش بیشتری باشیم.

ابتلا به بیماری 
نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم این است که وقتی ما دچار احساسات منفی می‌شویم این احساس منفی با یک «فیزیولوژی منفی» همراه است؛ مثلا وقتی عصبانی یا خشمگین می‌شویم کارکرد بدن ما هم متناسب با آن خشم تغییر می‌کند؛ حتی هورمون‌ها هم در مواقع تجربه خشم، اندوه و غم بیشتر ترشح می‌شوند؛ مثل هورمون کورتیزول که هورمون استرس و ناراحتی است.
همچنین موقع غم و اندوه هورمون سروتونین که هورمون شادمانی و نشاط است به کمترین میزان خود می‌رسد. بنابراین متناسب با این تغییرات هورمونی که در مغز ما ایجاد می‌شود بدن واکنش‌هایی نشان می‌دهد؛ یعنی وقتی ما در معرض خشم و دلخوری قرار می‌گیریم بدن ما هم خود را برای جنگ و گریز آماده می‌کند؛ در این هنگام سیستم قلب و عروق فعال‌‌تر می‌شود، عضلات منقبض می‌شود، غده فوق‌کلیوی ما آدرنالین ترشح می‌کند، احساس گرگرفتگی می‌کنیم و سیستم ایمنی ما تحریک می‌شود و همه اینها در واقع نوعی «آماده‌باش» برای مقابله، جنگ و برخورد در ما به‌وجود می‌آورد.
در این میان افرادی که ناکامی‌‌های زیادی را تجربه کرده‌اند ولی نتوانسته‌اند آنها را به خوبی مدیریت کنند به‌تدریج دچار انواع بیماری‌های روانشناختی و جسمانی می‌شوند؛ یعنی کسی که مدام خشمگین و عصبانی است به‌تدریج دچار بیماری‌‌های قلبی و عروقی و خودایمنی می‌شود. به این ترتیب بدن به نوعی به مقابله باخودش دست می‌زند و دچار فرسودگی می‌شود.

مهارت بخشیدن 
بخشش در روابط بین فردی امری بسیار ضروری است؛ یعنی اگر ما بتوانیم بموقع و درست ببخشیم بزرگ‌ترین خدمت را به سلامت جسم و روان خود کرده‌‌ایم، چون تجربه ناکامی باعث ابتلا به بیماری‌‌های مختلف می‌شود. اما اگر یاد بگیریم درست و بموقع ببخشیم سالم‌تر، فعال‌تر و با انرژی‌‌تر زندگی می‌کنیم ولی ابتدا باید بدانیم بخشش واقعی به چه معناست. آیا بخشش به این معناست که هرکس هر کاری با ما کرد و باعث رنجش ما شد ما به راحتی از آن عبور کنیم و بی‌تفاوت باشیم؟ یعنی هر کس هر بلایی سر ما آورد خیلی منفعلانه آن را بپذیریم؟ پاسخ آن است که خیر، بخشش به‌معنای منفعل و بی‌توجه بودن نیست بلکه به آن معناست که «گذشته منفی حاصل از یک ناکامی به واسطه رفتار غلط دیگران را مدام در لحظه حال مرور نکنیم».

تجربه احساسات منفی 
توجه داشته باشیم که هر وقت در معرض ناکامی‌ها قرار می‌گیریم احساسات ناخوشایند و منفی را هم تجربه می‌کنیم؛ احساساتی مانند خشم، غم، حسرت و نفرت. می‌توان گفت احساسات منفی نشانه ناکامی‌‌های ما هستند؛ یعنی ما هر وقت جایی ناکام یا ناراحت می‌شویم احساسات منفی هم به ما هجوم می‌آورند و هر کدام از ما با مرور زندگی خود می‌بیینیم که هر لحظه تا چه حد شاهد تجربه احساسات منفی هستیم؛ احساسات منفی کوچک و بزرگی که هر کدام به نوعی با آن مواجه می‌شویم.

این خبر را به اشتراک بگذارید