• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
دو شنبه 24 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 16104
+
-

روزگار ناآشنایی با مُد

بررسی وضعیت پوشش و آرایش زنان ایرانی در دوره قاجار تا پیش از گرایش آنان به مد و آرایش جدید در گفت‌وگو با شهناز جنگجو؛ پژوهشگر و دانش‌آموخته تاریخ

روزگار ناآشنایی با مُد

مهدی یساولی:

سرگذشت و وضعیت اجتماعی زنان ایرانی از میانه‌های دوره قاجار، دچار دگرگونی‌هایی شد؛ به گونه‌ای که از این دوره ـ به‌ویژه پس از شکل‌گیری و پیروزی جنبش مشروطیت ـ رفته‌رفته زیست روزمره آنان، به‌ویژه در گستره‌های فرهنگی و اجتماعی با روزگاران پیش‌تر تفاوت‌هایی یافت. این بخش از جامعه ایران در آستانه ورود به دوره‌ای تازه از زیست فردی و اجتماعی بود؛ بخشی از این دگرگونی‌ها در زمینه پدیده‌هایی چون سبک پوشش و آرایش رخ داد. بسیاری از پدیده‌های زندگی زنان ایران در دوره‌ها و دهه‌های بعد، دستاورد و پیامد دگرگونی‌هایی به شمار می‌آید که از آن روزگار آغاز شده و رخ داده بود. در سال‌های گذشته پژوهش‌هایی نو درباره پدیده‌های اجتماعی و زیست روزمره زنان در آن دوره تاریخی، صورت گرفته اما به‌تازگی و برای نخستین‌بار پژوهشی با رویکرد بررسی مد و آرایش در زیست روزمره زنان در آن روزگار به کوشش یک دانش‌آموخته دکتری تاریخ انجام شده است. شهناز جنگجو در شهریور1396 خورشیدی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی از رساله دکتری خود در رشته تاریخ با نام «بررسی روند، زمینه‌‌ها و علل گرایش زنان ایرانی به مد و آرایش جدید (دوره ناصری تا پایان دوره پهلوی اول: 1227 تا 1320/ 1941-1848م)»‌ دفاع کرده است.  او دستاوردهای این پژوهش را پس از طرح «کلیات» در 7بخش سامان داده است: پوشش و آرایش زنان؛ تغییر الگوی سنتی و ظهور پدیده مدگرایی، تغییر اوضاع اجتماعی‌ـ ‌فرهنگی و موقعیت زنان از دوره ناصری تا پایان حکومت رضاشاه، آشنایی با پوشش و آرایش غربی و ورود ابزارهای فنی و علمی مدرن مربوط به پوشش و آرایش، تغییر در فضای فکری‌ـ ‌فرهنگی و بافت اجتماعی و الگوی سنتی حضور زن در جامعه، سیاست‌های فرهنگی حکومت پهلوی، کشف حجاب و اختلاط بین زن و مرد، رویکردهای فرهنگی نشریات و کتاب‌ها و سرانجام، اهمیت‌یافتن بدن. او در این پژوهش علمی‌ـ‌تاریخی در پی آن بوده است که علت‌های مؤثر را در گرایش زنان به مد و آرایش از اواخر دوره ناصری تا پایان حکومت پهلوی اول بجوید و بر پایه این علت‌جویی در جایگاه پرسش اصلی پژوهش، بر آن شده است که برای این پرسش‌های فرعی، پاسخ‌هایی بیابد؛ «پوشش و آرایش زنان از چه زمانی، چگونه و تحت تأثیر چه عواملی تبدیل به مسئله شد؟» و «تغییر در فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی جامعه، چگونه بر اهمیت‌یافتن پوشش و آرایش زنان تأثیر گذاشت؟». او بر پایه دستاوردهای این پژوهش چنین نتیجه گرفته است که «دسترسی به پوشاک و لوازم آرایش غربی، تغییر در سبک زندگی زنان، تضعیف حجاب و ورود زنان به اجتماع، تغییر در سامان جنسی ایرانیان و سیاست فرهنگی حکومت و نیز نشریات، از مهم‌ترین علل گرایش زنان به مد و آرایش در دوره مورد بررسی بودند». با دکتر شهناز جنگجو درباره جزئیات و دستاوردهای علمی آن بخش از پژوهش «بررسی روند، زمینه‌ها و علل گرایش زنان ایرانی به مد و آرایش جدید (دوره ناصری تا پایان دوره پهلوی اول)» گفت‌وگو کرده‌ایم که به روزگار پیش از آغاز دگرگونی‌ها در گستره پوشش و آرایش زنان ایرانی و گرایش به مد و آرایش جدید اختصاص دارد.



پوشش و آرایش زنان ایرانی از چه زمانی، چگونه و تحت‌تأثیر چه عواملی به یک «مسئله» تبدیل شد؟

پوشش و آرایش زنان، از دوره ناصری و به دنبال آشنایی با فرهنگ و تمدن غرب و تغییراتی که در ابعاد مختلف زندگی ایرانیان رخ داد تبدیل به مسئله شد. آشنایی با سبک زندگی زنان غربی و ازجمله سبک متفاوت پوشش و آرایش آنان، از مهم‌ترین مواردی بود که سبک سنتی پوشش و آرایش زنان ایرانی را به چالش کشید. اندکی بعد نیز تغییر در فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی، پوشش زنان را به یک مسئله تبدیل کرد. از اواخر دوره ناصری، گروهی از متجددان و تحصیل‌کردگان که تغییر در الگوی سنتی تعامل میان 2جنس و رفع حجاب را لازمه و مقدمه بهبود زندگی زنان و حضور گسترده آنان در عرصه فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی می‌دانستند به مخالفت با حجاب برخاستند. این گروه، به‌تدریج با تاکید و تمرکز بر حجاب، آن را به‌ یک مسئله مهم برای زنان تبدیل کردند. تزلزل در الگوی سنتی تعامل میان زن و مرد و تضعیف حجاب، ورود آزادانه‌تر و گسترده‌تر زنان به فضاهای عمومی و نیز ورود زنان به برخی عرصه‌های فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی نیز به مسئله‌دارشدن پوشش و آرایش زنان دامن می‌زد.

پوشش و آرایش زنان ایرانی تا پیش از روزگار ناصری چگونه بود و از چه الگوها و باورهایی پیروی می‌کرد؟

سبک پوشش و آرایش زنان شهری با زنان روستایی و عشایری متفاوت بود؛ همچنین زمان آغاز دگرگونی در سبک پوشش و آرایش هر یک از این گروه‌ها و افزایش میزان توجه آنان به پوشش و آرایش نیز بر اساس عوامل مختلفی مانند میزان ارتباط‌شان با دنیای بیرون از شهر یا روستا و دسترسی به رسانه‌ها، مسیر متفاوتی را از سر گذراند. اهمیت‌یافتن سبک پوشش و آرایش و برآمدن پدیده مدگرایی از روزگار ناصری تا پایان حکومت پهلوی اول نیز بیشتر یک پدیده شهری بود که در میان زنان شهرهای بزرگ مانند تهران پدیدار شد. بر این اساس، این پژوهش بر سبک پوشش و آرایش زنان تهران متمرکز شده است.

چه عامل یا عامل‌هایی در روزگار پیش از حکومت ناصرالدین‌شاه بر پوشش و آرایش زنان ایرانی تأثیر می‌گذاشت؟

پوشش و آرایش، پدیده‌هایی فرهنگی‌اند که ارزش‌ها و باورهای هر گروه، قوم یا جامعه‌ای که متعلق به آن‌ فرهنگ باشند، در آنها متجلی می‌شود. در این میان، آنچه بیش از هر چیز پوشش و آرایش زنان را تا پیش از دوره ناصری متأثر می‌کرد الگوی تعامل زنان با مردان و اصل محرم و نامحرم بود. در این دوره در گستره حضور زن و مرد، مرزبندی دقیقی وجود داشت و فضاهای زنانه و مردانه کاملا از هم جدا بودند. خانه‌ها به 2 بخش اندرونی و بیرونی تقسیم می‌شد. اندرونی ویژه زنان بود و مردان نامحرم حق ورود به این بخش را نداشتند. فضاها و مکان‌های عمومی بیشتر، مردانه بودند. مفاهیم مهم فرهنگی مانند نجابت، حجب‌وحیا و شرم‌وناموس، به‌ویژه غیرت و مردانگی، بر غیبت و دوری زنان از فضاهای همگانی تاکید می‌کردند.

این وضعیت و مرزبندی در فضاهای همگانی و بیرون از خانه نیز بود؟

در صورت حضور زنان در بیرون از خانه نیز دیوار واقعی میان اندرونی و بیرونی خانه‌ها به دیواری نمادین بدل می‌شد. عرصه حضور زن و مرد در فضای بیرونی و در مواردی مسیر حرکت زنان و مردان در خیابان‌ها جدا بود. هیچ مرد و زنی مثلا مرد با همسر، برادر با خواهر یا پدر با دختر نباید در خیابان‌ها یا در دیگر مکان‌های عمومی رفت‌وآمد می‌کردند؛ آنان حتی باید چنان رفتار می‌کردند که گویی یکدیگر را نمی‌شناسند. مسئله محرم و نامحرم تنها با جداسازی فضای فیزیکی و درنظرگرفتن سازوکارهایی برای جلوگیری از رودررونشدن 2 نامحرم پایان نمی‌یافت؛ زنان در رفتار، کنش و سخن‌گفتن نیز باید عفت و نجابت را رعایت می‌کردند. زن باید هنگام گفت‌وگو با مرد، صدایش را مثلا با گذاشتن چیزی مانند تکمه یا انگشت‌دانه زیر زبان، تغییر می‌داد و ناخوشایند می‌کرد.

مسئله پوشش و آرایش نیز طبیعتا از این وضعیت تأثیر می‌پذیرفت.

دقیقا! این جدایی و مرزبندی بر پوشش و آرایش زنان تأثیر مستقیم می‌گذاشت و آنها را در فضای درون و بیرون خانه کاملا متفاوت می‌کرد. زنان در فضاهای بیرونی با پوشش کامل و یکدستی حاضر می‌شدند که متشکل از چادر، روبنده و چاقچور بود. چاقچور، گونه‌ای شلوار گشاد بود که در مچ پا تنگ می‌شد و جورابی از همان جنس به آن متصل بود. این پوشش یکدست، سرتاپای زنان را می‌پوشاند و آنان را یک‌شکل می کرد تا آنجا که شناخت آنان را گاه حتی برای نزدیکان‌شان دشوار می ساخت. سبک پوشش زنان در خانه، شباهت زیادی به پوشش مردان داشت و عناصر آن جز سربندها، همانند لباس مردان بود؛ پیراهن‌های معمولا بلند و دامن‌دار، شلوارهای پُرچین و گشاد، نیم‌تنه‌ها و جلیقه‌ها و قباهای گوناگون. سیاحان دوره صفوی، در سفرنامه‌ها و گزارش‌هایشان بارها به این همسانی‌های پوشش زنان و مردان اشاره کرده‌اند.

زنان در این دوره از چه نوع لوازم آرایشی بهره می‌گرفتند؟

لوازم آرایش در این دوره، هفت قلم بود و به «هفت قلم آرایش» معروف بود؛ حنا، سرمه، وسمه، سرخاب، سفیدآب، زرک و غالیه. آرایش در این دوره، به‌ویژه با مرزبندی دقیق میان مرد و زن، کارکرد و سازوکاری متفاوت با امروز داشت و بیشتر مختص فضای اندرونی (خصوصی) و محفل‌های زنانه می‌شد.

پدیده مد در آن دوره میان ایرانیان به‌ویژه زنان شناخته‌شده بود؟

خیر، مد در آن دوره ناشناخته بود و سبک پوشش مردم گاه تا سال‌های دراز بدون تغییر می‌ماند. ژان شاردن ـ سیاح فرانسوی در دوره صفویه ـ می‌نویسد: «ایرانیان هرگز دربند آن نیستند که رنگ یا نوع پارچه یا دوخت پوشاک خود را تغییر دهند و از این نظر محتاط‌ترین افراد جوامع بشری هستند». البته این به ‌معنای بی‌توجهی ایرانیان نسبت به پوشاک و آرایش خود نبود؛ ایرانیان به‌ویژه اعیان و اشراف توجه زیادی به تجمل و شکوهمندی لباس داشتند و از این نظر، تفاوت زیادی میان زنان و مردان وجود نداشت. باز هم شاردن می‌نویسد: «در میان کشورهای روی زمین، کم کشوری هست که مردمان آن به‌ قدر زنان و مردان ایران، خرج تجمل و شکوهمندی لباس خود کنند». سفرنامه‌نویسان غربی دوره قاجاریه، همچون پولاک، ویلز و اولیویه نیز اهمیت زیاد لباس و توجه به تجمل آن نزد ایرانیان را دریافته و از این پدیده اظهار شگفتی کرده‌اند.

منابع تاریخی مشخصا روایت‌هایی بسیار درباره توجه ایرانیان، به‌ویژه زنان به تجملات در پوشش و آرایش دارند. این پدیده بر چه بسترهای فرهنگی و اجتماعی شکل گرفته بود؟

زنان به‌ویژه در طبقات بالای اجتماعی به آرایش توجه بسیار داشتند. پاره‌ای از آنان، ساعت‌‌ها وقت صرف آرایش خود می‌کردند. آرایش البته بیشتر برای دیدوبازدید و محفل‌ها و مراسم بود. جهانگردانی مانند دروویل، ژوبر و اولیویه به آرایش زیاد زنان ایرانی در اوایل دوره قاجاریه اشاره کرده‌اند. توجه زیاد زنان به پوشش و آرایش در کنار روحیه و ویژگی عمومی ایرانیان در توجه زیاد به پوشش و آرایش تا اندازه‌ای با مقام و جایگاه اجتماعی و خانوادگی زنان و آموزه‌هایی پیوند داشت که بر زیبایی زنان تاکید می‌کردند. برای نمونه، نگاه جنسی به زن و رواج تعدد زوجات عامل مؤثری در افزایش توجه زنان به پوشش و آرایش بود. آرایش، همچنین ابزاری برای جلب نظر مساعد شوهر به شمار می‌آمد. داده‌های فراوان تاریخی نشان می‌دهد که زنان حرمسرا در رقابت با یکدیگر زمان زیادی را صرف آرایش می‌کردند تا نظر شوهرشان را به‌ خود جلب کنند. توجه به لباس و داشتن لوازم آرایشی، توجیه اقتصادی نیز داشت. لباس برای زن که به لحاظ اقتصادی وابسته به مرد خانه بود و حتی برای خود مردان، نوعی دارایی و اندوخته برای روز مبادا و مایه دلگرمی به شمار می‌آمد. همچنین اگر کار زوج‌ها به طلاق می‌کشید لوازم شخصی همچون لباس‌ها و لوازم آرایشی از معدود لوازمی بود که زن می‌توانست از خانه شوهر با خود ببرد. آرایش به‌ویژه برای زنان اعیان و اشراف که گاه دارای چندین خدمه بودند و وظیفه و مسئولیتی مشخص در خانه نداشتند نوعی سرگرمی هم به شمار می‌آمد.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :