• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 28 فروردین 1397
کد مطلب : 12513
+
-

تلاش می‌کردیم تا مکرمه نقاشی نبیند

گپ‌وگفتی با علی بلبلی که این روزها نمایشگاه مشترکی از نقاشی‌های خود و مادرش مکرمه قنبری را در گالری فردا برپا کرده است

تجسمی
تلاش می‌کردیم تا مکرمه نقاشی نبیند

نادیا شمس
هنر بی‌پیرایه در دوران ما جایگاهی خاص دارد و نماینده مسلم آن در هنر ما نقاشی‌های هنرمندانه مکرمه قنبری است. با آنکه در سراسر دنیا هنرمندانی از این دست وجود دارند، جایگاه خاص مکرمه را به‌خصوص در میان این گروه هنرمندان نمی‌توان نادیده گرفت.

مکرمه قنبری زنی از روستای دری‌کنده بابل، در 76سالگی شروع به نقاشی‌کردن کرد. خانه‌اش از در حیاط گرفته تا کوچک‌ترین ابزارها، از نقاشی پوشیده شده که علاقه‌مندی‌ها و داستان زندگی پرفراز و نشیبش را روایت می‌کند. بعد از فوت این هنرمند، خانه کوچک و زیبایش موزه شد و پیکرش هم در همانجا به خاک سپرده شده است.

علی بلبلی- پسر مکرمه- نخستین‌بار نقاشی‌اش را بر دوتکه سنگ دید. او خیلی زود متوجه نبوغ خارق‌العاده مکرمه در نقاشی شد و تلاش کرد تا زمینه‌ای را فراهم آورد که مادرش به شکل جدی به نقاشی ادامه دهد. مکرمه به‌عنوان یک نقاش بدوی که بدون آموزش به نقاشی پرداخت موفقیت‌های بسیاری به‌دست آورد. در سال 2001 مکرمه به‌عنوان بانوی سال نقاش در دوازدهمین کنفرانس ایران‌شناسی دانشگاه دولتی سوئد، معرفی شد.

این روزها علی بلبلی نمایشگاهی از آثار خود و مادرش را در گالری فردا برپا کرده است. با او درباره این نمایشگاه گفت‌و‌گو کرده‌ایم.



زمانی که استعداد نقاشی را در مادرتان کشف کردید چه کردید تا مادرتان به نقاشی ادامه دهد و چه زمینه‌هایی برای کار او فراهم کردید.

اولین بار که مکرمه به نقاشی روی آورد، ما گفتیم که نباید هیچ نقاشی‌ای را ببیند و نباید هیچ نقاش تحصیل‌کرده‌ای بیاید و به او بگوید که چه‌کار بکند و چه‌کار نکند؛ برای اینکه میلیون‌ها آدم آموزش دیده‌اند اما مکرمه بدون آموزش شروع کرده بود. خوبی کارش این بود که فضا و دنیای خودش را داشت. ما سعی کردیم دنیایش را حفظ کنیم؛ ازجمله اینکه سعی کردیم نقاشی نبیند، به این دلیل که قبلا محدود بود و حالا دنیای جدیدی به رویش باز شده بود و آدم‌های زیادی به دیدنش می‌آمدند و ما می‌ترسیدیم که دنیای بکرش را خراب کنند. این تصمیم من و احمد نصراللهی بود که از مکرمه مراقبت کنیم تا به این سمت نرود. نقاش‌های خودآموخته‌ای وجود دارند که با فضای نقاشی آشنایی دارند و تلاش می‌کنند و خودآموخته هم هستند، اما مکرمه بحثش فرق داشت؛ امشب خوابید و فردا صبح شروع کرد به نقاشی‌کردن؛ یعنی حتی آموختن در آثارش نبود. اما می‌شود زیر مجموعه خودآموخته‌ها گنجاند.

در نخستین نمایشگاهش در گالری سیحون، وقتی وارد گالری شد، می‌گفت:« اینها کارهای من هستند؟ اگر می‌دانستم قرار است نقاشی‌هایم را اینجا بگذارید، کارهای بهتری می‌کردم.» این نشان می‌دهد که محیط اطراف می‌توانست بر او تأثیر بگذارد و ما فکر می‌کردیم این تأثیر نمی‌تواند خوب باشد.

مکرمه بسیار باهوش بود. به یاد دارم در سوئد و موزه‌ای در گوتنبرگ بودیم که تابلویی از حضرت مریم را مدتی نگاه کرد و رفت و از راهنما خواست که در مورد تابلو توضیح دهد. من نفهمیدم که اینها چطور حرف یکدیگر را می‌فهمند اما دیدم که با همراجع به تابلو گفت‌و‌گو می‌کنند. اما درمجموع مکرمه این فضا را نداشت که آثاری را ببیند و تأثیر بگیرد، کما اینکه ما فکر می‌کردیم تأثیر مثبتی نخواهد بود.



به هرحال همه هنرمندها این خودآموختگی و خودجوشی را دارند، فکر نمی‌کنید اگر کارها را می‌دید با زاویه دید و سیستم بینش خودش شاید این را حل و فصل می‌کرد؟

 من نمی‌گویم مکرمه خودآموخته نیست، به‌نظرم فراتر از خودآموختگی است و می‌شود جدایش کرد. سوئیسی‌ها راجع به آثار مکرمه از واژه rute به معنی بکر و دست نخورده استفاده می‌کنند.



مکرمه در سال‌های فعالیتش به یک شکل نقاشی می‌کرد یا اینکه او هم مثل نقاشان حرفه‌ای دوره‌های مختلف فعالیت دارد؟


 از نظر من کارهای مکرمه را  طی 10سالی که نقاشی کرد به 3دسته می‌توان تقسیم کرد. 3سال اول زمانی است که مادر کارش خیلی بدوی است چون هنوز دستش خیلی قدرت نگرفته و با ابزار و قلم و رنگ آشنا نیست و به همان اندازه فضای ذهنی‌اش هم این حالت را دارد و آشنا به فضای نقاشی نیست. اما در 3 سال دوم تجربه‌هایی می‌کند و با نقاشی کمی آشنا می‌شود و نقاش‌ها سراغش می‌آیند و در اینجا ترکیب رنگ‌ها بیشتر می‌شوند و آشنایی‌اش با ابزار بیشتر می‌شود و استحکام در قلم‌‌گیری‌اش بیشتر می‌شود و احتمالا تصاویر را در تلویزیون ورسانه‌های دیگر دنبال می‌کند و بیشتر آشنا می‌شود  و دوره پایانی زمانی‌ است که خیلی کارها منظم می‌شود و توانمندی‌ها به اوج می‌رسد و شناخت و آگاهی‌اش از کاری که انجام می‌دهد خیلی بیشتر می‌شود و فیگورها مشخص‌تر و محکم‌تر در کارهایش می‌آید و اینطوری می‌شود کارهای مادر را دید.



اگر ممکن است درباره کارهای خودتان هم بگویید. چند سالی بود که نمایشگاه نگذاشته بودید.

من از سال 1382 نمایشگاه نگذاشته بودم. در آن سال‌ها مادر در اوج کارهای خودش بود و من با خودم می‌گفتم که چه کاری است که من نمایشگاه بگذارم. حالا هم گاهی همین تلقی را دارم.

من نقاشی را خیلی زودتر شروع کردم؛ از سال 65-64 در نگارخانه آبی احمد نصراللهی. تا سال 82 حدود 24نمایشگاه برگزار کردم که بعضی از آنها با مادرم مشترک بود. آخرین نمایشگاه انفرادی‌ام در گالری سیحون برگزار شد تا امروز که بعد از 15سال نمایشگاه برگزار کرده‌ام.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :
چشمت روز بد نبیند