• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
شنبه 1 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 12967
+
-

همه صدساله‌ها

جستاری در زندگی همه متولدان 1297که اگر بودند امسال صدساله می‌شدند

همه صدساله‌ها

حمیدرضا محمدی:

صدساله‌شدن در این روزگار، رخداد کوچکی نیست. اصلا  انگارعمر درازداشتن سخت شده است اما وقتی از میان مفاخر سرزمین ما، کسی گام به دهه یازدهم زندگی می‌گذارد، یک خوشی ناخودآگاه، ته دلمان غنج می‌زند که فلانی، صدسالگی‌اش را دید. در سال‌های گذشته، صد سالگی روان‌شاد «منوچهر ستوده»، «فضل‌الله رضا» و «مه‌لقا ملاح» را به جشن نشستیم و امسال، آیت‌الله‌العظمی لطف‌الله صافی‌گلپایگانی، به این مرحله گام می‌گذارد. اما طبیعتا آنها که رفته‌اند، خیلی بسیارترند. در این روزهای بهار و پس از نوروز، اگر قرار باشد یاد رفتگان کنیم، چه بهتر که به آنانی بپردازیم که متولد 1297 خورشیدی بودند و اگر بودند، امسال صدساله می‌شدند.

محمد معین
معین اهل ادب

(9اردیبهشت 1297- ۱۳ تیر ۱۳۵۰)

خیلی‌ها او را با عنوان نخستین فارغ‌التحصیل دکتری غیرپزشکی دانشگاه تهران می‌شناسند. سه‌شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۲۱ از پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی» با راهنمایی ابراهیم پورداوود دفاع کرد که با قید «بسیار خوب» پذیرفته شد. اگرچه در همان زمان، ذبیح‌الله صفا و پرویز ناتل خانلری نیز دانشجوی دکتری بودند، محمد معین زودتر درسش را تمام کرد و دکتر شد. اهل رشت بود. از سال1325، به همکاری با علامه علی‌اکبر دهخدا در تدوین لغتنامه پرداخت و پس از درگذشت او، از اسفند 1334ریاست مؤسسه لغتنامه را عهده‌دار شد؛ درد و دریغ که این دانشی‌مرد، 5سال آخر حیات را در اغمای کامل به سر برد. او که وصی نیما یوشیج بود، در سال1333 برای کتاب «جامع الحکمتین» ناصرخسرو که نخستین بار توسط او و هانری‌کربَن تصحیح شده بود، از طرف فرهنگستان کتیبه‌شناسی و زبان‌های باستانی فرانسه به دریافت جایزه نایل شد. اگر از «فرهنگ معین» که شاخص‌ترین محصول زندگی‌اش است بگذریم، نخستین اثرش را در سال1319 با عنوان «حافظ شیرین‌سخن» به رشته تحریر درآورد. همچنین آثار مهمی چون «دانشنامه علایی»، «برهان قاطع»، «جوامع الحکایات»، «عبهرالعاشقین»، «چهارمقاله» و حتی «ارداویراف‌نامه» را تصحیح کرد. او جایگاهی معتبر در جهان داشت و به تمام کنگره‌های معتبر ایران‌شناسی دعوت می‌شد.

سیدجعفر شهیدی
لغت‌نویس تاریخ‌نگار

(29اسفند 1297- 23دی 1386)

 در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران، دکتری خود را دریافت کرد، به تدریس مشغول شد و پس از درگذشت دکتر محمد معین،درست 40 سال ریاست مؤسسه لغتنامه دهخدا را برعهده داشت و حتی مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی را بنیان نهاد. اما شهیدی فقط معلم و محقق ادبیات نبود. در حوزه درس خوانده بود و به زی‌طلبگی درآمده بود و حتی به مقام اجتهاد هم رسیده بود اما تنها یک عالم علم دین هم نبود. سیدجعفر شهیدی هر دو این ویژگی‌ها را در خود مجتمع ساخته بود اما شاید مهم‌ترین ویژگی‌اش را بتوان تاریخ‌نگاری‌اش دانست. در عرصه تاریخ اسلام کار کرد و آثاری سترگ به رشته تحریر درآورد که هنوز هم مرجع و منبع اهل فضل هستند؛ از اثر نخستینش  «مهدویت در اسلام» که در 27سالگی و در نجف به رشته تحریر درآورد و در زادگاهش بروجرد به طبع رساند تا «علی از زبان علی، شرح زندگانی امیر مؤمنان» که 12سال پیش از مرگش انتشار یافت و البته «تاریخ تحلیلی صدر اسلام». اما ترجمه‌اش از «نهج‌البلاغه»، به قطع، برجسته‌ترین کار در میان اسلامیات اوست.



جهانگیر قائم‌مقامی
به‌دنبال اسناد ایرانی  در جهان

(18مهر 1297- 20تیر 1360)

از نوادگان میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی که دکتری خود را در سال1347 در رشته تاریخ معاصر ایران و با رساله «روابط نظامی ایران و فرانسه در قرن نوزدهم» از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد. جهانگیر قائم‌مقامی در سال‌های 1343 تا 1345 سردبیری مجله «بررسی‌های تاریخی» (وابسته به ستاد بزرگ‌ارتشتاران) را برعهده داشت. یکی از مهم‌ترین کارهای او، بررسی اسناد تاریخ ایران در آرشیوهای کشور پرتغال به‌ویژه اسناد مربوط به خلیج‌فارس و جزیره هرمز است که او را تا لیسبون کشاند.



ابراهیم مدرسی
شاهد تاریخ
(۱ آذر ۱۲۹۷- 14شهریور ۱۳۸8)


بدون تردید، مهم‌ترین ویژگی‌ای که او را میان هم‌قطارانش بارز می‌کند، تجربه گفت‌و‌گوی مطبوعاتی با لئونید برژنف و مارشال دوگل، حضور در دادگاه دکتر محمد مصدق و مشاهده لحظات ارائه دفاعیات و اعلام حکم، تهیه گزارش میدانی از حکومت فرقه دمکرات آذربایجان در تبریز و گرفتن نخستین عکس‌ها از رزم‌آرا پس از ترور بود. ابراهیم مدرسی از آن دست روزنامه‌نگارانی بود که در روزگار خود، منشأ اثر هستند؛ چنان‌که وقتی در سال‌های پس از شهریور 1320، 14سال در جایگاه سردبیری مجله «ترقی» نشست، با سعی بسیار، آن را به اوج ( پرتیراژترین جریده آن زمان) رساند. او از اهالی قائن بود و به عنوان استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران هم  فعالیت می‌کرد.


حسینعلی هروی
از پاریس تا حافظ
(1297- 6 اردیبهشت 1372)

در دانشگاه تهران، از شاگردان بدیع‌الزمان فروزانفر بود و برای اخذ دکتری، راهی مدرسه عالی زبان‌های شرقی پاریس(اینالکو) شد تامدرک خود را در رشته فرهنگ و تمدن اسلامی دریافت کند. تسلط حسینعلی هروی بر زبان فرانسه، موجب شد که با ترجمه کتاب «فرهنگ البسه مسلمانان» اثر راینهارت پیتران دُزی در سال۱۳۴۵ در رشته ترجمه ادبی برنده جایزه سلطنتی شود. او بیش از این ترجمه، با کتاب 4جلدی «شرح غزل‌های حافظ» شناخته می‌شود که در سال۱۳۶۷ منتشر شد و حاصل ۱۵سال فعالیت و تحقیق اوست.
پ.ن: از دیگر صدساله‌هایی که دستی بر آتش قلم داشته‌اند می‌توان «اردشیر نیک‌پور»؛ مترجم ادبیات کودک و نوجوان (۱۲۹۷-۱۳۸۱)، «غلامرضا نجاتی»؛ پژوهشگر تاریخ (۱۲۹۷-۱۳۷۶)، «محمد مهریار»؛ استاد ادبیات (۱۲۹۷ - ۱۸ اسفند ۱۳۸۹) و «ناصر نجمی»؛ سیاستمدار و نویسنده (۱۲۹۷ - ۱۰ خرداد ۱۳۸۲) را نام برد.



محمدجواد مشکور
ایرانیِ دمشق

(اواخر اسفند 1297- 25فروردین 1374) 

ایران‌شناس، اسلام‌شناس و در مرتبتی بالاتر، فرقه‌شناس بود. نخستین اثرش را در سال 1325با عنوان «تاریخ اوستا و ادبیات دینی پهلوی» به رشته تحریر درآورد که نشان از تسلطش بر زبان‌‌های باستانی دارد اما بیشترین تلاش او در عرصه شناخت اسلام بود که پربیراه هم نبود؛ زیرا او که در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران درس خوانده بود، در سال کودتای 28 مرداد، به فرانسه رفت و 4 سال بعد، موفق به اخذ دکتری در رشته تاریخ اسلام و فرق آن شد. در بازگشت، تدریس در دانشگاه را آغاز کرد اما 2سال پیش از انقلاب، به‌عنوان رایزن فرهنگی ایران در سوریه، به دمشق رفت. در این اثنا نه‌تنها تاریخ فرق اسلامی و تاریخ زبان‌های سامی درس می‌داد که در اتفاقی نادر، به عضویت مجمع ‌اللغه‌العربیه یعنی فرهنگستان زبان سوریه درآمد. جالب اینکه او که خود، ‌زاده محله سنگلج تهران بود، اصالت به ارومیه و نسب به شیخ علی اُرمَوی می‌برد که به امر ناصرالدین شاه، نیابت سیدزین‌العابدین - امام جمعه تهران - را در مسجد شاه به‌عهده گرفت. شریعت سنگلجی و محمدمهدی سنگلجی، دایی‌های او بودند.



رکن‌الدین همایون‌فرخ
نامی بر یک کوچه

(مهر 1297- بهمن 1379)

شاید باور نکنید اما کوچه‌ای به نامش زده‌اند در نیاوران، حوالی خیابان شهیدآقایی و به احتمال زیاد، هیچ‌کس از اهالی آن کوچه، نه می‌داند که نام درج شده روی تابلو کیست و نه پی آن رفته است تا بداند. حتی اگر در اینترنت هم جست‌وجو کنید، بعید است نام کوچه رکن‌الدین همایون‌فرخ ثبت شده باشد.او  از خاندان شیبانی بود. پدرش، عبدالرحیم همایون‌فرخ هم مردی فاضل بود و طی 42سال، «دستور جامع زبان فارسی» را در 7جلد مدون کرد. خود او،پس از آنکه در ارومیه و تهران، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را گذراند، برای ادامه تحصیل، به دانشگاه نیوپورت در کالیفرنیا رفت و به‌عنوان پایان‌نامه دکتری ایران‌شناسی، پژوهشی درباره «تاریخ 8 هزار سال شعر ایرانی» ارائه کرد که تبدیل به کتاب هم شد. روی «دیوان اثیرالدین اَخسیکتی» کار کرد و در 10جلد، به شرح اندیشه‌‌های حافظ در «حافظ خراباتی» پرداخت و در کنار آن، «سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان» را تالیف کرد. او که خود، چندین سال، ریاست کتابخانه‌های عمومی شهرداری تهران را عهده‌دار بود، سلسله مقالاتی درباره «تاریخچه کتاب و کتابخانه در ایران» طی 2سال(1345تا 1347) در مجله هنر و مردم منتشر ساخت


محمدحسین یگانه
زخمه‌زنِ دوتار

(1297- 1371)

اگر بگوییم که یکی از ستون‌های موسیقی شمال خراسان بود، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. او با پنجه‌‌های طلایی، چنان زخمه بر ساز می‌زد و منظومه‌های تُرکی را می‌خواند که آدمی حیرت می‌کرد. او که ‌زاده روستای داغیان در قوچان بود، با هنر نقالی هم آشنایی کامل داشت و شاهنامه فردوسی را به خوبی می‌خواند. این بخشی شمال خراسان، به مقام‌های ترکمنی، درگزی، قوچانی، کردی و باخزری اشراف کامل داشت. اگر می‌خواهید کاری از او بشنوید، 2منظومه «ابراهیم ادهم» و «زهره و طاهر» را از دست ندهید.



نورالدین مدرسی چهاردهی
 هزار راه‌رفته

(1297- 12 آذر 1376)

درمیان کسانی که درباره تاریخ عرفان و تصوف پژوهش کرده‌اند، نام نورالدین مدرسی چهاردهی جایگاهی خاص دارد. او برخلاف دیگر کسان پیش و احتمالا پس از خود، علم را رها ساخت و به عمل روی آورد. با آنکه پدربزرگش آیت‎الله‌العظمی میرزا محمدعلی مدرسی چهاردهی بود اما می‌خواست خود، ببیند و بیندیشد. سال‌ها پس ازآغاز پژوهش‌هایش، در جایی نوشت: «پس از یک عمر تحقیق دریافتم که مسندنشینان تصوف، گذشته از اینکه در سلوک ،زحمتی را بر خود هموار نساخته، از علم عرفان نیز بی‌بهره‌اند».  از زیر و بم این فرق آگاهی کاملی یافت و هرجا نشست و نوشت، پشت پرده این عرفان به‌اصطلاح ناب را
 برملا ساخت.



غلامحسین بیگجه‌خانی
تارنواز تبریز

(۱۲۹۷ - ۲۴ فروردین ۱۳۶۶)

شیفته تار بود؛ گویی با آن زندگی می‌کرد. از کودکی و همراه با پدر، این ساز را به‌دست گرفت و در جوانی، با گوش کردن به کارهای میرزا حسینقلی، درویش‌خان، نی‌داوود و علی‌اکبرخان شهنازی روی صفحه‌های سنگی قدیمی، با ساز این استادان آشنا شد. آن زمان که رادیو تبریز  راه افتاد سرپرست ارکستر آنجا شد و کمی بعد، به دعوت نورعلی‌خان برومند در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی تدریس را آغاز کرد و همزمان، در رادیو ایران هم  مشغول به‌کار شد. غلامحسین بیگجه‌خانی که پس از انقلاب، همکاری‌هایی  با گروه چاووش داشت، آخرین اجرایش با  این گروه را  درسال۱۳۶۳ برگزار کرد.



محمود صناعی
 از تربیت تا آزادی

(1خرداد 1297-۲۱ شهریور ۱۳۶۴)

اگر گفته شود روانشناسی را( به‌معنای یک علم ) در ایران، علی‌اکبر سیاسی و در مرتبه بعد، محمدباقر هوشیار بنیاد نهادند، سخنی به گزاف نبوده است و چنانچه زبان در دهان بچرخد و داد سخن دهد که در ایران محمود صناعی، روانکاوی را ایجاد کرد و سامان داد، باید بر آن  مُهر تأیید زد. در اراک به دنیا آمد و مانند بسیاری در آن زمان، در دارالفنون درس خواند. سپس راهی دانشگاه تهران شد. 27ساله بود که عازم دانشگاه لندن رفت و این، آغاز درخشش او بود تا آنجا که پس از دریافت دکتری خود در روانکاوی، مؤسسه بین‌المللی روانکاوی انگلستان (I.I.P.B) به سبب همین عملکرد خوب،از او خواست  که در جایگاه متخصص درمان بیماری‌های روانی، با آنان همکاری کند. او درست در بحبوحه سال کودتا، وابسته‌ فرهنگی ایران در انگلیس شد اما 2 سال بعد به وطن برگشت. افزون بر تدریس در دانشگاه تهران، مهم‌ترین فعالیتش، ایجاد «مؤسسه مطالعات و تحقیقات روانشناسی و علوم‌تربیتی» در همین دانشگاه بود که هنوز پابرجاست. در سال ۱۳۴۱ با ترجمه کتاب «اصول روانشناسی» اثر نرمان مان، نخستین گام در معرفی روانشناسی مدرن در ایران را برداشت. صناعی به 2  اصل «تربیت» و «آزادی» بسیار می‌اندیشید.


محمود نامجوی
آقای طلایی

(1297- ۳۰ دی ۱۳۶۸)

چندان کسی از محمود نامجوی یاد نمی‌کند اما فراموش نکنیم که او نخستین ایرانی دارنده مدال طلای جهان در ورزش است؛ مدالی که در مسابقات قهرمانی جهان ۱۹۴۹ در لاهه هلند به‌دست آورد. همچنین در بازی‌های آسیایی ۱۹۵۱ در دهلی نو هند، نخستین وزنه‌بردار آسیایی شد که توانست رکورد جهانی را ترقی دهد. جز این، با 3‌مدال طلا، یک مدال نقره و 2مدال برنز قهرمانی وزنه‌برداری جهان و یک مدال نقره و یک مدال برنز المپیک و یک مدال طلا و یک مدال برنز بازی‌های آسیایی (۵۶کیلو)‌،از پرافتخارترین وزنه‌برداران تاریخ ایران به‌حساب می‌آید. او که از اهالی رشت بود تا روزهای کهولت هم همچنان وزنه می‌زد.
 پ.ن: دیگر ورزشکار صدساله، «ژرژ آفتاندیلیان»است که  سال‌ها نماینده ایران بود اما زمان مرگش هیچ جا ثبت نشده است.


محمود تفضلی
حیثیت ایرانی در هند

(1297- ۴ مهر ۱۳۶۳)

زمانی که دست به ترجمه و انتشار آثار «جواهر لعل نهرو» زد، هنوزکسی چیزی از او به فارسی نخوانده بود و از این منظر، مبدا شناختی تازه در فرهنگ معاصر جامعه ایرانی شد. ‌زاده مشهد بود و حتی تا دانشسرای مقدماتی را در این شهر گذراند. اما وقتی درست 80سال پیش، برای تحصیل در دانشسرای عالی به تهران آمد، رشته باستان‌شناسی را برگزید و با دریافت نشان طلای علمی کشور آن را به پایان رساند. در دهه20، به روزنامه‌نگاری پرداخت و حتی صاحب‌امتیاز روزنامه «تلاش» هم بود. اما اوج فعالیت او، به 3سال پس از کودتای 1332برمی‌گردد که در زندان، انگلیسی آموخت و بعد، «زندگانی من» اثر جواهر لعل‌نهرو را به فارسی برگرداند. با پیام خود نهرو، در سال 1338 هم «نگاهی به تاریخ جهان» به فارسی به طبع رسید و در همان سال، به دریافت جایزه بهترین ترجمه سال از سوی انجمن کتاب ایران نایل شد. «جناب نخست‌وزیر» پس از دریافت آن هم برای محمود تفضلی نامه سپاسگزاری نوشت و این روند، با آثاری دیگر ادامه یافت؛ تفضلی چند سال از عمرش را هم به‌عنوان رایزن فرهنگی در ترکیه و هند سپری کرد.





محمدمهدی سمیعی
بانکدارِ پاکدست

(۱۲۹۷ -۱۳۸۹)

یکی از همان جماعت فن‌سالار یا به‌اصطلاح تکنوکراتی بود که در دهه40، پا به عرصه امور اجرایی، اقتصادی و توسعه‌ای ایران گذاشتند و منشأ تحول شدند. محمدمهدی سمیعی که از اهالی رشت و نوه ادیب‌السلطنه سمیعی بود، به هزینه بانک ملی برای ادامه تحصیل به دانشگاه آکسفورد رفت اما در برگشت، به اتهام توده‌ای‌بودن به زاهدان تبعید شد و در همانجا، شعبه‌ای از بانک ملی تاسیس کرد. پس از ملی‌شدن صنعت نفت، به درخواست دکتر مصدق در معیت هیأت خلع‌ید، به آبادان رفت تا بر عملیات حسابداری و حسابرسی شرکت‌نفت نظارت کند اما، چندی بعد، با ابوالحسن ابتهاج همراه شد و به سازمان برنامه و بودجه و بعد، بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی ایران رفت. ولی بی‌شک نقطه عطف کارنامه کاری او، ریاست بانک مرکزی در بازه زمانی 1343 تا 1348بود و بلافاصله یک سالی هم در راس سازمان برنامه و بودجه قرار گرفت. او را باید یکی از مؤسسان انجمن حسابداران خبره ایران در سال1351 دانست. آخرین سمت او، مقام عالی بانک توسعه کشاورزی از سال1352 تا انقلاب بود؛ مردی که به دور از سیاسی‌کاری و تظاهر اجتماعی فعالیت کرد و به‌شدت از تبانی‌های مالی و فساد اخلاقی پرهیز داشت.
پ.ن: دیگر اقتصاددان صدساله، «اپریم اسحاق» (1297 - 1378) است که اتفاقا با سمیعی نیز رفاقت داشت.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :