• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
یکشنبه 30 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 16937
+
-

«رندی» به مثابه یک سبک زندگی

ملاحظه
«رندی» به مثابه یک سبک زندگی


علی‌اصغر دادبه/ محقق و استاد زبان و ادبیات فارسی
رندی در لغت به معنی زیرکی، نیرنگ‌باختن، غداری و حیله‌گری‌است؛ بر این اساس رند، شخصیتی‌است زیرک و حیله‌گر و در یک کلام، دارای صفات منفی و اگر بخواهیم معادلی امروزی برای رند بیابیم مناسب‌ترین و گویاترین معادل، «لُمپن» است و لمپن نامی‌است بر رند در روزگار ما. تصویری که بیهقی در تاریخ خود، در ذکر بردارکردن حسنک وزیر از رند پیش چشم خواننده می‌آورد چیزی جز تصویر لمپن نمی‌تواند بود: «مشتی رند را سیم (= پول) دادند تا حسنک را سنگ زنند...». در متون ادبی اخلاقی و تربیتی مثل گلستان و بوستان سعدی هم رند و رندی در همین معنا یا دست‌کم نزدیک به همین معنا به‌ کار رفته است. با ورود رندی به حوزه ادبیات غنائی (ادبیات عاشقانه و عارفانه) وضع، دگرگون می‌شود و رند و رندی نه‌فقط معنایی مثبت که معنایی عالی و متعالی می‌یابد؛ بدین‌ترتیب که در شعر عرفانی، رندی از لوازم کمال انسانی محسوب می‌شود و حتی در برخی کاربردها، انسان کامل را به ذهن متبادر می‌کند و متصف به صفاتی می‌شود چون: عاشقی، دُردنوشی، پاکبازی، دریادلی، وارستگی، سرافرازی، وصول به حق و مظهریت ذات مطلق و... . اما چون نوبت به حافظ می‌رسد حکایت، حکایتی دیگر می‌شود و رند و رندی در شعر او، که باید آن را شعر رندانه خواند و هم‌صدا با خود او نغمه سر کرد یا بهتر بگویم فریاد برآورد که «همچو حافظ به‌رغم مدعیان/ شعررندانه‌گفتنم هوس است» معنایی دیگر و حکایتی دیگر می‌یابد و چنان‌که در جای خود گفته‌ام به مکتبی تبدیل می‌شود با نام و عنوان «مکتب رندی!»؛ مکتبی که با نام حافظ تداعی می‌شود و نام حافظ هم این مکتب را و این نام و عنوان را ـ یعنی رندی را ـ تداعی می‌کند و باز همچنان‌که در جای خود (بنگرید به: «مکتب حافظ، مکتب رندی» در مقاله بلند «حافظ» در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی) اگر بخواهم معنایی و اصطلاحی امروزی بجویم که رندی، نه عین آن اما نزدیک بدان باشد و رندی را با آن تفسیرکنم، آن عنوان و آن اصطلاح، همان «روشنفکری»‌است که رندی عنوانی‌است بر روشنفکری در روزگار حافظ و حافظ، خود بی‌گمان روشنفکر و روشنگر روزگار خود و توان گفت که روشنگر و روشنفکر بسیاری از روزگاران تا روزگار ما بوده است و در پی تشخیص بسیاری از دردها، دردمندانه، تذکر می‌داده و توجه‌ها را بدانچه باید، برمی‌انگیخته است. فراموش نمی‌توان کرد که یکی از دردهای خانمان‌سوز آن روزگاران و این روزگاران، خامی‌ها و تعصب‌ها و در پی آن جنگ‌های مذهبی بوده است و خواجه دردمندانه این‌سان از آن سخن گفته:

«جنگ هفتادودو ملت همه را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند»

و این‌سان به راه علاج آن پرداخته:

«آنجا که کار صومعه را جلوه می‌دهند/ ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست

در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست/ هر جا که هست پرتو روی حبیب هست»

و سرانجام اینگونه نتیجه گرفته است که

«یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است/ ‌ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری».

می‌توان چنین نتیجه گرفت که رندی، گذشته از آنکه از لوازم کمال انسانی‌است (در عرفان) و گذشته از آنکه عنوانی‌است بر یک مکتب روشنگرانه و یک جهان‌بینی روشنفکرانه (نزد حافظ)، گونه‌ای راه و رسم زندگی نیز هست که مردم دیار ما از دیرباز تاکنون، به علل مختلف تاریخی و اجتماعی، آن را شیوه مناسب و راه و رسم رهایی‌بخش در زندگی، شناخته و به کار گرفته‌اند. به یاد آوریم که نقطه مقابل رندی را که لازمه آن‌ـ چنان‌که حافظ تصریح کرده است ـ صفا، وفا و یکرنگی است، مردم تعیین کرده‌اند و نام آن را «مردرندی» نهاده‌اند که با منفعت‌جویی و فرصت‌طلبی همراه است و چنین است که رسم و راه درست و نادرست زندگی، زیر عنوان «رندی» و «مردرندی» تعیین شده است. رندی، آیین درست و راست و به‌اصطلاح شیوه صادقانه در زندگی‌است و آنان که این شیوه حافظانه را برگزیده‌اند جز طریق راستی، درستی، صدق و صفا نمی‌پویند و چنان‌که خواجه فرموده است وفا کنند و ملامت کشند و خوش باشند، عیب دیگران بپوشند و خودپرستی نکنند؛

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/ که در طریقت ما کافری‌ست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؟/ بخواست جام می ‌و گفت: عیب‌پوشیدن

به می‌پرستی از آن نقش خود زدم برآب/ که تا خراب کنم نقش خودپرستیدن».

و آیا به‌کارگیری همین چند شیوه، راه زندگی همراه با خوشبختی را نمی‌گشاید؟  آن دورویی‌ها، ناجوانمردی‌ها و کج‌روی‌ها که متأسفانه نزد بعضی از مردم روزگار ما شیوه زندگی شده است، شیوه ناجوانمردان و «مردرندان» است، نه رسم و راه رندان که جز طریق صفا نمی‌پویند. سراسر دیوان خواجه ‌رندان (حافظ)، ستیز با شیوه ناجوانمردان و «مرد رندان» است و تأکید بر این معنا که نفاق و زرق، نبخشد صفای دل، حافظ / طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد

که طریق رندی و عشق، طریق صفا و درستی و راستی و یکرنگی‌است و نفاق و زرق، شیوه ناجوانمردان و «مردرندان» است و شعار رندان چنین است: «من و هم‌صحبتی اهل ریا!؟ دورم باد...». باشد که همه ما طریق مردانه عشق و رندی برگزینیم و دست رد به سینه نفاق و زرق زنیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید