زیر آسمان شهر
پیش از آنکه دیر شود
پوران درخشنده|نویسنده و کارگردان سینما:
جلوههای خشم و عصبانیت که چه در برخوردهای فردی مثل تصادف رانندگی و رفتار خشنی که گاهی از رانندگان عصبی مشاهده میکنیم و چه در اعتراضهای اجتماعی که بعضا رنگ خشونت به خود میگیرد، نشانههایی بسیار خطرناکند که اگر جدیشان نگیریم باید انتظار بحرانهایی گستردهتر از آنچه امروز شاهدش هستیم را داشته باشیم.
در مواردی به نظر میرسد سلامت روانی جامعه در معرض تهدید قرار گرفته و متأسفانه متولیان امر، واکنش مناسبی برابر این ماجرا نشان نمیدهند. این، تلقی عوامانهای است که بخواهیم ریشههای بزهکاریهای اجتماعی و بحرانهای روحی و روانی را به مشکلات شخصی تقلیل دهیم. اساسا علم جامعهشناسی بهوجود آمده تا متوجه شویم بسیاری از مشکلات شخصی، ریشههای اجتماعی دارند. فردی که از کودکی طعم تلخ تبعیض را چشیده، در دوران مدرسه و دانشگاه همچنان از بیعدالتی رنج برده و همیشه شاهد رشد اقتصادی و رفاه گسترده طبقهای بوده که بیهیچ فضیلتی جز برخورداری از موقعیت ویژه و توانایی در خوردن نان به نرخ روز، همه مواهب را از آن خود کرده، چرا نباید معترض و ناراحت باشد؟ اگر این فرد معترض به شرایط زیستیاش سرچهارراه بر اثر یک تصادف ساده، آتش خشمش شعلهور شود، آیا باید او را انسانی نابهنجار بخوانیم؟ آیا برای عصبیت و خشم فراوانش(که ممکن است در جایی نامناسب متبلور شده باشد) محق نیست؟ نهادها و سازمانهایی که سالها او را در برابر شرایط پرتبعیض رها کردهاند، چقدر در برابر واکنش فرد که شاید همراه با آسیبهای اجتماعی باشد، مسئول هستند؟!
اساسا مسئله سلامت روانی جامعه چقدر در فهرست اولویتهای مسئولان قرار دارد؟ آیا این جامعه که همه اتفاق نظر دارند عصبی و ناراحت است، نیاز به درمان و به التیام زخمهایش ندارد؟ بماند که گاهی وقتها از یک همدلی ساده هم پرهیز میشود یا مشکلات مردم برای مقاصد حقیر جناحی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. تا کی میشود با این روش ادامه داد؟ آستانه تحمل جامعه تا به کجاست؟ افرادی که خودشان را به فراموشی و نابینایی زدهاند یا مدام آدرس غلط میدهند، به این پرسشها باید به صورت جدی فکر کنند. گرهی را که شاید امروز بشود به سختی و دشواری با دست باز کرد شاید فردا با هزار مصیبت هم نتوان با دندان بازش کرد. فردایی که شاید بسیار دیر باشد!