• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
دو شنبه 24 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 16046
+
-

شیخ صدوق و آرامستان ابن‌بابویه

شهرنگار
شیخ صدوق و آرامستان ابن‌بابویه


نصرالله حدادی/ تهران شناس



شنبه، 15اردیبهشت، روز بزرگداشت شیخ‌الشیوخ، ابوجعفر محمدبن علی‌بن حسین‌بن موسی‌بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق و ابن‌بابویه قمی بود. «من لا یحضره الفقیه» ـ یکی از کتب اربعه شیعه ـ تألیف اوست و «خصال»، «عیون اخبار الرضا(ع)»، «توحید»، «اعتقادات»، «علل الشرایع» و... هم از دیگر آثار گرانسنگ این عالم برجسته شیعه است.

مدت عمر او قریب به 75سال بود (306 تا 381 قمری، مطابق با 297 تا 370 شمسی). پدرش علی‌بن حسین‌بن موسی‌بن بابویه، از بزرگ‌ترین فقهای شیعه عصر خود بوده و نزد امام حسن عسکری(ع) ارج و قربی بسزا داشته است.

شیخ مفید و سید مرتضی از جمله برجسته‌ترین شاگردان او بوده‌اند و در کتب معتبر، بسیاری از آثار او به ثبت رسیده؛ چنان که تعداد آنها را بین 200 تا 300 عنوان ذکر کرده‌اند. او که در نقاط مختلف ایران آن‌روز برای بسط و توسعه مذهب شیعه، طی طریق می‌کرده به شهرهای مهم آن روزگار مثل قم، مشهد و بلخ نیز سفر داشته و سرانجام در سال381 قمری در شهرری جان به جان‌آفرین تسلیم کرده و در همان محل به خاک سپرده شده است.

از آن پس هم مضجع او زیارتگاه شیفتگان اهل بیت(ع) شده و در کنار آرامگاه او، بزرگان زیادی، طی بیش از یک هزار سال گذشته، به خاک سپرده شده‌اند. مدفن مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه ـ عارف بزرگ روزگار ناصرالدین‌شاه ـ هم در این محل واقع شده است؛ کسی که طعنه جانانه او به شاه زبانزد است؛ وقتی که سرزده وارد حجره او در مدرسه صدر می‌شود و با «تک‌سرفه‌ای» رو به میرزاعلی‌اصغرخان امین‌السلطان می‌گوید: «میرزاحسن، میرزاحسن که می‌گن، اینه؟» و جوابی غافلگیرکننده و طنازانه می‌شنود که در تاریخ، ثبت شده است.

مقبره میرزای جلوه، شکوه خاصی دارد. در میان مدفونین می‌توان مزار بانو فخری ارغوان ـ مادر شاعر نامدار معاصر، سیمین بهبهانی ـ را نیز یافت. سنگ مزاری هم بر مدفن سیداشرف‌الدین گیلانی نهاده‌اند که بر اثر فرونشست زمین، قدری شکستگی پیدا کرده است. مزار او پس از سال‌ها در سال1364 به همت مرحوم ابراهیم فخرایی پیدا شد.

ماجرا هم به اینگونه بود که مرحوم فخرایی، فرزند یکی از توزیع‌کنندگان نسیم شمال را می‌شناخت و از او خواست که مدفن این شاعر پاکباخته را پیدا کند.

فرد مورد نظر هم که در تدفین نسیم شمال (29اسفندماه1313) شرکت کرده بود و محل دفن شاعر را به خطر داشت، مدفن را نشان داد؛ هزینه مرمت آن را هم مهدی آستانه‌ای تقبل کرد. بر سنگ مزار، چنین آمده است: «شمیم عشق وطن با تو اشرف‌الدین رفت/ مگر به بوی تو بازآورد نسیم شمال».

از دیگر کسانی که در این آرامستان آرمیده‌اند می‌توان به این نام‌ها هم اشاره کرد: عبدالرزاق بغایری که نقشه‌های او از تهران و حومه شهر، از دقیق‌ترین نقشه‌های باقیمانده است؛ ابوالقاسم پاینده ـ نویسنده مشهور و مترجم قرآن‌کریم ـ که البته سال‌هاست ترجمه او به شکل قدیم و اولیه‌اش به چاپ نرسیده است؛

زنده‌یاد استاد حسین بهزاد که آثار سترگ او در باغ‌موزه سعدآباد و کاخ مرمر سابق، همچنان دلبری می‌کنند؛ حسین کوهی‌کرمانی، شاعر و دوبیتی‌سرای معروف؛ زنده‌یاد شیخ‌محمود حلبی؛ و در کنار آنها شاعر کلیدساز، هادی‌خان رنجی با سروده معروفش: «به ناامیدی از این در مرو، امید اینجاست/ فزون‌تر از عدد قفل‌ها، کلید اینجاست»؛ زنده‌یادان عطاءالله زاهد که هنوز «مدرسه پیرمردها»ی او را در خاطره‌ها داریم و رجلی که «آجیل نداد و آجیل نگرفت»، مرحوم ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک) و کاظم سامی که مظلومانه از میان ما رفت و دکتر سیدحسین فاطمی با روح سرکش و ماجراجویش که سرانجام در برابر جوخه بیداد آتش پهلوی دوم ایستاد و مردانه به شهادت رسید؛ فصیح‌الزمان شیرازی(رضوانی) با شعر بلندآوازه‌اش: «همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی/ چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی/ بشکست اگر دل من، به فدای چشم مست‌ات/ سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی/ ز چه شیخ پاکدامن، سوی مسجدم نخواند؟

رخ دوست سجده‌گاهی، سر ما و خاک کویی/ همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا/ تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویی...»؛

پدر علم روانشناسی ایران، زنده‌یاد استاد غلامحسین صدیقی که به‌رغم برخی اختلاف‌سلیقه‌ها با دکتر مصدق، یار و همراه او بود و بعد از مدت‌ها حبس، هنگام رویارویی با مصدق در بیدادگاه نظامی پهلوی دوم، با صدای بلند که هیچ‌گاه از سوی وی مشاهده نشده بود، این شعر حافظ را خواند: «چنان پر شد فضای سینه از دوست/ که یاد خویش گم شد از ضمیرم» و چنان این یک بیت شعر در آن فضای دادگاه نظامی تاثیرگذار شد که از چشمان بسیاری از حاضران در دادگاه، اشک جاری ساخت؛ زنده‌یاد علی‌اکبر غفاری، ناشر و کتابفروش و مصححی که تمام عمرش را به ترویج کتب شیعه اختصاص داد و نام انتشارات او در بازار تهران «صدوق» بود؛ محسن فروغی، مهندس طراح معروف و فرزند محمدعلی فروغی ذکاءالملک دوم و پدر محمدعلی فروغی، مرحوم محمدحسین فروغی ذکاءالملک اول؛ رکن‌الدین مختاری، رئیس شهربانی پهلوی اول و یکی از تاثیرگذارترین نوازندگان ویولن در عرصه موسیقی ایران و مهدی خالدی با پنجه‌های سحرآمیز و چهره زیبا و باشکوهش؛ هادی‌خان تجویدی فرزند علی سلطان‌الکتاب اصفهانی، مینیاتوریست معروف و برادر استادان علی و محمد تجویدی که از سوی پدر نهی شده بودند به سراغ هنر بروند که گفته بود اگر قلم نقاشی و ساز به دست بگیرند، دست‌هایشان را قلم می‌کند اما روزگار چنان کرد که آنها راه پدر را رفتند و سرآمد شدند؛ دهخدا، تختی، حسن اسفندیاری، مرشد چلویی (البته در مسجد ماشاءالله در جوار آرامستان ابن‌بابویه)؛ عباس یمینی‌شریف؛ شهدای سی‌ام تیر؛ سلطنت فاطمی، خواهر فداکار دکتر حسین فاطمی؛ تیمسار شاه‌بختی؛ فاطمه سیاح، از اولین اساتید زن دانشگاه تهران؛ مرحوم حاج‌رجبعلی‌خیاط؛ حسن اسفندیاری (محتشم‌السلطنه)؛ اشرف‌الملوک فخرالدوله (امینی) زن نیکوکار و آن‌که پهلوی اول معتقد بود: «در نظام قاجار یک‌نفرونصفی مرد وجود داشت؛ نیم مرد آن آغامحمدخان و مرد آن خانم فخرالدوله بود» و ده‌ها شهره شهر دیگر همانند حیدر رقابی، سراینده ترانه جاودان «مرا ببوس».

آرامستان‌های تهران، تاریخ مجسم شهرمان هستند. چرا قبور خاندان فروغی و فرمانفرما که کاملا شخصی بوده‌اند، در محوطه آرامستان ابن‌بابویه از بین رفته‌اند؟ یک دنیا حرف در این آرامستان‌ها نهفته است که می‌توانیم نسل‌های امروز و فردای ایران را با آنها آشنا سازیم؛ از بهترین‌ها تا بدترین‌ها؛ کاری که در تمام دنیا مرسوم است اما ما اصلا بلد نیستیم از این فرصت خوب استفاده کنیم. آرامستان ظهیرالدوله در دربند، یکی دیگر از این اماکن است که مشاهیر بسیاری را در خود جا داده است. این فرصت‌ها را احیا سازیم؛ آن‌وقت است که درمی‌یابیم چه فرصت خوبی در اختیار داریم و از آن استفاده نمی‌کنیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید