• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 28 آذر 1396
کد مطلب : 1619
+
-

اول شخص مفرد| «هیچ‌کس» آدم کمی نبود

یادداشت
اول شخص مفرد| «هیچ‌کس» آدم کمی نبود

یاسر نوروزی/ روزنامه‌نگار:

وقتی لبخند می‌زنید، 20ماهیچه چهره در حال انجام وظیفه‌اند. 3برابر این تعداد وقتی که می‌نویسید کار می‌کنند. در واقع همین‌حالا ناخودآگاه به 60ماهیچه فرمان داده‌ام بنویسند. می‌دانید درباره چی؟ درباره یک ثانیه پیش؛ ثانیه‌ای که حدود 500 سلول پوست دست‌های من مُردند؛ همین‌حالا، همین حالا که دارم این نوشته را تایپ می‌کنم، هرچند جای آنها را سلول‌های نوزاد دیگر گرفته‌اند؛ در طول همین یک‌ثانیه پیش، یک‌دقیقه دیگر هم اتفاق مهیبی در جهان می‌افتد؛ 104نفر می‌میرند. 

یک دقیقه دیگر البته اتفاقی عجیب‌تر رقم می‌خورد؛ 250نفر به دنیا می‌آیند. این آمار و ارقام را از خودم درنیاورده‌ام. چون اصلا منی که سالانه 15میلیارد سلول جدید در سطح پوستم می‌روید آیا دیگر همان منم؟ من گذشته‌ام؟ منی که همین حالا 1میلیارد سلول زنده‌ام! گاهی فکر می‌کنم هر کدام‌شان فارغ از من هویتی دارند؛ شخصیتی، حیاتی. تقریبا به تعداد ستارگان کهکشان راه شیری هم هستند. عجب تصادفی! آدم‌ها موقع شنیدن این آمار و ارقام شاید به «تصادف» و «اتفاق» فکر کنند، هرچند که من یقین دارم هیچ‌چیزی در این جهان اتفاقی نیست.

اتفاقی نیست که قلب من در طول 70و اندی سال زندگی، 3میلیارد بار خواهد تپید و اتفاقی نیست که تعداد سال‌های باقیمانده از عمر کره زمین هم 3میلیارد سال است. دانشمندان اینطور تخمین زده‌اند و البته ثابت کرده‌اند که ما همزاد ستارگانیم. کربن داریم، هیدروژن، نیتروژن، آهن، آلومینیوم، مس، قلع، روی... ؛ تمام عناصری که شاید در وجود سیارات خاموش دیگر هم باشند؛ سیاراتی که زمانی نور می‌دادند، می‌درخشیدند.

خاموشی آنها را من به مرگ تعبیر می‌کنم، چون انسان بی‌نور، مرده‌ است و انسانی که دل در گرو خوشبختی دیگران دارد، بی‌مقدمه خود نور است. حیف که من در زندگی‌ام کمتر نور بودم. برای همین گاهی سطح آرزوها را پایین می‌آورم و به آینه فکر می‌کنم. با خودم می‌گویم نور نیستی، دست‌کم آینه باش. کمال «هیچ» شدن این است. «هیچ‌کس»، آدم کمی نبود. بازتابی از «همه» بود. مردی بود به وسعت «همه‌کس».   

 

این خبر را به اشتراک بگذارید