• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
جمعه 1 دی 1396
کد مطلب : 1830
+
-

شنبه‌‌های کم محصول

روزمرگی
شنبه‌‌های کم محصول

محمد زینالی‌اُناری | پژوهشگر فرهنگ عامه

همیشه این‌طور بوده که جمعه‌ها گذشته و شنبه‌ها بازگشته‌اند. انسان همیشه اسیر دوباره‌کاری‌است تا اینکه  ناگهان جلوی آینه بایستد و بفهمد که ظاهرا شنبه‌ها روی هم جمع شده و او را به آدم دیگری تبدیل کرده‌اند. اما شنبه‌ها اغلب برای ما کم‌محصولند. شنبه‌ها روز شروع کار هفتگی و بازتعریف زندگی‌ هستند. تکراری‌بودن رسیدن شنبه‌ها، شاید برای این است که ما هر 7روز یک بار دوباره از نو متولد شویم و خود را بازیابیم؛ اما اغلب در چرخه‌ همین تکرار، غرق و به آدم‌هایی تکراری تبدیل می‌شویم. شنبه‌‌ها روز آغاز خلاقیت و شگفتی‌آفرینی انسان هستند اما ما کارهایی را انجام می‌دهیم که معمولا نیاز به شگفتی و خلاقیت ندارند. ما عصرهای سخت و مشقت‌بار جمعه‌ها را طی می‌کنیم تا به شنبه برسیم و صبح علی‌الطلوع بدویم برویم سر کار تا آغازی دوباره بیافرینیم اما شنبه‌ها با کسالت و مثل رئیس سابق من، گاه با عصبانیت و دلخوری بیدار می‌شویم و با روی ترش، سر کار حاضر می‌‌شویم که چه؟ مثلا قرار است مثل طوطی، کارهای ازبرشده‌مان را تکرار کنیم. شنبه‌های آدم‌هایی که خلاق نیستند یا متأسفانه به طور عمومیت‌یافته‌ای به خلاقیت و نوآوری فکر نمی‌کنند، تکراری، کهنه و فرسوده است و همین امر باعث می‌شود که روزهایی بی‌معنی و بی‌رنگ به نظر برسند. هر روزی که در آن فکری جدید نداشته باشیم، روزی بی‌محصول است. محصول اصلی زندگی آدمی، نوآوری و خلاقیت است اما کارهای ما از ما یکدستی و سادگی و حرف‌شنوی می‌خواهند و جلوی حرکت و گذران عمر ما را می‌گیرند. این که گفته می‌شود تکرار، جلوی گذر عمر را می‌گیرد، عجیب نیست. ما اغلب بدون خلاقیت، روزهای تکراری را به‌کرّات گذری می‌کنیم و پیری‌های زودرس ما اغلب ناشی از این است که لحظه‌‌هایمان را با تکرار و خستگی سپری کرده‌ایم. آیا لحظه‌هایی که در آنها مثل ارشمیدس و نیوتن، یافتن‌ها را لمس می‌کنیم هم ما را پیر می‌کنند؟ بعید است وقتی که هیجان و تپش‌های قلب، ما را سرشار از امید و شوق می‌کند، پیر شویم. گذر عمر، با گذراندن لحظه‌های سرشار از نوآوری و خلاقیت و شگفتی‌‌آفرینی صورت می‌گیرد و آنچه بدون این حالت که ویژگی خاص انسان است می‌گذرد، مرگ‌های متوالی‌ای است که انسان در روزگار خود طی می‌کند. ما هر روز تازه‌ای را می‌کشیم تا دیروز را تکرار کنیم؛ شنبه‌ها را از بین می‌بریم تا شنبه‌های هفته قبل و هفته قبل‌‌تر را دوباره احیا کنیم. ما آدم‌های تغییریافته و تازه‌ای نیستیم؛ آدم‌های تکراری، کهنه و رنگ‌و‌رو رفته‌ای هستیم که شنبه‌ها، با آن سیمای چرکین و بی‌رنگ‌وبوی خودمان مواجه می‌شویم. اگر امروز جامعه‌ ایرانی خلاقیت‌باور نیست و افراد خلاق در آن هضم نمی‌شوند و سرمایه‌ انسانی خلاق کشور به سرزمین غربت می‌گریزد، نشانه این است که ظرفیت‌های روز شنبه و روزهای سَلَف آن، برای خلاقیت تکمیل شده و نیاز به نوآوری و ورود آدم‌های نوآور را در خود احساس نمی‌کند؛ پس هر کس بماند، مجبور است روزهای شنبه با اخم‌وتخم و روحیه‌ کسل سر کار برود و به کاری تکراری بپردازد تا به آدمی تکراری‌تر و بی‌معناتر تبدیل شود. شنبه‌ها روزهای شروع، آفرینندگی و خلاقیت انسان هستند اما به روزهای تکراری‌ای تبدیل شده‌اند که انسان‌‌ها را به ‌صورت یک ابزار صنعتی منجمد می‌کنند. زندگی، شور و شوق در خلاقیت و احساس تازگی روزهاست؛ آنچه زندگی و گذر زمان است، در افق تغییر صورت می‌گیرد و روزهای بدون تغییر انسان، تکرار روزهای قدیمی است. زندگی یعنی پیش‌رفتن به سوی آینده و ساختن روزهای جدید، نه ماندن در یک روز و شمردن توالی روزها با واژه‌های هفت‌گانه‌ای که مدام از نو شروع می‌شوند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید