• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
چهار شنبه 26 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 16447
+
-

رئیس انجمن علمی جنگلبانی ایران در گفت‌وگو با همشهری اعلام کرد

هم جنگل‌ها در خطر است هم منابع آبی

هم جنگل‌ها در خطر است هم منابع آبی

اسدالله افلاکی:

جنگل‌های هیرکانی با  یک میلیون و 900 هزار هکتار وسعت، از مهم‌ترین ناحیه‌های رویشی کشور است. این جنگل‌ها که از دوران سوم زمین‌شناسی به‌ جا مانده، به لحاظ قدمت پیدایش، تنوع ژنتیک و گونه‌ای، قابلیت تولید چوب و کارکردهای بالای اکولوژیک، از ارزشمندترین و کهن‌ترین جنگل‌های دنیا محسوب می‌شود. جنگل‌های زاگرسی هم با 6میلیون هکتار وسعت، از دیگر رویشگاه‌های مهم کشور است. این رویشگاه‌ها ی جنگلی نقشی با اهمیت در تأمین امنیت غذایی، آب، تلطیف هوا و مقابله با گردوغبار دارند؛ با وجود این، به‌دلیل هجوم انواع آفات و مرگ و میر دسته‌جمعی درختان ، تغییر کاربری و اجرای طرح‌های مغایر با معیارهای زیست‌محیطی،  نداشتن اعتبار، چرای دام و زمین‌خواری  وضعیت نگران‌کننده‌ای دارند. اینکه چرا رویشگاه‌های جنگلی با انواع مشکلات دست‌به‌گریبان است سبب شد به سراغ هادی کیادلیری ـ عضو هیأت علمی دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست واحد علوم و تحقیقات و رئیس انجمن علمی جنگلبانی ایران ـ برویم و در گفت‌وگو با او مهم‌ترین معضلات جنگل‌ها و منابع طبیعی را نقد و بررسی کنیم. این استاد دانشگاه می‌گوید:« مادامی که مدیران حوزه منابع طبیعی و محیط‌زیست بر اساس ملاحظات قبیله‌ای و سیاسی  انتخاب  ‌شوند نمی‌توان انتظار داشت در وضعیت بحرانی منابع طبیعی تغییری ایجاد شود».

آقای دکتر جنگل‌‌ها چه نقشی در تأمین آب دارند؟

جنگل‌های زاگرسی 40درصد آب شیرین کشور را تأمین می‌کنند اما سهم جنگل‌های شمال در تأمین آب کشور بیشتر است. تمام آبی که در پایین‌دست داریم مربوط به جنگل‌هاست. جنگل‌ها مانع تبخیر می‌شوند و نقش تعیین‌کننده‌ای در تأمین آب دارند. جنگل‌های شمال کشور حدود 4میلیارد مترمکعب آب ذخیره می‌کنند. یک مقایسه نشان می‌دهد که جنگل‌ها تا چه اندازه در تأمین آب نقش دارند.سدی که با 500میلیارد تومان هزینه احداث شده 100میلیون مترمکعب آب ذخیره می‌کند اما هر هکتار جنگل بدون هیچ هزینه‌ای 500 تا 2000مترمکعب آب را حفظ می‌کند.

با توجه به نقش تعیین‌کننده جنگل‌ها در تأمین آب، این رویشگاه‌ها چه وضعیتی دارند؟

 وضعیت جنگل‌ها بسیار اسفبار است. داخل رویشگاه‌های جنگلی از چالش اشباع‌شده و این رویشگاه‌ها هم‌اکنون با انواع چالش‌‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند. البته اکوسیستم‌های جنگلی توان مقابله با چالش‌های درونی خود را دارند، به شرط آنکه  از دخل و تصرف در امان باشند. متأسفانه وقتی این چالش‌ها آغاز شد ما با دست‌اندازی و دخالت‌های غیرمسئولانه به این چالش‌ها دامن‌زدیم؛ درنتیجه این چالش‌ها به درجه اشباع رسید تا آنجا که جنگل‌ها توان مقابله با چالش‌ها را از دست دادند. علاوه بر این، عوامل دیگری چون تغییر اقلیم و بهره‌برداری بی‌رویه از آب‌های بالادست و پایین‌دست جنگل، این چالش‌ها را به ابرچالش تبدیل کرد.

چطور می‌توان این ابرچالش‌ها را کنترل کرد؟

 در صورت تأمین اعتبار می‌توان با برنامه‌ای مدون ابرچالش‌ها را مدیریت کرد یا از شدت خسارت آنها کاست. اما مشکلی که وجود دارد این است که هم‌اکنون وضعیت به ‌گونه‌ای‌است که امکان اولویت‌بندی ابرچالش‌ها وجود ندارد؛ همه اینها در اولویت هستند و برای کنترل، نیاز به اعتبار دارند. ما اکنون با مخاطرات طبیعی متعددی مواجه هستیم که هم الگوی آنها و هم شدت و حدت آنها تغییر کرده است. در چنین شرایطی تنها زمانی می‌توان با این مخاطرات مقابله کرد که درک عمیقی نسبت به آنها داشته باشیم. متأسفانه در کشور ما تعارض با طبیعت، جایگزین تعامل با طبیعت شده است. تمام برنامه‌های اجرایی در تعارض و ناسازگار با طبیعت است. برای مثال، کشاورزی در کشور مبتنی بر یک برنامه معیوب و مخرب است و بر اساس همین برنامه معیوب، کشاورزی درحال توسعه است. این توسعه به جای آنکه در جهت کیفیت و تکنولوژی باشد در سطح با کمترین بازدهی و بیشترین هزینه صورت می‌گیرد. با وجود این، دولتمردان و قانونگذاران از این کشاورزی بحران‌زده حمایت می‌کنند.

چرا دولتمردان با وجود آگاهی، از این وضعیت حمایت می‌کنند؟

 چون وعده اشتغال داده‌اند و می‌خواهند در کوتاه‌مدت به این وعده عمل کنند. علاوه بر این، با این شیوه تلاش می‌کنند امنیت غذایی را در کوتاه‌مدت حفظ کنند. این تفکر باعث شده طرح‌های تجربه‌شده‌ای که با شکست مواجه شده همچنان پیگیری شود.

 این روند چه تأثیری بر منابع طبیعی کشور دارد؟

مسئولان برای دستیابی به اشتغال و امنیت غذایی در کوتاه‌مدت از منابع طبیعی هزینه می‌کنند چون منابع طبیعی را رایگان می‌دانند. برای مثال، طرح‌هایی با هدف اشتغال در دستور کار قرار گرفت و بر اساس آن، عرصه‌‌های منابع طبیعی در سطح وسیع واگذار شد اما اغلب این طرح‌‌ها شکست خورد. البته در کوتاه‌‌مدت عده‌ای را مشغول کرد ولی اشتغال دائم ایجاد نکرد. بعد از مدتی وقتی این طرح‌ها موفق نشد ما نتوانستیم عرصه‌های واگذارشده را پس بگیریم؛ با وجود این، دوباره همان طرح‌ها را اجرا کردیم و اراضی دیگری واگذار شد؛ طرح‌هایی که بیشتر در جهت زمین‌خواری‌است.

این واگذاری‌ها به چه شیوه‌ای صورت می‌گیرد؟

برای این واگذاری‌ها از مدیرانی استفاده می‌شود که نه پیشینه‌‌ای در حوزه منابع طبیعی دارند و نه عرقی به این حوزه و به‌راحتی همسو با این سیاست‌ها و برخلاف مصالح منابع طبیعی، عمل می‌کنند. به‌عبارت دیگر، این مدیران در جایگاهی قرار می‌گیرند که سنخیتی با آن جایگاه ندارند؛ در نتیجه همان برنامه‌های شکست‌خورده و معیوب را ادامه می‌دهند. وقتی بخواهیم بر اساس یک برنامه معیوب و به هر قیمتی امنیت غذایی را تأمین کنیم به هیچ وجه نمی‌توانیم آمایش سرزمین داشته باشیم چون آمایش سرزمین، توان سرزمین و توان اکولوژیک هر منطقه را مشخص می‌‌کند. وقتی توان سرزمین در یک منطقه مشخص شد باید بارگذاری بر اساس توان سرزمین صورت بگیرد. در چنین شرایطی هیچ فرد حقیقی‌ یا حقوقی نمی‌تواند با تغییر کاربری، هر صنعتی را راه‌اندازی کند یا کشاورزی را توسعه دهد. همه طرح‌ها و صنایع ناسازگار با طبیعت در خلأ آمایش سرزمین اجرا می‌شود؛ به همین دلیل است که در استان‌های شمالی که کاربری آن باید طبیعت‌گردی باشد ما شاهد راه‌اندازی صنایعی هستیم که نه‌تنها با زیست‌بوم‌های منطقه سازگار نیست که باعث تخریب این زیست‌بوم‌ها شده است.

سال گذشته، رئیس سازمان جنگل‌‌‌ها و مراتع اعلام کرد که 200میلیون د‌‌‌‌‌لار از محل صند‌‌‌‌‌وق توسعه ملی برای اجرای طرح‌های آبخیزداری اختصاص یافته  و  این بودجه در سراسر کشور صرف عملیات آبخیزد‌‌‌‌‌اری و آبخوان‌د‌‌‌‌‌اری می‌شود‌‌‌‌‌ اما اعتباری برای جنگل درنظر گرفته نشده است. ارزیابی شما از این شیوه تخصیص اعتبار چیست؟

 مهم‌‌ترین پرسش این است که این همه اعتبار براساس کدام طرح و برنامه برای اجرای طرح‌های آبخیزداری اختصاص یافته است؛ در شرایطی که طرح تنفس جنگل برنامه مصوب دارد؟ چرا وزیر جهادکشاورزی هیچ اعتباری برای اجرای این طرح درخواست نکرده است؟ این نشان می‌دهد که منابع طبیعی هیچ اولویتی ندارد؛ درحالی‌که مسئولان از وضعیت بحرانی جنگل‌ها باخبر هستند. چرا نباید 50میلیون دلار اعتبار برای حفاظت از جنگل‌ها اختصاص داده شود درحالی‌که با 50میلیون دلار اعتبار می‌توان جنگل‌های شمال را از وضعیت بحرانی نجات داد؟ مسئله این است که از یک سو، اعتبار بخش جنگل حذف می‌شود و از سوی دیگر، تمام مدیرانی که در سازمان جنگل‌ها مدافع طرح تنفس جنگل هستند کنار زده می‌شوند؛ به کارشناسان این سازمان هم اجازه اظهارنظر نمی‌دهند تا مدیرانی که نه براساس شایستگی بلکه براساس روابط در جایگاه مدیریت قرار گرفته‌اند و هیچ تخصصی ندارند زیر سؤال نروند.

در کشور ما چطور می‌توان منابع مالی جدیدی برای صیانت از جنگل تعریف کرد؟

آن‌طور که آمارها نشان می‌دهد امسال 14میلیون گردشگر در ایام نوروز به مازندران سفر کرده‌اند و در همین ایام 150هکتار از رویشگاه‌های جنگلی دچار آتش‌سوزی شد و بنا به اعلام فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها 15هکتار از جنگل‌ها در آتش سوخت. صرف‌نظر از آتش‌سوزی که نیازمند بررسی‌است، این سؤال مطرح است که چه میزان از درآمد ناشی از حضور این همه گردشگر به جنگل‌ها اختصاص داده شده است؟ چرا خسارات ناشی از حضور گردشگران باید متوجه جنگل باشد اما سود آن عاید بخش‌های دیگر شود؟ این نیاز به ساماندهی دارد. نمونه دیگر اینکه ما بزرگراه تهران ـ شمال را در دست احداث داریم؛ بخش‌هایی از آن هم از مرزن‌آباد تا چالوس به بهره‌برداری رسیده و 5هزار تومان برای تردد هر خودرو عوارض دریافت می‌کنند اما یک ریال آن برای جنگل هزینه نمی‌شود؛ درحالی‌که بخش وسیعی از منابع طبیعی برای احداث این بزرگراه تخریب شده است. این موارد و موارد مشابه در صورت ساماندهی می‌تواند منبعی برای صیانت از جنگل باشد.

 آفات چه خساراتی به جنگل‌های شمال و زاگرسی وارد کرده‌اند؟

یک میلیون و 400هزار هکتار از جنگل‌های زاگرسی که بزرگ‌ترین رویشگاه جنگلی کشور است به آفت خشکیدگی (زوال) مبتلا شده است. جنگل‌های شمال هم حال و روز بهتری ندارند. بر اساس آمار 42درصد از این رویشگاه‌ها رو به قهقراست؛ یعنی از نظر اکولوژیکی حرکت معکوس دارد و به دلیل شیوع انواع آفات، گونه‌های اصلی آن مثل شمشاد، بلوط و ممرز در حال نابودی‌است. گونه‌های کلیدی (key stone) هم در این رویشگاه‌ها از بین رفته‌اند. حتی گونه‌های ایجاد‌کننده اکوسیستم که اکوسیستم جدید بنا می‌کنند، نابود می‌شوند؛ به همین‌خاطر این اکوسیستم‌ها در حال فروپاشی‌است. نشانه این فروپاشی مرگ دسته‌جمعی درختان ممرز در گرگان است. در سوادکوه هم شاهد خشک‌شدن بلوط‌ها هستیم.

 ارزیابی عملکرد مجلس  در حوزه منابع طبیعی



هادی کیادلیری : متأسفانه اعضای کمیسیون کشاورزی،آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی از یک سو، از وضعیت موجود اطلاع کافی ندارند و از سوی دیگر، با کارشناسان و صاحب‌نظران ارتباط برقرار نمی‌کنند. اغلب نماینده‌ها از همان ابتدا به‌دنبال حل مشکلات منطقه و حوزه انتخابی خودشان هستند تا بتوانند در انتخابات آتی، رأی حوزه انتخابی‌شان را جذب کنند. قوانینی هم که وضع می‌شود در همین سطح است؛ یعنی به جای آنکه این قوانین در سطح کلان و برای مشکلات ملی وضع شود تا حد منطقه‌ای تنزل پیدا کرده است؛ درحالی‌که وظیفه مجلس، وضع قوانین در سطح ملی‌است. با همین نگاه قوانینی مثل قانون واگذاری اراضی شیب‌دار در مجلس وضع شد که به زمین‌خواری منجر می‌شود. این نشان می‌دهد که برخی از نمایندگان کار ملی نمی‌کنند بلکه پیگیر کار منطقه خودشان هستند. نکته در خور تامل اینکه نمایندگان مجلس در همه این سال‌ها که منابع طبیعی با بحران‌‌های متعدد مواجه بوده است حتی یک‌بار هم وزیر جهادکشاورزی را که حوزه منابع طبیعی زیرمجموعه اوست به مجلس فرانخوانده و درخصوص این بحران‌ها از او سؤال نکرده‌اند. نکته دیگر اینکه برخی نمایندگانی که طرح تحقیق و تفحص درخصوص سازمان جنگل‌ها و مراتع را مطرح می‌کنند خود باید پاسخگو باشند نه پرسشگر. بررسی از این موارد، برای رفع معضلات منابع طبیعی می‌تواند کارساز باشد. ‌

برخی عوامل  تهدید کننده رویشگاه‌های جنگلی به روایت تصویر





 

این خبر را به اشتراک بگذارید