• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
یکشنبه 2 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 13176
+
-

آن سوی ابرها و عکس‌ها

3روایت از فجر جهانی

آن سوی ابرها و عکس‌ها

مسعود میر/ خبر‌نگار


سیاهی که سیاه نمایی نیست



بسیاری از مهمانان و تماشاگران سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر تا امروز آخرین ساخته مجید مجیدی را دیده‌اند؛ فیلم افتتاحیه جشنواره که تا‌کنون چند نوبت نمایش داشته و در تمام آنها هم با استقبال مواجه شده است. آن سوی ابرها بی‌تردید در حوزه صنعت سینما مهم‌ترین فیلم جشنواره جهانی است.تهیه کننده‌ها و پخش‌کننده بین‌المللی، فهرست قابل اعتنای عوامل فیلم و در نهایت فیلمی که در بمبئی با بی‌پروایی در معذوریت‌ها و محدودیت‌های ساخت به نتیجه رسیده؛ همه و همه تأکید می‌کنند که مجیدی فیلم مهمی ساخته است. فارغ از این اما باید فیلم مجیدی را از نظر تماشاگر ایرانی هم مورد توجه قرار داد چون اکران این فیلم در ایران به حتم دومین اتفاق سینمای هند بعد از شعله در سینماهای کشور و در میان مخاطبان ایرانی بعد از 4دهه خواهد بود. در میان ابرها به لحاظ ذات سینما هم باید در زمره فیلم‌های سخت و پرکار فیلمسازان ایرانی دسته بندی شود. قصه فقر، کشاکش گناه و ایستادن روی مرز انسانیت برای مجیدی یک درس پس داده شده است آن‌هم با نمره بالا. آقای کارگردان همچنین دوباره به تماشاگران فیلم‌هایش اثبات می‌کند که استاد بازی گرفتن از نابازیگران و سرک کشیدن به پستوهای زندگی آدم‌هایی است که هر روز آنها را زیر آسمان دنیا می‌بینیم، چه در ایران و چه در هند.

مجیدی البته در ساخت فیلم هندی‌اش خیلی زود با ساخته اسکاری دنی بویل(میلیونر زاغه‌نشین) مقایسه خواهد شد.ای.آر. رحمان آهنگساز، فیلمی درباره پابرهنه‌ها، پلان تعقیب و گریز ابتدایی فیلم و البته آن زد و خورد در گل و لجن حاشیه رودخانه نشانه‌هایی هستند برای این مقایسه اما بی‌هیچ تعصبی باید اذعان کرد که فیلم مجیدی بیشتر به دل می‌نشیند. تماشاگرانی که با علی «بچه‌های آسمان» و محمد «رنگ خدا»، مجیدی را ستوده بودند این بار هم با امیر آن سوی ابرها می‌خندند و می‌گریند تا مجیدی ثابت کند در مسیر فیلمسازی خودش و همان تمی که در آن استاد است حرکت کرده، فقط به‌جای ایران سراغ سرزمین هفتاد و دو ملت رفته و زیر آفتاب و باران و ابر هندوستان پای آخرین ساخته‌اش در آستانه 60سالگی را امضا کرده است. شاید مجیدی اگر می‌خواست در ایران چنین قصه‌ای را به پیش ببرد باید برای گره‌هایی نظیر توزیع مواد‌مخدر، چاقوکشی و دعوا، تهدید به تجاوز، زندان و خلاصه هزار و یک نکته سیاه دیگر در داستانش به هزار نفر جواب پس می‌داد اما حالا او آن سوی ابرهاست و اگر فیلمش مورد توجه هم قرار گیرد به‌عنوان یک فیلمساز ایرانی ما را در این شادی سهیم می‌کند.



عکس سینما، سینما عکس



بعد از افتتاح نمایشگاه عکس‌های آلفرد یعقوب‌زاده از انتفاضه فلسطین، دومین نمایشگاه عکس جشنواره جهانی فیلم فجر با موضوع سینمای ایران آغاز به‌کار کرده است. این نمایشگاه در پردیس چارسو شامل 120عکس فیلم از 120فیلم سینمای ایران، با درنظر گرفتن نقش تأثیرگذار یک فیلم در زندگی هنری یک کارگردان و از همه مهم‌تر نقش یک فیلم در مقاطع مهم و تاریخی سینمای ایران است.

هرچند برای برخی کارگردانان سینمای ایران انتخاب یک تصویر از یک فیلم‌شان، نوعی کم لطفی به شمار می‌آید اما سیف‌الله صمدیان به‌عنوان مسئول انتخاب این عکس‌ها توضیح داده که بنا بر انتخاب یک فیلم از یک کارگردان بوده تا تاریخچه سینمای ایران و کارگردانان این سینما ملموس‌تر باشد و ضمنا برایمان اهمیت داشت که عکس فیلم‌هایی را انتخاب کنیم که حتما در ایران اکران شده باشند. به هر تقدیر اما قدم زدن در کریدورهای طبقه ششم چارسو با این عکس‌ها شبیه خیالبافی و لذت حین تماشای شهر فرنگ است.ناخدا خورشید گوشه‌ای نشسته و عبدالحسین سپنتا با آن پیراهن سپید آهاردار در ابتدای مسیر ایستاده است. هامون عبوس و پرسشگر است و کمال‌الملک با موی سپید هنوز به بوم نقاشی خیره مانده، امیرو کنار دوچرخه عکس یادگاری گرفته و پسند برای پوشیدن لباس عروس هنوز تردید دارد. سینما از عکس جدا نبوده و این عکس‌های سینمای ایران است؛ زیبا، خاطره‌انگیز و مملو از لبخند و اشک و بغض و فریاد.




47؛ خشمی که باور نشد



«خوشحالیم این روزها که بسیاری از شهروندان در اعتراض به موضوع خشونت علیه زنان به بهانه انتشار یک فایل ویدئویی درگیر این موضوع هستند فیلم ما فرصت اکران پیدا کرده است.» این جمله احمد اطراقچی یکی از 2کارگردان فیلم سینمایی 47در نخستین نمایش فیلم در پردیس چارسو خیلی‌ها را مجاب کرد تا فیلم مشترک او و علیرضا عطاءالله تبریزی را انتها ببینند و البته در پایان از این تحمل کلافه شوند. 47، قصه خشونتی است که به 3زن از 3گروه مختلف اجتماعی روا می‌شود؛ یکی قصه خشونت خانگی علیه زنان است و ضرب و شتم توسط همسر و همه حواشی آن، دیگری قصه خشونتی است که در قالب فشار برای مهاجرت و شیطنت‌های مردانه همسر بر یک خانم دکتر روا می‌شود و دست آخر هم همان تصویر کلیشه‌ای از خشونت علیه مادرانی که با فرزندان ناخلف و همسرانی خلافکار و معتاد روزگار می‌گذرانند. اما آنچه 47را به فیلمی بسیار سطحی تنزل می‌دهد اشکالاتی است که در اجرا و ساخت و داستان فیلم موج می‌زند. بازی‌های بد از حمیدرضا آذرنگ، شقایق فراهانی و البته مهدی احمدی را که کنار بگذاریم می‌رسیم به اینکه اساسا چرا همسر یک مرد با شرایط مالی خوب و البته بدون اینکه شکاک باشد نباید یک گوشی همراه داشته باشد؟ چرا دکتر فرهیخته و خانواده دوستی که حاضر نیست برای مسائل مادی کشور را ترک کند به یک زن غریبه در مطب شوهرش که او هم پزشک است پناه می‌دهد اما این موضوع را با او (همسرش) درمیان نمی‌گذارد و خلاصه اینکه چرا مادری که می‌داند پسرش معتاد است و رفتارهای مناسبی ندارد همراه او که قصدی جز انتقام‌گیری ندارد به مطب پزشک می‌رود. راستش اگر خیلی موجبات دلخوری این دوکارگردان فیلم اولی فراهم نشود باید اعتراف کرد که 47هم دوست داشته تعلیق‌های سینمای فرهادی را داشته باشد و هم نقدهای صریح رخشان بنی اعتماد درباره وضعیت زنان را و هم حرف مد روز، اما بی‌تردید حتی در این تلاش برای بدل خوب بودن هم شکست خورده است.

این خبر را به اشتراک بگذارید