• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
دو شنبه 24 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 16081
+
-

نگاه حلال، نگاه حرام در طب مدرن

در مطب
نگاه حلال، نگاه حرام در طب مدرن


دکتر بابک زمانی/ نورولوژیست



با تمام وجود می‌لرزد. روبه‌روی من روی مبل نشسته اما فقط روی لبه مبل و از کمر تا جلو خمیده است. اضطراب از تمام وجودش خوانده می‌شود؛ «آقای دکتر دیشب تا صبح نخوابیدم کلی نذر و نیاز کردم. چی توی ‌ام‌آر‌ای من می‌بینین!؟» خانمی میانسال است. سرگیجه مختصری داشته که احتمالا بیماری خوش‌خیمی به‌دلیل التهاب سیستم تعادلی گوش بوده است. به دلایلی که برای من روشن نشد، شاید برای«اطمینان» از ایشان یک «ام‌‌آر‌ای» گرفته شده است.‌ ام‌آر‌ای هم که قربانش بروم به‌ خاطر ارزانی در کشور ما یکی از مصداق‌های آشکار حیف‌ومیل اموال ملی است! در ‌ام‌آرای چند لکه سفیدرنگ دیده شده و متخصص رادیولوژی که احتمالا اطلاعی از شرح حال ایشان نداشته (یعنی به ایشان داده نشده بوده) تشخیص‌های متعددی را ردیف کرده؛ شامل بیماری‌های عفونی، عروقی، التهابی و... همان کلماتی که یک شبانه‌روز ایشان را به سرسام رسانده است!

واقعیت این است که لکه‌های درخشان موجود در ماده سفید که خصوصیات لکه‌های «ام‌اس» را هم ندارند در مغز افراد میانسال علت‌های بسیار متنوعی دارند و در بسیاری از مردم دیده می‌شوند. هم‌اکنون امکانات کافی برای پیش‌بینی خطرات احتمالی آنها یا اقدامات لازم وجود ندارد؛ یعنی نگاه و رویت چندکیلومتر از درک و تشخیص جلو افتاده! اما عموما در کار معمول بالینی برای این لکه‌ها اهمیت چندانی قائل نمی‌شوند و تا وقتی که بیماری خاصی مطرح نباشد یعنی از نظر بالینی هیچ تشخیص افتراقی خاصی مطرح نشود وجود این لکه‌ها هیچ‌چیز را ثابت نمی‌کند و نیازی هم به پیگیری بیشتر وجود ندارد.

این نمونه واضحی است از مواردی که نگاه کردن و دیدن از تشخیص‌دادن و تشخیص‌دادن از درمان‌کردن به‌شدت پیشی‌ گرفته است. در طب مدرن در بسیاری از موارد دیگر هم اگرچه این تناقض وجود دارد اما تا این حد آشکار نیست. در بسیاری از موارد ما آن‌قدر که می‌بینیم نمی‌توانیم درمان کنیم اما همچنان می‌بینیم و می‌بینیم و به‌ندرت چشم درویش می‌کنیم. راهی برای این درویشی نیندیشیده‌ایم که هیچ، مسئله‌ای به نام «دیدن یا ندیدن» هرگز مطرح نشده است.

 با این همه ابزارهای تشخیصی، گویی مقصود نهایی طب، از درمان به تشخیص جابه‌جا شده است. گویی طبیبان کارآگاهانی هستند که قطع نظر از امکان درمان یا هرگونه یاری، با ذره‌بین به‌دنبال مقصر می‌گردند یا فیلسوفانی هستند صرفا به‌دنبال حقیقت! قطع نظر از مفید یا مخرب بودن آن حقیقت!

 مثال بدتر زمانی است که بیماری با یک مرض لاعلاج که قطعا در سال‌های آینده باعث مرگ یا زمینگیر‌شدن او می‌شود روبه‌روی شماست و شما می‌دانید هیچ درمانی جلودار بیماری نیست. نیمی از فرزندانش و نیمی از فرزندان فرزند مبتلا قطعا مبتلا خواهند شد و این بیماری هم‌اکنون با روش‌های ژنتیک کاملا قابل تشخیص است. در برابر درخواست بررسی فرزندان برای تشخیص قبل از بروز علائم چه پاسخی می‌دهید؟ آیا باز هم حجاب را کنار زده و بر آنچه تاکنون پوشیده بود نگاه می‌کنید یا اینجا دیگر درویشی چشم پیشه می‌کنید؟

 واقعیت این است که پیشرفت‌های سرسام‌آور حیطه تشخیص به‌خصوص در تصویربرداری و در ژنتیک مستلزم رعایت اخلاقیات و معنویات مناسبی است که می‌باید حاصل کاری هوشمندانه، علمی و انسانی و با درنظر گرفتن تمامی مقتضیات ملی و فرهنگی ما باشد.

 باید به تعریف وسیع‌تری از علم دست‌یابیم که در جزئیات تکنولوژیک خلاصه نمی‌شود؛ علمی که به جنبه‌هایی عمیق‌تر از کیفیت حیات می‌پردازد؛ علمی خلاص‌شده از تقدم و استیلای هایدگری تکنولوژی! تعبیری از علم که تصادفا ریشه‌هایی سنتی هم در فرهنگ ما دارد. علمای سنتی ما که علم‌شان جنبه تکنولوژیک ندارد چگونه می‌توانند علم خود را که قطعا حاوی اعتقادات و روان‌شناسی اجتماعی تاریخی ماست با این علم تکنولوژیک مدرن درهم آمیزند؟

چگونه می‌توانیم به تعاریف مدرنی از مفاهیم سنتی خود دست یابیم که یکباره هم سنت‌های ما را روزآمد و مفید کنند و از قالب‌های تنگ کهن برهانند و هم از گزندهای دانش جدیدی که اجتناب‌ناپذیر است بکاهند و آن را در لقمه‌هایی آشنا و مألوف به هاضمه فرهنگی ما بسپارند؟

این خبر را به اشتراک بگذارید