• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
یکشنبه 6 خرداد 1397
کد مطلب : 17735
+
-

خداحافظی با شمایل جوانمردی

یادداشت
خداحافظی با شمایل جوانمردی

سعید مروتی‌| روزنامه‌نگار:

از «واریته بهار» (پرویز خطیبی 1328) تا «برزخی‌ها» (ایرج قادری 1362)، ناصر ملک‌مطیعی در طول بیش از سه‌دهه فعالیت، دیرپاترین ستاره سینمای ایران بود. اولین جوان اول سینمای ایران که با فیلم مهم و تأثیرگذار «ولگرد» (مهدی رئیس‌فیروز 1332) مورد توجه سینماروها قرار گرفت و بعد از آن در موج ملودرام‌های اخلاقی سینمای فارسی دهه30، ستاره‌ای بی‌گفت‌وگو بود. بیشتر در نقش جوان‌هایی که دوستان ناباب از مسیر راستی و درستی منحرفش می‌کردند و البته در اغلب موارد ناصر ملک‌مطیعی این امکان را می‌یافت که به زندگی بازگردد. در همان سال‌ها فیلمی با عنوان «بازگشت به زندگی» (عطاءالله زاهد1336) هم بازی کرد. در سال‌هایی که سینمای ایران پس از وقفه‌ای 11ساله با حداقل امکانات و کمترین نیروی متخصص، تولد دوباره‌ای یافته بود، ملک‌مطیعی اولین بازیگری بود که استعداد و توانایی حضور مقابل دوربین را داشت. به همین دلیل هم ساموئل خاچیکیان بهترین کارگردان سینمای ایران در آن سال‌ها، سراغش رفت و «چهارراه حوادث» (1334) را با حضور او ساخت و هم دکتر هوشنگ کاوسی منتقد سختگیر و نخبه‌گرای آن دوران در اولین فیلمش «هفده روز به اعدام» (1335) سراغش رفت. معدود فیلم‌های استاندارد آن دوران معمولا با حضور ملک‌مطیعی ساخته می‌شد. در ابتدای دهه40 که به‌مرور سینمای فارسی با مؤلفه‌ها و ویژگی‌های خاصش شکل می‌گرفت، ملک‌مطیعی بازیگری باتجربه و محبوب بود؛ بازیگری که سال‌ها در نقش آدم‌های طبقه متوسط شهری حاضر شد و نقش معلم زبان، مهندس، پلیس، نقاش، کارمند، افسر نیروی دریایی، پزشک و... را ایفا کرد. با تغییر مسیر سینمای فارسی، تغییر شمایل داد و کلاه مخملی به سر گذاشت. درواقع این سینمای فارسی بود که با ابداع ژانر سینمای جاهلی، کلاه مخملی بر سر ناصر ملک‌مطیعی گذاشت. از اوایل دهه40 تا اواخر دهه50 که قصه سینمای فارسی پایان یافت، ملک‌مطیعی بیشتر در شمایل مرد سنتی و بامعرفتی ظاهر شد که به ارزش‌های اخلاقی احترام می‌گذاشت، مرام و معرفت داشت و از سنت عیاران و جوانمردان پیروی می‌کرد.

در دهه 40 ملک‌مطیعی با ساخت فیلم‌هایی چون «سوداگران مرگ» (1341) و «مردها و جاده‌ها» (1342) نشان داد از اغلب فیلمسازانی که در فیلم‌هایشان بازی می‌کند، کارگردان بهتری است؛ هر چند فیلم سر و شکل‌دار و خوش‌ساختی چون مردها و جاده‌ها با فیلمنامه‌ای از احمد شاملو به فروش بالایی دست پیدا نکرد و به مرور ملک‌مطیعی قید کارگردانی را زد.

در انتهای دهه40 که با ظهور فیلمسازان جوان و خوشفکر سینمای فارسی تن به تحول می‌داد، ملک‌مطیعی هم با بازی در «قیصر» (مسعود کیمیایی1348) با این تغییر همراه شد. با قیصر و «گاو» (داریوش مهرجویی 1348) موج نوی سینمای ایران شکل گرفت و سهم ملک‌مطیعی از موج نو بازی در فیلم‌هایی چون «طوقی» (علی حاتمی 1349) «بابا شمل» (علی حاتمی 1350)، «سرقاپ» (زکریا هاشمی 1350)، «قلندر» (علی حاتمی 1351) و «شورش» (رضا میرلوحی 1352) بود. هر چند تماشاگر آن سال‌ها ترجیح می‌داد از ملک‌مطیعی جای فیلم‌هایی چون شورش که اقتباسی از شکسپیر بود، «اوستا کریم نوکرتیم» (محمود کوشانی 1352) و «آقا مهدی وارد می‌شود» (فریدون ژورک 1353) را تماشا کند. تیپ کلاه‌مخملی در دهه 50 بارها و بارها توسط ملک‌مطیعی بازتولید شد، چون سینماروها چنین شمایلی را برازنده او می‌دانستند. در واقع بازی در فیلم‌های جاهلی پیشنهاد بازار بود؛ پیشنهادی براساس نظام عرضه و تقاضا. ملک‌مطیعی قهرمان مردم پایین‌شهر و شهرستان‌های دور و نزدیک بود. قهرمان مردمی که او را به مثابه شمایلی از جوانمردی و لوطی‌گری دوست می‌داشتند.

بسته شدن غیرطبیعی پرونده بازیگری ملک‌مطیعی در سال‌های پس از انقلاب، باعث شد او در میانسالی بازنشسته شود و تصویرش در ذهن مردم همان قهرمان بامعرفت و بزن‌بهادر فیلم‌های سیاه و سفید بود که پای ارزش‌های سنتی می‌ایستاد و منادی مردانگی و گذشت می‌شد. ملک‌مطیعی در 4دهه دوری از سینما (با یک استثنا؛ باز در نقش کوتاهی در فیلم نه‌چندان جالب‌توجه «نقش‌ نگار») در این سرزمین ماند و حاضر به مهاجرت نشد.

با تمام بی مهری ها و بی انصای ها، ملک مطیعی به شهادت گفت و گوهایش، همیشه حامی سینمای فرهنگی پس از انقلاب بود و بی عقده هنرها و توانایی های نسل های پس از خود را ستایش می کرد.

همیشه می گفت علاقه ای به مهاجرت ندارد و می خواهد در وطنش بمیرد. حالا او در سرزمینی که بسیار دوست می داشت به خاک سپرده خواهد شد. با محبوبیتی پردوام و ماندگار و روی دوش دوستداران پرشمارش به منزلگاه آخر رهسپار خواهد شد.

به مثابه شمایلی از جوانمردی و منادی ارزش هایی منبعث از سنت های این سرزمین. لوطی فیلم های سیاه و سفید، که مرام و معرفت را با زبانی قابل فهم برای عامه مردم معنا می کرد، آن قدر با استعداد بود که در اوج فیلم های کلاه مخملی اش، امیرکبیری با صلابت در "سلطان صاحبقران" ( علی حاتمی 1355) باشد.
خداحافظی با ناصر ملک مطیعی حکم وداع با ستاره ای از روزگاری سپری شده دارد؛ روزگار سپری شده سینمای فارسی که ملک مطیعی چهره مهم، تاثیرگذار و جریان سازش بود.

این خبر را به اشتراک بگذارید