باغ سبز
در محله اراج کوچهای هست که روی پلاکارد آبی رنگ آن نوشته شده: باغ سبز. کوچه در هسته و بافت قدیمی محله اراج قرار دارد و به خوبی پیداست که از قدمتی طولانی برخوردار است. زمین کوچه خاکی و دو طرف آن تقریباً خالی از ساختمان است. آنچه در نگاه اول به چشم میخورد دیوار کاهگلی سمت چپ کوچه و نمای آجری دیوار سمت راست است. باغی با درختان خشک شده از دیوار کاهگلی به چشم میآید. برای یک لحظه میمانید چرا نام کوچه باغ سبز است.
«هادی کاشانی» از اهالی محله که اجدادش در اراج متولد شدهاند میگوید: «کوچه باغ سبز بیش از 80 سال عمر دارد. آن زمان به کوچه، زیر باغ میگفتند. این کوچه 2 دیوار سنگی و کاهگلی داشت. در ضلع شمال آن اراضی باغ حاج حسین کنی از ملاکان معروف اراج و در ضلع جنوب، اراضی باغ کوچک متعلق به حاج نصرالله خان شاهین و باغ ارامنه قرار داشت.»
کاشانی ادامه میدهد: «این کوچه تنها راه عبور اهالی اراج به صحرا یعنی زمینهای کشاورزیشان بود. اکنون بخشی از فرم اولیه کوچه که همان دیوارهای کاهگلی هستند حفظ شده است. اما در بخش جنوبی، ساختمانسازیها در حال شکلگیری هستند. هنوز وقتی درکوچه باغ سبز قدم میزنید بوی نفسهای اهالی 80 سال قبل به مشام میرسد. آب قنات اراج از باغ حاج حسین به همین کوچه میرسید ولی امروز نشانی از آب قنات نیست.»
قصههای شهر ما
گوگل تجریش
راحله عبدالحسینی| خبرنگار:
تابلو گوگَل در میدان تجریش، درست ابتدای خیابانی که به آستان مقدس امامزاده صالح(ع) ختم میشود خودنمایی میکند. برای رهگذران و تازهواردان نامی عجیب و غریب است. جوانترهای ناآشنا هم بلافاصله یاد اینترنت و موتور جستوجوگر گوگِل میافتند و علامت سؤالها دور سرشان میچرخد و حتماً با خود میگویند وجه تسمیه گوگل با نام خیابان در میان تجریش چه میتواند باشد و در پی نیافتن جواب سؤال شانه بالا میاندازند و به مسیر خود ادامه میدهند.
شمیرانیها اما کم و بیش با گوگل و سرگوگل آشنا هستند. اینجا روزگاری نه چندان دور در زمان پهلوی اول محل خرید و فروش رمه بود. «گوگل» واژهای فارسی به معنای «رمه» و «گوگل بان» به معنای «بزرگتر رمهداران و چوپانان» است. کسانی که میخواستند گوسفند یا گاو بفروشند به این محل میآمدند. اطراف گوگل یا سر پل تجریش، دامنه کوههای شمیران بود. پهلوی اول که روی کارآمد و به فکر ساختن سعدآباد افتاد رفته رفته سرپل تجریش هم شکل و شمایل گذشته خود را از دست داد. روی رودخانههایی را که به گوگل میریخت پوشاند و سرپل تجریش نام گرفت.
قسمت بالای رودخانه یا همان پل روی رودخانه هم در محلی تشکیل میشد که محل داد و ستد احشام، مرغ و خروس و محصولات فصلی باغی و کشاورزی شمیرانات بود. از شمال خاکه زغال و محصولات مرکبات به گوگل میآمد. از شمیران هم خشکبار به شمال برده میشد. بیشترین بار از سمنان و دامغان میآمد. عدهای از طایفههایی که از آن محل بار میآوردند و داد وستد میکردند در شمیران ماندگار شدند و ازدواج کردند و تشکیل خانواده دادند.
بیشتر احشامی که اینجا آورده میشد گوسفند بود. تعدادی هم اسب و گاو. برخلاف باوری که میگوید اینجا گاو فروخته میشد اتفاقاً بیشتر احشام اینجا گوسفند بود. هر جا هم که بازار خرید و فروش برقرار شود حتماً مشاغلی در اطراف آن پا میگیرد. سرگوگل هم از این قاعده مستثنا نبود. یکی از مشاغل نعلبندی بود. آن هم به دلیل خرید و فروش اسب در گوگل. حاج محمدعلی اصغری، کسی بود که اینجا نعلبندی داشت. کاروانسرا یا بارانداز گوگل متعلق به حاج محمد کمایی بود. حاج حبیب اسدی هم خواربار و بنشن میفروخت.
همجواری با امامزاده صالح(ع) باعث شد خانههای زیادی در گوگل ساخته شود که سال1366 بر اثر سیل تجریش تخریب شد. سیل سال 1366 سنگ بزرگی را با خود به پل تجریش آورد که اکنون در ضلع شمال غرب میدان تجریش هست که شما میتوانید آن را ببینید. جالب اینکه پایینتر از میدان حسنآباد نیز به سرگوگل معروف است.
کافه کتاب
تهران در قاب شعر
کتاب «تهران در قاب شعر» کتابی است درباره حال و هوای این شهر به روایت شاعرانه و قلم «جلال ستاری». در این کتاب به شرح حال شکلگیری، گذشته، رویداها و ویژگیهای شهر تهران از جانب علما، ادیبان و بزرگان ادبیات به زبان شعر و نثر پرداخته است. در بخشی از این کتاب آمده: «در منظومه تهران سروده محمدعلی سپانلو منظور از خانم زمان، تهران است.
او در جایی دیگر سرگذشت تهران بانو را به نثر آورده است و آنچنان که اشارت رفت در بسیاری از اساطیر و قصهها شهر نماد مادر است. زیرا بسان مادر از فرزندانش یعنی ساکنان شهر حراست میکند و از اینرو زن ایزدانی چون آناهیتا تاجی همانند حصار و باروی شهر بر سردارند.» شاعر نیز با تجدید این مضمون میگوید: «تهران مادر شکیبا و مهربانی است که تمام بدخلقیهای ساکنانش را تحمل میکند و از کسی هم طلبکار نیست.»
در بخش دیگری از این کتاب به گزیدهای از غزل استاد شهریار درباره فراموش شدن بعضی دلبستگیهای تهران قدیم در سال 1350 اشاره شده است: «شهر تهرانست لیکن رفته بس یاران جانی /این نه آن شهری که من دیدم به دوران جوانی / دهنه بازار و طرف سبزهمیدان است اما /گونه آن بازار میبینم نه آن بازرگانی»
کتاب تهران در قاب شعر در 92 صفحه با کلی مطالب جالب و شنیدنی درباره ناگفتههای شهر تهران از سوی دفتر پژوهشهای فرهنگی به چاپ رسیده است.
فرهنگ بر و بچههای ترون
برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی
گردن کج: سائل، عاجز، گدا، خوار، زبون.
گره خوردن: گرفتاری پیش آمدن، به مشکل برخوردن.
لب ورچیدن: جمع و جور کردن لب و آغاز گریه بچه.
لفتش نده: دست دست نکن، معطل نکن، بجنب، قالش را بکن.
لفظ قلم حرف زدن: کتابی حرف زدن، ادیبانه، گفتوگو کردن.
مایه کسی میرسد: دست به جیب است، دست و دلباز است.
ناز نطقت: دمت گرم، ناز نفست، ناز دهنت، دَمت بُرّا.
نزده رقصیدن: بیهیچ دلیل و سببی کاری را انجام دادن.
وُرجه وورجه (varje vurje): بپَر بپَر، جستوخیز، بالا و پایین پریدن.
هالو چارشنبه: ابله، کودن، خرفت، نادان، پرت.
یالانچی پهلوون: پهلوان قلابی، پهلوان بزدل، پهلوان پنبه، پهلوان بیبخار.
دو شنبه 24 اردیبهشت 1397
کد مطلب :
15948
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved